1. اون روز رفتم نمایشگاه بین المللی.. یه دونه از این چرخی ها گرفتم... یه پیرمرد بود با پسرش.. به زبون مادری من حرف میزدن.. دلم خیلی شکست.. که اونهمه راه رو اومده بودن تهران تا توی همچین نمایشگاهی باربری کنن و دو لقمه نون دربیارن.. دنیا خیلی بی رحم و پر از بی عدالتیه..
2. خدا بیامرز Chester تو آهنگ In the end میگه که
3. یکی از بچه های جدید شرکت یه پسره اس با 1 متر و 90 قد حدودا.. من همیشه ازش برای برداشتن وسیله از کابینت های بالا استفاده میکنم :)))
4. یه عالمه فیلم و سریال دارم دوس دارم ببینمشون.. فکر میکردم سرم خلوت شه حتما اینکارو میکنم.. ولی هیچوقت دیگه حسش نیومد نمیدونم چراااا... هر از گاهی با friends فقط یه تجدید میثاق میکنم.. کی باورش میشه شب قبل از دفاع کارشناسی ارشد کسی بشینه friends ببینه؟ البته منم ننشستم ببینم :)) ولی خب بشدت قصدش رو داشتم که خب چون خوابم میومد بجاش گرفتم خوابیدم :)))
5. خونه رو بگیرم یکم جام و اوضاعم مرتب بشه چندتا مورد هست باید انجام بدم.. *برنامه مهم*