ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

چین که بودیم Karaok رفتیم.. دوستان چون معتقد بودن خیلی خوب میخونیم ازمون فیلم هم گرفتن ولی من هنوز که هنوزه جرئت نکردم ویدیو هاشو ببینم :)))))) میترسم افتضاح باشن

حالا الان یه لیست خوشگل از آهنگای موردعلاقم آماده کردم و هرازگاهی میخونمشون.. دارم تمرین میکنم برا Karaok بعدی آماده باشم :))))))))))) حالا خوبه این آهنگای منو نداشته باشن تو لیستشون :))))) فارسی که خب ندارن.. فقط آهنگای انگلیسی و چینی دارن، ولی میترسم اینا توش نباشن :دی

ای خدا.. کاش میشد من خواننده شم.. خوندن خیلی حالمو خوب میکنه، شدییییید... اصلا صدا از حنجرم خارج میشه ارضای روحی روانی میشم :)) ..نمیگم صدام خیلی خوبه (البته اصلا فالش نمیخونم) ولی همین که حالمو خیلی خوب میکنه دوس دارم انجامش بدم... یکی از هابی هام خوندنه واقعا.. یه میکروفن کذایی هم دستم میگیرم توهم میزنم اجرا دارم :)) حتی اداهامو هم تمرین کردم موقع خوندن :))))

خوندن چیزی بیشتر از خوندنه.. مثل زدن یه ساز میمونه.. فکراتو حرفای دلت رو میزنی.. احساست رو به بهترین شکل میتونی منتقل کنی.. شاید به خاطر همین هم آرامش بخشه برام.. 

واقعا اگه الان این شغل رو انجام نمیدادم و میتونستم آزادانه کاری که "دوست" دارم رو دنبال کنم، حتما خواننده بودم به جاش.. خدارو چه دیدی، شایدم یه روزی شدم...

 

شاداب :)
۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

حتما شنیدین که خردادی ها چندتا شخصیت دارن.. من خودم به این چیزای ماه تولد اینا اعتقاد ندارم و بنظرم یکم بچه بازیه و بیشتر جنبه فان داره برام.. ولی متاسفانه باید بگم عمیقا موافقم این چند شخصیتی بودن در خردادی ها حداقل به طور کامل در مورد من یکی صدق میکنه...  من چندتا شخضیت درونم دارم که در مواجهه با افراد مختلف یک کدومش رو بروز میدم ناخوادآگاه.. مثلا احساساتی و مطیع / بچگونه و ملوس / دیکتاتور و bossy /  مغرور /  پررو

(بچگونه منظورم بچگونه حرف زدن نیست عوق، منظورم مثلا خودتو ملوس کنی، دوس داشته باشی یکی حواسش بهت باشه)

بستگی به طرف مقابل داره که باعث شه من کدوم وجهه ام بروز پیدا کنه... دیگه شانست چی باشه :)))) ... ولی مشکلی که دارم اینه وقتی تو یک کدوم از این بعدها فرو میرم دیگه در اومدنم خیلی خیلی سخته.. این مسئله در مواجهه با افراد کم اهمیت مشکلی ایجاد نمیکنه، مثلا من دربرابر حسابدار و ایرانی عقده ای یه شخصیت کاملا پررو دارم، و این اصلا مهم نیست چون جایگاهی تو زندگیم ندارن.. ولی مثلا اگه یه نفر از من خوشش بیاد و بخواد باهام ارتباط شروع کنه این بعد اصلا برا آیندم خوب نیست و باهاش راه به جایی نمیبرم.. یا مثلا وقتایی که اون بعد مغرورم زیادی بروز پیدا میکنه باعث میشه همه رو رد کنم نادیده بگیرم.. یا مثلا اگه کسیو دوس داشته باشم میرم تو بعد احساساتی مطیع بچگونه، و این ایراد بزرگیه، چون ضعیفم میکنه.. از اون مسند قدرتم پایین میکشه منو :)) و این اصلا خوب نیست.. نمیدونم چطور کنترلش کنم.

بعضی وقتام دوتا از بُعدها باهم ترکیب میشه.. مثلا احساساتی مطیع ملوس بچگونه.. تاهمین چندوقت پیش فکر میکردم بُعد دوست نداشتنی اییه، فکر میکردم حداقل بُعد بچگونه ملوس دوست نداشتنیه، ولی عجیبه که برا اون ظاهرا خیلی دوست داشتنیه! میگه دوس داره حامی باشه! فکر میکنم این خصلت تمام مردای واقعی باشه، حامی و تکیه گاه بودن و مراقبت کردن بهشون لذت میده.. درمورد مردای غیر واقعی بچه ننه صحبتی ندارم.

 

ولی درکل باید یاد بگیرم بین بُعد هام تعادل برقرار کنم،  وگرنه زیادی تو یکیشون فرو میرم و دیگران منو دیگه به اون شخصیت غالب میشناسن.. و من اینو دوست ندارم..

شاداب :)
۲۴ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر

رفتم پیش مشاور-روانشناس

چقد زود گذشت! 45 دقیقه... عملا هیچی نتونستم بگم.. زیاد نمیتونم الان بگم چه نظری دارم از جلسه ای که داشتم.. قرار شده هر هفته همون تایم برم پیشش.. ولی یه جوری از زیر زبونم حرف میکشید که آخرش اومدم بیرون گفتم من چطوری اینارو گفتم! ینی چیزایی بود که میخواستم بگما، نه که نخوام بگم، ولی اون با مهارت یه کاری کرد چیزایی که در اعماق وجودم میدونستم ولی خیلی هم بهشون واقف نبودم رو به زبون بیارم.. حالا یه سه چهار جلسه برم بعد نظر بدم درموردش... یه دونه دیگه بود خیلی معروفه و کارش درسته، دوست داشتم اونو برم ولی تا مهرماه نوبت نداشت (آیکن دهن کج) دیگه منم عجله داشتم گفتم فعلا همینو برم ببینم چطوریه..

بعد میدونی چی درمورد روانشناسا (البته حرفه اییاش) جالبه؟ خیلی زرنگن.. هیچوقت نمیگن تو داری اشتباه میکنی، اصن یجوری نشون میدن که انگار حق باتوعه و طرف تو هستن، ولی به صورت موش موشیانه در طی زمان و با سرعت کم نظرات خودشونو بیان میکنن، ینی نظرات خودشونو بیان نمیکنن، یه کاری میکنن خودت کم کم بیان کنی، یجورایی حرف میذارن تو دهنت :)))) .. پس اگه دیدی روانشناسه یکم تاییدت کرد جو نگیردت فکر کنی حق باتوئه :))))))) و عالم و آدم بدن فقط تو خوبی :))))))) بلکه فعلا داره میپزه تورو :))))

 

امیدوارم این مشاورم خوب باشه.. و بتونم به یه تصمیمی برسم برا زندگیم...

 

شاداب :)
۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۳:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸ نظر

دیروز روز عجیبی بود... تو تاریخ 2 july سال 2020... هزاران کیلومتر اون طرف تر...

یه فایل میخواست برام بفرسته و ازم یه کاری میخواست که انجام بدم.. اول پرسید و مطمئن شد که وقت دارم تا بهش نگاه بندازم.. گفت کاریه.. یکم پیش خودم غر غر کردم که ای بابا پنج شنبه.. ولی به روم نیاوردم و گفتم آره وقت دارم.. پی دی اف رو باز کردم و با تعجب اسمم رو بالاش دیدم.. هرچقد جلوتر میرفتم بیشتر سورپرایز میشدم... 8 صفحه بود..

برام یه نامه نوشته بود...!!! یه نامه خیلی Official..

اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشتم.. در مورد همه چی نوشته بود.. اینکه اولین باره داره همچین نامه ای رو برای کسی مینویسه.. اینکه صبحا با خوشحالی از خواب بیدار میشه... اینکه شبا مثل قبلا که از استرس وفشار کار زیاد بیخواب میشده دیگه بیخوابی نداره... و جالبه همه اینهارو مدیون من بود.. اینکه اولین باره تو زندگیش بخاطر کسی دیگه خودش رو میتونه فراموش کنه.. اینکه من مثل یه فرشته ام که باعث شدم بهترین حس ها رو تو زندگیش تجربه کنه... اینکه شاید خیلی عجولانه بنظر بیاد گفتنش ولی من رو در آینده خودش میبینه.. هیچوقت فکرشو نمیکرده بتونه انقد emotional بشه و اینکه هنوز از من مطمئن نیست و نمیدونه جایگاهش تو قلب من چیه ولی میخواد برای همین یکبار حرف دلش رو بزنه تا بعدها پشیمون نباشه.. بعدم درمورد زندگیش بعداز کار در خارج و این چیزایی که میدونستم و اینها توضیح داده بود..  اینکه 4 تا گزینه هم حتی از احتمالات ارائه کرده بود تا بتونم بهتر تصمیم بگیرم، تا ثابت کنه حاضره هر خواسته ای داشته باشم برآورده کنه، هرجای این کره خاکی که من دوست داشته باشم برم... و در آخر عجیب تریناش یا نمیدونم باید بگم رمانتیک تریناش؟ اینکه دوست داشت یه روزی منو با لباس عروس جلوی خودش ببینه.. اینکه دوست داشت این نامه رو اگه روزی بتونه با من بچه ای داشته باشه بهش نشون بده...... ولی هیچ pressure ای نمیخواد به من وارد شه!!! هیچ جواب سریعی ازم نمیخواد، انتظار نداره سریع تصمیم بگیرم..

ولی من خیلی بهم pressure وارد شد!!!!! مغزم دیگه نمیتونست این حجم بالای اطلاعات ورودی رو هندل کنه... شوک بودم...خیلی شوک بودم.. هنوزم هستم...

تا چند ساعت هیچ عکس العملی نتونستم نشون بدم.. گفت میدونه این چیزا نیازمند برنامه ریزی یواش یواشه، و امیدواره که نتیجه داشته باشه، ولی هرنتیجه ای داشته باشه میپذیره، جوابم هرچی باشه بهش احترام میذاره و همین که باعث شدم همچین حس هایی رو تو زندگیش تجربه کنه ازم ممنون خواهد بود... گفت فقط خواسته بهم جدیت اش رو نشون بده اگه قرار باشه بینمون چیزی، ارتباطی، شروع بشه از همین اول جدیه...

فکر کردم.. فکر کردم.. فکر کردم.. سخته... خیلی سخته..... هنوزم جوابی ندادم.... و فکر نمیکنم حالا حالا ها بتونم جوابی داشته باشم....

 

شاداب :)
۱۳ تیر ۹۹ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۲ مخالفین ۰

وای چقد این بستنیای پاستیکل خوبهههه، بستنی یخی پرتقالی که توش پاستیل دارهههه، برم یه ده تا دیگه بخرم... من کلا بستنی های یخی رو به بستنی های شیری و پر شکلات ترجیح میدم، شکلات دوس دارم کلا ولی بستنی یخی بیشتر حال میدهههه... الان در حالیکه داشتم به طرز گوشخراشی ملچ ملوچ میکردم و تو فضا بودم یهو به خودم اومدم ترکیدم از خنده.. ینی خوب شد تو خونه ام و کسی منو در این حالت ندید :))) 

یه چیزی رو در مورد خودم فهمیدم بر حسب تجربه تو این چندسال.. اینکه وقتی استرسم زیاده تنگی نفس میگیرم.. نفسام کامل نیست و چقد رو اعصابه :(( بعداز کلی تلاش بالاخره یکی از دَم و بازدم هام که کامل میشه انقد احساس خوبی داره.. قبلا فکر میکردم مشکل تنفسی پیدا کردم ولی دکتر هم رفتم گفت هیچی نیست و بعداز اونم دقت کردم وقتی فشار روم زیاد میشه این حالت بهم دست میده تا یکی دو روز.. وقتایی که اتفاق خیلی ناراحت کننده ای برام میفته تکلیف روشنه و خودم خبر دارم چرا اینجوری شدم.. ولی جالب اینجاست این چند روز اخیر اتفاق خاصی نیفتاده ولی باز اینجوری شدم و بدنم داره بهم آلارم میده که حالم خوب نیست، حتی اگه خودم هم زیاد بهش واقف نباشم.. نمیدونم چیکار کنم استرس از ناخودآگاهم دور شه :(( امیدوارم زودتر بگذره این یکی دو روز باز

این یکی دو روز کلی از دیجی کالا خرید کردم، آدم نمیشم، فردا یه بسته میرسه دستم، یکیشم دوشنبه.. دیگه خواستم اینجوری سر خودمو گول بمالم خوشحال کنم خودمو

 

یه آقای افغان هست میاد شرکتمونو نظافت میکنه... امروز گفت دیگه از هفته دیگه نمیام، گفتم چرا؟ گفت دارم برمیگردم افغانستان.. ایران دیگه نمی ارزه با این قیمت ها موند.. قبلا یک میلیون تومن ایران 50 هزار افغانستان بود، الان شده 3000 افغانی

خیلی بدبخت شدیم نه؟ باز اون یه افغانستان داره برگرده بهش، ما کجا داریم بریم؟

 

شاداب :)
۱۰ تیر ۹۹ ، ۱۸:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ نظر

یه اپلیکیشنی هست که توش با همکارای خارجیم ارتباط داریم، یه قابلیت داره همونجا که مثلا میتونی قدم هایی که طی روز برمیداری رو ثبت کنه، بعد من و خیلی از همکارام توش هستیم.. بعد ملت مثلا روزی بالای 15000 قدم میرن بعد من 400 تا هم نمیشه :))))))) جالبه همکارام لایکم هم میکنن :)))))))) چیو لایک میکنن نمیدونم :)) یه نمودار هم میکشه از تعداد قدم ها و تاریخ، نمیدونم چرا من هنوز با اعتماد به نفس توش هستم بعد نمودارم خط صافه کلا :))))) دیشب که کلا صفر قدم بودم :)))))))))))))) البته بگم تنبل نیستمااا، من فقط از اون مدل آدما نیستم که گوشیمو باخودم همه جا ببرم درنتیجه قدم های فراوان و با ارزشم ثبت نمیشن :دی

 

سکانس اول:

یکی دو هفته پیش - هواپیمای ایران ایر

من نشستم روی صندلیم و دلم نمیخواد کوله مو بذارم کابین بالا، نمیخوام کثیف شه، کوله ام کوچیکه تقریبا و ترجیح دادم پیش خودم باشه، دختر مهماندار اومد گفت عزیزم باید بذاریش بالا، گفتم میشه نذاااارم؟ آخه کمربندمو بسته بودم و دستکش هامو درآورده بودم اینجوری باید دوباره دستم میکردمشون.

گفت نه عزیزم میان به من گیر میدن.. دوباره با چشای گربه شرکی نگاش کردم گفتم خب پس میشه شما لطف کنید برام بذاریدش بالا؟ دختر مهماندار با تردید نگام کرد و گفت شما بلند شید من کمکتون میکنم بذاریدش بالا!!! انگار چی بود حالا، یه کوله فسقلی بود دیگه!! دیگه اومد کمربندمو باز کرد برام بعد من پا شدم کوله رو بذارم بالا اونم گوشه کوله مو گرفت کمک کرد مثلا! که بذارتش بالا.. میخواستم بگم زحمت نکش بابا مشکل من همین بود پا نشم که شدم.. یعنی حاضر شد کمربندمو برام باز کنه گوشه کوله مو هم بگیره، ولی من ننشسته باشم و کوله رو بدم دست اون بذاره بالا!!! چقد بعضی دخترا عجیب و دیوونه ان.. حالا خوبه با پررویی هم نگفته بودم، کلی خواهش و لطفا اینا گفتم قبلش

 

 

سکانس دوم: 

امروز - ساختمون بغل شرکت

برق ساختمونمون قطع بود، گوشیم خاموش شده بود، و قرار نبود برق بیاد کل روز، دیگه رفتم ساختمون بغلی یه پریز پیدا کنم بزنمش به شارژ... اول یه پریز پیدا کردم بغل دیوار زدم اونجا.. بعد یه مرده اومد گفت خانوم بیایین اینجا، بعد رفتم دنبالش دیدم یه پریز اون ور تر بود دوتا صندلی و میز هم کنار دیوار بود، گفت اینجا بشین راحت باشی، بعد حتی صندلی رو یکم کشید پایین برام(از اونا بود که یکم بلندن)، و خود صندلی رو هم ورداشت آورد به دیوار نزدیک کرد که گوشیمو میزنم به شارژ دستم بهش برسه.. بعد گفت بیا بشین اینجا راحت..

 

چقد مردا تو این چیزا خوبن.. همیشه لطف دارن، این فقط یه نمونه از رفتارای اینچنینی مردا تو همچین موقعیت هایی بود، ولی دخترا نمیفهمم چرا اینجورین!!!! ازشون خواهش هم بکنی کاری برات نمیکنن.. ولی مردا خودشون تازه داوطلب هم میشن

 

شاداب :)
۰۸ تیر ۹۹ ، ۱۹:۵۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹ نظر

دوست عزیزما مهربان طی سفری که داشتن یه جمله از یه دخترخانمی شنیدن که من اینجا مینویسمش :دی

"دوست دختر/پسر ایده آل اونیه که علاوه بر س .... پارتنر ،رفیقت هم باشه."

 

همه واقعیت جامعه رو میدونیم.. الان تقریبا 90 درصد آدما توایران دوست دختر پسر دارن دیگه و بالطبع یه سری چیزها و حرفهام بینشون اتفاق میفته.. ولی ببین هرچیزی اصولی داره، مراحلی داره، نیازمند یه پراگرسی هست..

من بدم میاد همچین حرفی مخصوصا از جانب یه دختر اونم تو برخورد اول زده بشه.. واقعا هیچ لزومی نداره اشاره بهش.. و بجز پیام نامناسب هیچ چیز خوب و کولی رو به طرف مقابل منتقل نمیکنه، حالا این دوست ما مهربان آدم خوبی هست ولی بعضی پسرا سواستفاده میکنن ازهمین.. این دونفر هم نه قرار گذاشته بودن نه دوست شدن.. ولی واقعا حرصم میگیره بعضی دخترا انقد دم دستی بودن یا در بهترین حالت حماقت خودشونو دوس دارن نشون بدن.. من اصن اون دخترو نمیشناسم قضاوت هم نمیتونم بکنم، ولی وقتی به این دوست ما همچین حرفیو میزنه قطعا چهارجا دیگم میشینه همین حرفو میزنه.. وقتی برخورد اول جمله قصارت در مورد رابطه اینه که علاوه بر س.پارتنر (یعنی چی علاوه بر؟)، انگار داری میگی س...پارتنر بودن یک "باید" عه، حالااااا بعدش رفیق و همراه باشیم هم بدی نیست! .. انگار اول س.پارتنر بودن مهمه بعد چیزای دیگه.. انگار این اصل رو پذیرفتی و نگاه نمیکنی که شخص مقابلت کیه، بلکه با هرکسی وارد ارتباط شدی میپذیری که س.پارتنر همدیگه باشین.. در حالیکه خیلی خیلی بستگی داره کی جلوت نشسته.. انگار که داری میگی رابطه دوست دختر/پسری یعنی س.پارتنر بودن، حالا اگه رفیق بودن هم بهش اضافه شه که دیگه ایده آل میشه! یعنی چی؟ مگه اصلا ممکنه وقتی طرف رفیق و همراه خوبی نباشه اصلا بشه به دوست دختر/پسر شدن باهاش حتی فکر کرد؟!! که رفاقت رو توی لول ایده آل قرار دادی.. نخیر.. این فاکتور رابطه رو ایده آل نمیکنه، بلکه یک لازمه و پیش نیازه، بدون س.پارتنر بودن حتی! 

جامعه ما اصلا هنوز به اون ظرفیت نرسیده که دختر پسر حقوق برابر داشته باشن به خصوص تو مسائل جنسی.. مشکل جامعه هم اصلا از جهت دین نیست، که اگه بود پسرا الان انقد آزاد نبودن، بیشتر عرف هست تا قبح دینی.. این دید کلی جامعه و افراده، حالا اون وسط چهارتا پسر هم پیدا بشن که خلاف این فکر کنن چیزی رو عوض نمیکنه، چون جریان فکری حاکم تو جامعه اینه.. ببین من خودم دوس دارم زودتر این برابری اتفاق بیفته تا این انتظار از بین بره که پسرا هر کاری دلشون بخواد میتونن بکنن ولی دخترا نه، نمیگم همه از این کارا بکنن منظورم اینه باید حداقل به صورت برابر قدرت انتخاب داشت، حالا هرکی دلش خواست انجام بده هرکی ام نخواست انجام نده، ولی اگه دخترا نمیتونن پس پسرا هم نباید!!! ولی احساس میکنم بر اساس هیچ مرحله بندی پیش نمیریم.. یه جاهایی تو ایران یه خانواده هایی بابت دوستی با پسر میان دختر رو سر میبرن و پسر اصلا مهم نیس چه غلطی کنه، ولی یه خانواده های دیگه توهمین ایران دخترشون بدون ازدواج حامله میشه بچه هم به دنیا میاره و خانوادش حمایتش میکنن.. این نشون میده خیلی شکاف هست هنوز.. رو اصول پیش نرفته اون احقاق حق برابری جنسی.. باعث سردرگمی میشه


حالا فرض میگیریم که اون برابری هم اتفاق افتاده:

اصل صحبتم اینه که بدم میاد کسی (چه دختر چه پسر) خیلی easy باشه.. درکل یکم هارد تو گت بودن خوبه.. این کلمه hard to get رو خود امریکایی ها و خارجیام دارن حتی، براشون اینجور آدما جذاب ترن، تا کسی که خودشو سریع در اختیار میذاره.. البته خب هارد تو گت بودن هم فقط تو بدن خلاصه نمیشه، درکل یکم خوددار بودن جذابیت بیشتری داره تا با هرکسی دوست شدن و از اصول خودت عقب نشینی کردن و در آخر اجازه لمس دادن.. هم ذهنیه هم فیزیکی.. اصلا منظورم ادا درآوردن و تظاهر هم نیست...

اگه big bang theory رو دیده باشی میخوام بگم درسته شلدن خیلی رو مخ بود و در عین حال بامزه :)))) ولی از اصولش خوشم میومد، همین که نمیذاشت کسی به بدنش دست بزنه خیلی بنظر شخص من جذاب بود!!! یا با هرکسی دوست نمیشد.. با اینکه پسر بود.. کلا بنظرمن آدمایی که "هرکسی" اجازه اینو نداره که به بدنشون دست بزنه یا به حریمشون وارد شه خیلی جذابن.. چه دختر چه پسر

حالا من علیه سلام نیستم.. اصلا هم نمیگم اگه فردا با پسری دوست شدم و خیلی خیلی دوسش داشتم از 6 متری باهاش حرف میزنم، ولی درکل میگم که، از ایزی بودن بدم میاد، از با همه یه جور بودن بدم میاد.. علاقه واقعی و زیاد و شناخت طرف مقابل و هدفمندی، بله! میتونه یه سری استثنائات ایجاد کنه تو رابطه، شدت و مقدارش دیگه بستگی به خودت داره..

نظر شخصیه تمام اینها و هرکسی کاراش به خودش مربوطه..

 

یه چالش هم جدیدن خارجیا تو اینستاگرام راه انداختن که یه جورایی به پست منم مربوط میشه، با این هشتگ:

barbiegirlchallenge#

 

شاداب :)
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ نظر