ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

۲۴ مطلب با موضوع «من» ثبت شده است

دارم لپ تاپم رو مرتب میکنم.. احتمالا بعداز ده سال بخوام عوضش کنم.. بعداز سالهااااا دارم عکسایی رو مرور میکنم که یادم میاد چقد احمق و بچه بودم.. عجیب غریب اصلا.. و هیچ از خود اون زمانم خوشم نیومد.. لازم بود.. ولی خوشم نیومد.. لازم بود چون باید یکسری اتفاق ها بیفته تا تو تبدیل به آدم امروز بشی، و خوشم نیومد چون حاضر نیستم دیگه اونجوری باشم.. 

احساسات مختلفی رو این روزها تجربه میکنم.. شادی..ترس.. غم.. هیجان.. دلتنگی..

 

شاداب :)
۱۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

امروز دومین جلسه کلاس پیانو م بود :)

خیلی خوشحالم.. یه روح زندگی انگار تو من دمیده شده.. همیشه همه عمرم دوس داشتم پیانو یاد بگیرم، یا حتی یه ساز... ولی سالها وقتش پیدا نشد (شایدم بهونه است) ، این دو سه سال هم که درسم تموم شد و وقتش پیدا شد هم دیگه تنبلی خودم بود.. البته شایدم چون فکرمیکردم هیچوقت پولم به خریدن پیانو نمیرسه واسه همین جدی بهش فکر نمی کردم... ولی یه ساز ارزون قیمت دیگه که میتونستم یاد بگیرم نه؟ اوکی پس نتیجه میگیریم تنبل بودم :))))))))

خلاصه...

سه شنبه سرکار که بودم تو گوگل سرچ کردم نزدیکترین آموزشگاه موسیقی، یه جایی پیدا کردم دیدم نصف بیشتر اساتیدش فامیلیشون یکی بود هرکدوم یه ساز تدریس میکردن، از اونا که خانوادگی هنرمندن.. تصمیم گرفتم بعداز کار برم یه سر بزنم بپرسم چجوریاس... بعداز کارم رفتم اونجا، یه منشی خانوم مهربون بود، مبل روبروش هم یه آقای مسن حدود 70 سال با موهای بلند سفید نشسته بود و داشت گوشیشو نگا میکرد.. حدس زدم رئیس اونجا و همونی باشه که خانوادگی هنرمندن.. یکم که با منشی صحبت کردم توجهش کم کم بهم جلب شد و شروع کردیم به صحبت.. عین باباهای مهربون بود رفتارش .. خودش ویولن درس میداد.. بعدم همون موقع پسرش که دکترای موسیقی داشت از در اومد تو، استاد پیانو.. منشی گفت عه استادت اومد.. دیگه همون موقع گفتن بیا یه جلسه کلاس همین الان برات بذاریم.. تئوری بود... تو عکس، اون دفتر تمرینی که توش با مداد نوشته شده رو جلسه اول بهم یاد داد، اونم دستخط استادمه :دی من دستخطم یکم بهتره :دی

 

 

امروز جلسه دوم رو رفتم.. استادم گفت سرعت یادگیریم بالاست هوشم خوبه :دی .. بخاطرهمین تندتند درس میده.. امروز اون صفحه ای که توی عکس بالا که همش نت هست (کتاب بیر) رو یادم داد.. اون صفحه رو کامل بلدم بزنم الان :دی ... بعد نشستن روی صندلی اینجوریه که باید صاف بشینی و بیای نوک صندلی بشینی :))) نمیدونم چه کاریه :)) پاهات جفت باشه دستت نیمدایره باشه، قوز نکنی.. بعد من وسطای نت زدن خیلی دیگه تمرکز کردم یهو یه پامو انداختم رو پام استادم خیلی جدیه هیچوقت نمیخنده، ولی یهو خندش گرفت گفت یه پیانیست هیچوقت پاشو رو پاش نمیندازه :)))))) همچین پامو انداختم رو پام انگار میخواستم بگم خب؟ چه خبر؟ :)))

اینو باید تو فولدر تاریخی ثبت کنم :))) خیلی خوشحالم...کاش زودتر شروع کرده بودم..ولی هنوزم دیر نیست :) خلاصه به زودی میام براتون میزنم بیا و ببین :)))))))))))) 

ببین، کسی که ساپورتت کنه و تو بتونی با خیال راحت رویاهاتو دنبال کنی گل بهشتیه :))))

 

شاداب :)
۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

سلام علیکم :دی.. از خونه دارم پست میذارم.. چند روزی میشه که اومدم

قصد نداشتم چیزی بنویسم، میخواستم پست قبلی به عنوان آخرین پست بمونه باشه، که روزگارانی اگه برگشتم عقب نگاه کردم یادم بیاد چه روزایی بوده و چی میگذشته.. چون فکرمیکنم سال 99 خیلی سال سختی واسه همه مون بوده، یه سال تاریخی که به این راحتیا فراموش نمیشه

ولی دلم نیومد بذارم با اون پست تموم شه.. بخاطرهمینم اومدم اخرین نوشته مو تو این صده بنویسم... 

امسال سال سختی بود.. میدونم.. زندگیامون خیلی عوض شد.. به قول معروف دیگه اون آدم سابق نشدیم :)) حداقل تا یکی دوسال آینده هم وضع همینه.. واقعا فشار بهم وارد کرد.. اما.. اما.. اما...

با همه اینا میتونم بگم امسال یکی از بهترین سالهای زندگیم بود :) آرامشی که خیلی سال بود نداشتم رو به دست آوردم... سالها پیش، اینکه دانشگاه رفتم خوب بود، اینکه چه دانشگاهی رفتم خوب بود، اینکه شاغل شدم و دستم رفت تو جیب خودم خوب بود، ولی هیشکدوم به اندازه آرامشی که الان دارم خوب نبودن.. البته همه گذشته ام خوب یا بد منو به این روز رسوندن.. شاید بدون اونا منم الان تواین مرحله نبودم.. نمیگم پول مهم نیست، پول مهمه، ولی فقط برای آسایش.. بدون آرامش پول هم بی معنیه.. آرامش رو باید تو قلبت پیدا کنی..

آرزو میکنم همه آرامش داشته باشن و بعد درکنارش آسایش و پول.. با این دوتا زندگی بهشت میشه..

امیدوارم تا وقتی زنده ام داشته باشمش :)

 

شاداب :)
۲۹ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

جدیدا اصلا حرفم نمیاد

1.

آهان عه رفتم یه شرکت دیگه مصاحبه :)) یه شرکت نفتی بزرگ.. درواقع تصمیم نداشتم استعفا بدم از اینجا، ولی خیلی impulsive عمل کردم تواین قضیه.. بذار تعریف کنم.. ایرانی عقده ای خیلی وقته کاری باهام نداره و یجورایی باهام دوست شده، دوستی الکی از اینا که میخندن ولی تو دل میخوان سر به تنت نباشه :)) و منم کاریش ندارم جهنم.. تا اینکه اون روز اومد گفت این ماه کسر کار داری!!!!! گفتم من کسرکار ندارم و خلاصه از اون اصرار از من انکار.. و گفتم پس لطفا بشینید حساب کنید دقیقا ببینیم من کجا کسر کار دارم.. تازه حتی من نیم ساعت هم اضافه کار داشتم جالبش این بود .. دیگه دید داره چرت و پرت میگه و حرفش رو هیچ حسابی نیست زد به مسخره بازی و پیچوند و دیگه بحثو ادامه نداد!! حالا هیچ غلطی که نمیتونه بکنه ولی خیلی حرصم گرفت از دستش درحالیکه میبینم خودش شرکت رو کرده هتل شخصیش هروقت بخواد میاد و میره بدون مرخصی پولشم تمام کمال میگیره.. یا حسابدار دزد که خیلی وقتا زود میره ولی کاریش نداره.. خلاصه دیگه رفتم تو قیافه براش.. دو روز محل سگگگگ ندادم بهش تا اینکه خودش اومد موس موس باز و به زور سرشوخی باز کردن و اینا!!! ای باباااا 

حالا همون روز از بس اعصابم بهم ریخت همون لحظه رزومه فرستادم شرکت دیگه.. فرداش بهم زنگ زدن گفتن بیا مصاحبه!! رفتم و خیلی راستش از شرکتش خوشم اومد بسیار بزرگ و درست حسابی و از خود کار هم خیلی خوشم اومد و بنظرم خیلی جای پیشرفت داشت و حقوقش هم از شرکت فعلیم بالاتر بود.. تنها ایرادش این بود که سمت شمال شرق بود و من محل کار فعلیم دقیقا نقطه برعکس اونجاست.. و خب تازه هم خونه عوض کردم به هیچ وجه نمیتونم برم شمال شرق خونه بگیرم در حال حاضر.. اون روز بعداز مصاحبه یک ساعت و نیم تو راه بودم تا رسیدم خونه و چقد ترافیک بود و سررررردرد گرفتم و یکساعتشو که کامل تو تونل بودیم و تونل هم که انقد هوا بده سردرد و حالت تهوع و همه چی میگیری حتی درحالیکه شیشه ها بالاست.. خلاصه این مشکلش یکم منو دلسرد کرد.. از طرفی خب واقعا هم نمیخواستم از شرکت برم فقط هیجانی تصمیم گرفته بودم.. چون شرکت خودمون هم بد نیست، راحته سختگیری توش نیست باهات همه جوره راه میان و آشنایم دیگه و حق آب و گل دارم اینجا.. ولی خب یه حقوق خیلی بالا به شرکت جدید گفتم، گفتم اگه قبول کردن که هیچی نکردن هم مهم نیست.. مدیره مشخص بود از من خوشش اومده و مصاحبم از ساعت 3ونیم تا 5 طول کشید و ازم خواست یه چیزی هم براش آماده کنم بفرستم و منم همون شب براش فرستادم انقد خوشش اومد گفت عالی بود و حتی من ذهنم به چیزایی که فرستادی نرسیده بود و از این حرفا..

حالا دیگه گفتم یه اشاره ای به مدیرعامل خارجی بکنم و بگم من دارم میرم بای بای :)) حتی اگه نرم چون تصمیم قطعی نگرفتم ولی بگم که در جریان باشه.. حالا مدیرعامل از این ور گفت نه نمیذارم بری!!!!!!!! گفتم ببین جات خالی من حتی مصاحبه هم رفتم جای دیگه واقعا تصمیمم جدیه :))) .. گفت نه نمیشه!!!

خلاصه با یکسری وعده وعید گولم زده فعلا

 

2.

پنج شنبه رفتم موهامو لایت کردم وای خیلی خوب شد.. ولی چقددددد متنفر شدم از این سالن... ببین خیلی معروفه و یکی از بهترین سالنهای تهرانه.. یه بازیگر هم اومد اونجا همه رفتن باهاش عکس گرفتن حالا من اصلا نمیدونستم کیه :)))))) محل ندادم من که والا... بعد اینجارو من پیج اینستاگرامشون هم فالو میکردم واقعا باورم شده بود که به قیمت پول حاضر به هرکاری نیستن و خیلی رضایت مشتری مهم تره.. خلاصه فقط واسه موهام رفتم ولی گولم زد که ابروهم انجام بدم، از اون مدلا که خیلی طبیعی ابرو رو پرتر میکنن منم گفتم باشه نمیدونم چرا!!!!! من ابروهام نازک و باریکه تقریبا.. بعد به دختره گفتم توروخدا غیرطبیعی درست نکنی ها، با تاکید فراوان گفتم من ابروی پهن موکتی دوس ندارم :))))) تاکید کردم دخترونهههههههههه باشه پهن نباشه، کادری نباشه، پررنگ نباشه.. دقیقا هم پهن کرد هم کادری هم پررنگ :((((( خلاصه دو روزه دارم گریه میکنم.. همونجا به یارو صاحب سالن هم گفتم راضی نیستم گفت نگران نباش سه چهار روز دیگه بهتر میشه هم نازکتر میشه هم کمرنگ تر!! حالا منتظرم اگه این هفته بهتر نشه برم سالنشون داد بیداد راه بندازم :(((( درکل ولی اگه بعداز یک ماه نرم ترمیم پاک میشه خودش و جاش هم نمیمونه چون تتو ابرو که نیست..

حالا این وسط اکستنشن مژه هم انجام دادم نمیدونم چرا!!!!! حالا من خودم مژه دارم یه متر!!! نمیدونم واقعا چرا خواستم امتحان کنم...حالا اون زیاد غیرطبیعی درنیاورد به حرفم گوش کرد ولی خب چشام شده کاسه خون دو روزه خوب هم نمیشه..قرمز قرمز...

ینی تو عمرم اینجوری به غلط کردن نیفتاده بودم :((((( .. به خدا هیچوقت تا این اندازه عاشق قیافه طبیعی خودم نبودم :(( انقد دلم برا قیافم تنگ شده :((( نمیدونم ملت چطور خوششون میاد.. الان شدم یک عدد داف ایرانی تیپیکال :((((( از همون دافا که اصلا از قیافه هاشون خوشم نمیاد..

اصلا قشنگ نیست اصلا... من صورت طبیعی خودمو میخوام :((( حالا مژه که دو سه هفته دیگه میریزه تموم میشه خوب میشه ولی خب ابرو یکم بیشتر طول میکشه... فکر کن چندین میلیون هزینه کردم که آخرشم از خودم بدم بیاد :(( چند روزه اصلا دوس ندارم برم جلو آینه.. نمیدونم فردا چطور برم شرکت.. میخوام هدبند بزنم :))))))))))))) دلم برا ابروهای نازک خودم تنگ شده :(((( این قیافه غیرطبیعی لذت موهای لایت خوشگلمو هم ازم گرفت :((((( واقعا نمیدونم چطور بعضیا میرن پروتز باسن و سینه و لیپوماتیک و این جراحی های سنگین رو انجام میدن!! من دوتا کار انجام دادم که اونم تا یه ماه دیگه ازبین میرن باز انقد گریه کردم و پشیمون شدم.. اون آدما چطور میتونن برن زیر تیغ همچون جراحی های سنگینی! واقعا برای انجامشون باید انگیزه ت به شدت بالا باشه وگرنه بعدش واقعا حالت بد میشه

 

ببین الان قیافه جدید من شاید بنظر خیلی ها عالی باشه حتی، ولی میخوام بگم واقعا غیرطبیعیه ولی ایرانیا از بس از این قیافه ها دیدن فکر میکنن قشنگه! و من چون اولین بار بود رو صورت شخص خودم پیاده شد این اعمال، فهمیدم چقد غیرطبیعیه!

ولی دوتا چیز بهم ثابت شد اینارو از من نصیحت بشنوید: 1. قیافه طبیعی خیلی خوبههههه :((((((( هیچ چیزی بیش از حد بهش بپردازی قشنگ نمیشه، چه عمل جراحی زیبایی، چه آرایش، هرچی.. همه چی باید یه حدی رو توش نگه داشت.. پولم حروم شد ولی خب تجربه بدی نبود فهمیدم چقد صورت خودمو بیشتر دوس دارم و تا آخر عمر سراغ این کارا نمیرم 2. تبلیغات واقعا جادوی عجیبیه، همه چی تو فضای مجازی ده برابر قشنگه.. من دیگه این بار بهترین و گرونترین سالن رفتم و برام درس عبرت شد دیگه گول نخورم.. واقعا فرق فاحشی بین جایی که زیاد گرون نیست با یه جایی که خیلی گرونه نیست.. واقعا نیست.. ازمن میشنوی نیست.. البته نمیگم بری جای درب داغون موهاتو عین سیم ظرفشویی خراب کنه، ولی میگم اطلاعات کسب کن که درحد معمول خوب باشه کافیه، گول نخور.. همین.. 

 

پ.ن 1: انقد حرف داشتم خودم نمیدونستم؟ :|

پ.ن 2: ایونت اپل رو دیدی یانه؟ :دی

 

 

بعدا نوشت: 

امروز بخاطر اینکه خیلی خوشگل شده بودم ازم ناهار گرفتن :||||||||| راستی ابروم یکم بهتر شده، ولی خودمم یکم کانسیلر زدم دور برشو که یکم از پهن بودن دربیاد.. دیگه به هدبند نیازی نشد خداروشکر :))) چشامم قرمزیش رفت.. درکل کسی تو شرکت بجز موهام متوجه چیز دیگه ای نشد خداروشکر

شاداب :)
۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ نظر

1. چهارشنبه که داشتم برمیگشتم خونه تو راه یه دونه از این آقاهایی که تو سطلای زباله میگردن و پلاستیک و این چیزارو میندازن تو گونی میبرن رو دیدم.. رسیدم بهش گفتم چیزی لازم ندارید براتون بگیرم؟ خیلی تعارف کرد اولش میگفت نه ممنون.. گفتم مثلا بریم سوپرمارکت خرید کنیم یا گوشتی چیزی؟ آخر دیگه گفت هرچی خودتون میدونید.. گفتم نه خب شما چی دوست دارید؟ میدونستم گوشت مهم تره.. گفت گوشت.. گفتم چرخ شده یا معمولی.. گفت نه همینجوری معمولی.. یه پروتئینی بالاتر بود گفتم صبرکن برم بالا بخرم برگردم.. گفت نه ممنون من دارم میرم.. گفتم حالا پنج دقیقه صبرکنید.. بالاخره قبول کرد.. رفتم براش گوشت قرمز و گوشت مرغ خریدم کلا 300 هزارتومن..

 

2. بریم موهامونو هایلایت کنیم یا زوده؟ بعدشم میخوام بوتاکس مو انجام بدم

 

3. چهارشنبه شب 2 خوابیدم بعد پنج شنبه صبح 8 پاشدم رفتم کلینیک مو، بعد دوباره پنج شنبه شب هم 2-3 خوابیدم دوباره جمعه 8 پاشدم!! معلوم نیس به چه علت!! بعد دیشب ساعت 4 !!!! خوابیدم، صبح اومدم سرکار الانم اصلا خسته و خوابالو نیستم :((((((((( چراااا؟؟؟

 

4. انقد سرکوفت زدن که خودتو چیزی که نیستی نشون نده الان باعث شده همش تاکید کنم ببین من اونقدرام که فکر میکنی خوب نیستم ها، ایرادام ایناست، فمیدی یانه؟ :)) (فمیدی یا نه رو تو دلم میگم :دی) اونم میگه مشکلی نداره

 

5. دیروز تیتر یه خبر خارجی رو خوندم دیدم نوشته بود امریکا تحریمای جدید وضع کرد، به خدا خندیدم!!! جدی جدی خندیدم :|

 

شاداب :)
۲۹ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

راست میگن که انسان فراموشکاره..

مثلا من مدتها بود بی پول نشده بودم تا الان که دم جابجاییه یکم دستم خالی شده، الان تازه داره یادم میاد حس یه روزایی رو که پول نداشتم.. یادم اومد چقد این مدت بی دغدغه خرج کردم، ولی الان مجبور به حساب کتاب شدم و حداقل تواین برهه زمانی باید برنامه پولی داشته باشم.. میدونم در آینده پولدار میشم.. پولدار شدن هیچوقت آرزوم و هدفم تو زندگی نبوده، ولی کاملا ایمان دارم که یه روزی میرسه که خیلی پولدارم.. ولی میترسم دیگه این روزارو یادم نیاد و حس و حال شو نتونم به یاد بیارم.. بی پولی خوش طعم نیست ها، ولی آدم با یکم(فقط یکم) محدودیت بیشتر میتونه مفید عمل کنه، اون موقع وقتی پول دستت میاد خیلی میچسبه خیلی بیشتر قدرشو میدونی (البته نظرم درمورد آدمای خسیس هنوزم همون قبلیه).. همه اینارو میدونم که مثلا چه میدونم گریه کردن تو بنز خیلی بهتر از گریه کردن تو خیابونه و از این حرفا.. میدونم این دوره پول بیشتر از هر موقع دیگه ای مهم شده و نقش پررنگی تو زندگی همه مون پیدا کرده..

ولی من، شخصا روزی که خیلی پولدار شم، میدونم برام آنچنان لذتی نداره.. من از اون آدما نیستم که تمام زندگیشون تو پول خلاصه میشه.. ببین خیلی دوس دارم ها پول و زندگی راحت و داشتن بهترین چیزارو.. ولی هی تصور میکنم که مثلا فلان کیف چند هزار دلاری گوچی رو هم یه روزی دستم میگیرم و میدونم میگیرم (بدم میاد ملت میرن فیک میخرن.. ترجیح میدم یه کیف 800 هزارتومنی با کیفیت ولی بدون برند دستم بگیرم تا اینکه برم یه کیف 800 هزاری مثثثثلا گوچی ولی فیک و به اسم های کوالیتی دستم بگیرم، خیلی خزه بنظرم.. من برند زیاد نمیخرم ولی وقتی هم میخرم حتما اصلشو میخرم، مثلا کیف نمیتونم برند بخرم درحال حاضر تقریبا غیر ممکنه، ولی کفش و جوراب و شلوار و کوله پشتی میشه خرید)، آره داشتم میگفتم، کیف چند هزار دلاری گوچی رو هم یه روزی دستم میگیرم، بهترین ماشینو سوار میشم، به کشورایی مسافرت میکنم که شاید فکرشو نمیکردم، نمیدونم چرا تهشو که نگاه میکنم خوشحال نیستم اونجوری که باید.. خوشحال هستم ها، بالاخره بی پولی خوشحالی نداره، ولی احساس میکنم میبینم خوشحالیم بابت پولداری نیست مثلا بابت یه چیز دیگه است، ولی اون چیه؟؟.. انگار تمام اون لحظات پولداری رو قبلا (شاید به قول بعضیا زندگی قبلیم) زندگی کردم و طعمشو میشناسم، انگار یه روزی، یه جایی، همه شو داشتم..

بخاطرهمین باخودم میگم خب بعدش چی؟ یه چیز دیگه ای هم باید باشه که منو به این دنیا وصل کنه، یه چیزی که در کنار پول آرامش قلبی هم بهم بده..

یعنی اون چی میتونه باشه؟؟؟

 

شاداب :)
۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۰ نظر

"لاغری یکم غذا بخور"

 

انقد این جمله رو شنیدم که واقعا دیگه دارم بهش آلرژیک میشم.. قبلا انقد بهش حساس نبودم.. ولی الان فک کنم اگه فقط یه نفر دیگه این حرفو بهم بزنه بشورمش دیگه.. جالبه اکثرا هم کسایی این حرفو بهم میزنن که خودشون مارمولک و لاغر مردنی هستن.. حالا من خداروشکر حداقل اگه لاغر هم هستم ولی خیلی خیلی تناسب داره اندامم، فلت نیستم.. مثل مدلای لاغر ویکتوریا سیکرت نیستم، مثل اون یکی مدلا هستم که لاغرن ولی همزمان تناسب بین اندامشون برقراره.. دوستام هم اینو میگن

دیدی میگن اونی که زشته بقیه رو هم زشت میبینه؟ اینم همون حکایته.. یارو خودش با سوء تغذیه نشست و برخاست داره بعد به من میگه یکم غذا بخور

 

 

شاداب :)
۰۱ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

چین که بودیم Karaok رفتیم.. دوستان چون معتقد بودن خیلی خوب میخونیم ازمون فیلم هم گرفتن ولی من هنوز که هنوزه جرئت نکردم ویدیو هاشو ببینم :)))))) میترسم افتضاح باشن

حالا الان یه لیست خوشگل از آهنگای موردعلاقم آماده کردم و هرازگاهی میخونمشون.. دارم تمرین میکنم برا Karaok بعدی آماده باشم :))))))))))) حالا خوبه این آهنگای منو نداشته باشن تو لیستشون :))))) فارسی که خب ندارن.. فقط آهنگای انگلیسی و چینی دارن، ولی میترسم اینا توش نباشن :دی

ای خدا.. کاش میشد من خواننده شم.. خوندن خیلی حالمو خوب میکنه، شدییییید... اصلا صدا از حنجرم خارج میشه ارضای روحی روانی میشم :)) ..نمیگم صدام خیلی خوبه (البته اصلا فالش نمیخونم) ولی همین که حالمو خیلی خوب میکنه دوس دارم انجامش بدم... یکی از هابی هام خوندنه واقعا.. یه میکروفن کذایی هم دستم میگیرم توهم میزنم اجرا دارم :)) حتی اداهامو هم تمرین کردم موقع خوندن :))))

خوندن چیزی بیشتر از خوندنه.. مثل زدن یه ساز میمونه.. فکراتو حرفای دلت رو میزنی.. احساست رو به بهترین شکل میتونی منتقل کنی.. شاید به خاطر همین هم آرامش بخشه برام.. 

واقعا اگه الان این شغل رو انجام نمیدادم و میتونستم آزادانه کاری که "دوست" دارم رو دنبال کنم، حتما خواننده بودم به جاش.. خدارو چه دیدی، شایدم یه روزی شدم...

 

شاداب :)
۲۶ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

حتما شنیدین که خردادی ها چندتا شخصیت دارن.. من خودم به این چیزای ماه تولد اینا اعتقاد ندارم و بنظرم یکم بچه بازیه و بیشتر جنبه فان داره برام.. ولی متاسفانه باید بگم عمیقا موافقم این چند شخصیتی بودن در خردادی ها حداقل به طور کامل در مورد من یکی صدق میکنه...  من چندتا شخضیت درونم دارم که در مواجهه با افراد مختلف یک کدومش رو بروز میدم ناخوادآگاه.. مثلا احساساتی و مطیع / بچگونه و ملوس / دیکتاتور و bossy /  مغرور /  پررو

(بچگونه منظورم بچگونه حرف زدن نیست عوق، منظورم مثلا خودتو ملوس کنی، دوس داشته باشی یکی حواسش بهت باشه)

بستگی به طرف مقابل داره که باعث شه من کدوم وجهه ام بروز پیدا کنه... دیگه شانست چی باشه :)))) ... ولی مشکلی که دارم اینه وقتی تو یک کدوم از این بعدها فرو میرم دیگه در اومدنم خیلی خیلی سخته.. این مسئله در مواجهه با افراد کم اهمیت مشکلی ایجاد نمیکنه، مثلا من دربرابر حسابدار و ایرانی عقده ای یه شخصیت کاملا پررو دارم، و این اصلا مهم نیست چون جایگاهی تو زندگیم ندارن.. ولی مثلا اگه یه نفر از من خوشش بیاد و بخواد باهام ارتباط شروع کنه این بعد اصلا برا آیندم خوب نیست و باهاش راه به جایی نمیبرم.. یا مثلا وقتایی که اون بعد مغرورم زیادی بروز پیدا میکنه باعث میشه همه رو رد کنم نادیده بگیرم.. یا مثلا اگه کسیو دوس داشته باشم میرم تو بعد احساساتی مطیع بچگونه، و این ایراد بزرگیه، چون ضعیفم میکنه.. از اون مسند قدرتم پایین میکشه منو :)) و این اصلا خوب نیست.. نمیدونم چطور کنترلش کنم.

بعضی وقتام دوتا از بُعدها باهم ترکیب میشه.. مثلا احساساتی مطیع ملوس بچگونه.. تاهمین چندوقت پیش فکر میکردم بُعد دوست نداشتنی اییه، فکر میکردم حداقل بُعد بچگونه ملوس دوست نداشتنیه، ولی عجیبه که برا اون ظاهرا خیلی دوست داشتنیه! میگه دوس داره حامی باشه! فکر میکنم این خصلت تمام مردای واقعی باشه، حامی و تکیه گاه بودن و مراقبت کردن بهشون لذت میده.. درمورد مردای غیر واقعی بچه ننه صحبتی ندارم.

 

ولی درکل باید یاد بگیرم بین بُعد هام تعادل برقرار کنم،  وگرنه زیادی تو یکیشون فرو میرم و دیگران منو دیگه به اون شخصیت غالب میشناسن.. و من اینو دوست ندارم..

شاداب :)
۲۴ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر

دوست عزیزما مهربان طی سفری که داشتن یه جمله از یه دخترخانمی شنیدن که من اینجا مینویسمش :دی

"دوست دختر/پسر ایده آل اونیه که علاوه بر س .... پارتنر ،رفیقت هم باشه."

 

همه واقعیت جامعه رو میدونیم.. الان تقریبا 90 درصد آدما توایران دوست دختر پسر دارن دیگه و بالطبع یه سری چیزها و حرفهام بینشون اتفاق میفته.. ولی ببین هرچیزی اصولی داره، مراحلی داره، نیازمند یه پراگرسی هست..

من بدم میاد همچین حرفی مخصوصا از جانب یه دختر اونم تو برخورد اول زده بشه.. واقعا هیچ لزومی نداره اشاره بهش.. و بجز پیام نامناسب هیچ چیز خوب و کولی رو به طرف مقابل منتقل نمیکنه، حالا این دوست ما مهربان آدم خوبی هست ولی بعضی پسرا سواستفاده میکنن ازهمین.. این دونفر هم نه قرار گذاشته بودن نه دوست شدن.. ولی واقعا حرصم میگیره بعضی دخترا انقد دم دستی بودن یا در بهترین حالت حماقت خودشونو دوس دارن نشون بدن.. من اصن اون دخترو نمیشناسم قضاوت هم نمیتونم بکنم، ولی وقتی به این دوست ما همچین حرفیو میزنه قطعا چهارجا دیگم میشینه همین حرفو میزنه.. وقتی برخورد اول جمله قصارت در مورد رابطه اینه که علاوه بر س.پارتنر (یعنی چی علاوه بر؟)، انگار داری میگی س...پارتنر بودن یک "باید" عه، حالااااا بعدش رفیق و همراه باشیم هم بدی نیست! .. انگار اول س.پارتنر بودن مهمه بعد چیزای دیگه.. انگار این اصل رو پذیرفتی و نگاه نمیکنی که شخص مقابلت کیه، بلکه با هرکسی وارد ارتباط شدی میپذیری که س.پارتنر همدیگه باشین.. در حالیکه خیلی خیلی بستگی داره کی جلوت نشسته.. انگار که داری میگی رابطه دوست دختر/پسری یعنی س.پارتنر بودن، حالا اگه رفیق بودن هم بهش اضافه شه که دیگه ایده آل میشه! یعنی چی؟ مگه اصلا ممکنه وقتی طرف رفیق و همراه خوبی نباشه اصلا بشه به دوست دختر/پسر شدن باهاش حتی فکر کرد؟!! که رفاقت رو توی لول ایده آل قرار دادی.. نخیر.. این فاکتور رابطه رو ایده آل نمیکنه، بلکه یک لازمه و پیش نیازه، بدون س.پارتنر بودن حتی! 

جامعه ما اصلا هنوز به اون ظرفیت نرسیده که دختر پسر حقوق برابر داشته باشن به خصوص تو مسائل جنسی.. مشکل جامعه هم اصلا از جهت دین نیست، که اگه بود پسرا الان انقد آزاد نبودن، بیشتر عرف هست تا قبح دینی.. این دید کلی جامعه و افراده، حالا اون وسط چهارتا پسر هم پیدا بشن که خلاف این فکر کنن چیزی رو عوض نمیکنه، چون جریان فکری حاکم تو جامعه اینه.. ببین من خودم دوس دارم زودتر این برابری اتفاق بیفته تا این انتظار از بین بره که پسرا هر کاری دلشون بخواد میتونن بکنن ولی دخترا نه، نمیگم همه از این کارا بکنن منظورم اینه باید حداقل به صورت برابر قدرت انتخاب داشت، حالا هرکی دلش خواست انجام بده هرکی ام نخواست انجام نده، ولی اگه دخترا نمیتونن پس پسرا هم نباید!!! ولی احساس میکنم بر اساس هیچ مرحله بندی پیش نمیریم.. یه جاهایی تو ایران یه خانواده هایی بابت دوستی با پسر میان دختر رو سر میبرن و پسر اصلا مهم نیس چه غلطی کنه، ولی یه خانواده های دیگه توهمین ایران دخترشون بدون ازدواج حامله میشه بچه هم به دنیا میاره و خانوادش حمایتش میکنن.. این نشون میده خیلی شکاف هست هنوز.. رو اصول پیش نرفته اون احقاق حق برابری جنسی.. باعث سردرگمی میشه


حالا فرض میگیریم که اون برابری هم اتفاق افتاده:

اصل صحبتم اینه که بدم میاد کسی (چه دختر چه پسر) خیلی easy باشه.. درکل یکم هارد تو گت بودن خوبه.. این کلمه hard to get رو خود امریکایی ها و خارجیام دارن حتی، براشون اینجور آدما جذاب ترن، تا کسی که خودشو سریع در اختیار میذاره.. البته خب هارد تو گت بودن هم فقط تو بدن خلاصه نمیشه، درکل یکم خوددار بودن جذابیت بیشتری داره تا با هرکسی دوست شدن و از اصول خودت عقب نشینی کردن و در آخر اجازه لمس دادن.. هم ذهنیه هم فیزیکی.. اصلا منظورم ادا درآوردن و تظاهر هم نیست...

اگه big bang theory رو دیده باشی میخوام بگم درسته شلدن خیلی رو مخ بود و در عین حال بامزه :)))) ولی از اصولش خوشم میومد، همین که نمیذاشت کسی به بدنش دست بزنه خیلی بنظر شخص من جذاب بود!!! یا با هرکسی دوست نمیشد.. با اینکه پسر بود.. کلا بنظرمن آدمایی که "هرکسی" اجازه اینو نداره که به بدنشون دست بزنه یا به حریمشون وارد شه خیلی جذابن.. چه دختر چه پسر

حالا من علیه سلام نیستم.. اصلا هم نمیگم اگه فردا با پسری دوست شدم و خیلی خیلی دوسش داشتم از 6 متری باهاش حرف میزنم، ولی درکل میگم که، از ایزی بودن بدم میاد، از با همه یه جور بودن بدم میاد.. علاقه واقعی و زیاد و شناخت طرف مقابل و هدفمندی، بله! میتونه یه سری استثنائات ایجاد کنه تو رابطه، شدت و مقدارش دیگه بستگی به خودت داره..

نظر شخصیه تمام اینها و هرکسی کاراش به خودش مربوطه..

 

یه چالش هم جدیدن خارجیا تو اینستاگرام راه انداختن که یه جورایی به پست منم مربوط میشه، با این هشتگ:

barbiegirlchallenge#

 

شاداب :)
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ نظر