دخترای مغرور و پسرای داوطلب
یه اپلیکیشنی هست که توش با همکارای خارجیم ارتباط داریم، یه قابلیت داره همونجا که مثلا میتونی قدم هایی که طی روز برمیداری رو ثبت کنه، بعد من و خیلی از همکارام توش هستیم.. بعد ملت مثلا روزی بالای 15000 قدم میرن بعد من 400 تا هم نمیشه :))))))) جالبه همکارام لایکم هم میکنن :)))))))) چیو لایک میکنن نمیدونم :)) یه نمودار هم میکشه از تعداد قدم ها و تاریخ، نمیدونم چرا من هنوز با اعتماد به نفس توش هستم بعد نمودارم خط صافه کلا :))))) دیشب که کلا صفر قدم بودم :)))))))))))))) البته بگم تنبل نیستمااا، من فقط از اون مدل آدما نیستم که گوشیمو باخودم همه جا ببرم درنتیجه قدم های فراوان و با ارزشم ثبت نمیشن :دی
سکانس اول:
یکی دو هفته پیش - هواپیمای ایران ایر
من نشستم روی صندلیم و دلم نمیخواد کوله مو بذارم کابین بالا، نمیخوام کثیف شه، کوله ام کوچیکه تقریبا و ترجیح دادم پیش خودم باشه، دختر مهماندار اومد گفت عزیزم باید بذاریش بالا، گفتم میشه نذاااارم؟ آخه کمربندمو بسته بودم و دستکش هامو درآورده بودم اینجوری باید دوباره دستم میکردمشون.
گفت نه عزیزم میان به من گیر میدن.. دوباره با چشای گربه شرکی نگاش کردم گفتم خب پس میشه شما لطف کنید برام بذاریدش بالا؟ دختر مهماندار با تردید نگام کرد و گفت شما بلند شید من کمکتون میکنم بذاریدش بالا!!! انگار چی بود حالا، یه کوله فسقلی بود دیگه!! دیگه اومد کمربندمو باز کرد برام بعد من پا شدم کوله رو بذارم بالا اونم گوشه کوله مو گرفت کمک کرد مثلا! که بذارتش بالا.. میخواستم بگم زحمت نکش بابا مشکل من همین بود پا نشم که شدم.. یعنی حاضر شد کمربندمو برام باز کنه گوشه کوله مو هم بگیره، ولی من ننشسته باشم و کوله رو بدم دست اون بذاره بالا!!! چقد بعضی دخترا عجیب و دیوونه ان.. حالا خوبه با پررویی هم نگفته بودم، کلی خواهش و لطفا اینا گفتم قبلش
سکانس دوم:
امروز - ساختمون بغل شرکت
برق ساختمونمون قطع بود، گوشیم خاموش شده بود، و قرار نبود برق بیاد کل روز، دیگه رفتم ساختمون بغلی یه پریز پیدا کنم بزنمش به شارژ... اول یه پریز پیدا کردم بغل دیوار زدم اونجا.. بعد یه مرده اومد گفت خانوم بیایین اینجا، بعد رفتم دنبالش دیدم یه پریز اون ور تر بود دوتا صندلی و میز هم کنار دیوار بود، گفت اینجا بشین راحت باشی، بعد حتی صندلی رو یکم کشید پایین برام(از اونا بود که یکم بلندن)، و خود صندلی رو هم ورداشت آورد به دیوار نزدیک کرد که گوشیمو میزنم به شارژ دستم بهش برسه.. بعد گفت بیا بشین اینجا راحت..
چقد مردا تو این چیزا خوبن.. همیشه لطف دارن، این فقط یه نمونه از رفتارای اینچنینی مردا تو همچین موقعیت هایی بود، ولی دخترا نمیفهمم چرا اینجورین!!!! ازشون خواهش هم بکنی کاری برات نمیکنن.. ولی مردا خودشون تازه داوطلب هم میشن
درود بر مردان شریف این مرز و بوم :))
هزاران لایک بر تو