حاضری برای عشقت چیکار کنی؟ :D
همین اول بگم عشق اینجا ایهام دارد، دنبال جنگولک بازی نباش :D
تو اینستگرام یه پیج دیدم تازگیا یه بوتیک که مانتوهای خیلی خوشگلی داره ولی کاملا مشخصه گرونن از دیزاین بوتیک گرفته تا خود مدل های casual و ready to wear اش :)))) .. امروز داشتم مانتوهاشو میدیدم از یکیش که خوشم اومده بود به مامانم گفتم مامان این بنظرت چطوره؟ بگیرمش؟ گفت این چیه؟؟ اصلنم خوشگل نیست.. خلاصه با خاک یکسانم کرد!!! ولی بعدا حتما یه سر به بوتیکش میزنم (آیکن خنده شیطانی) ..
چند شب پیش فیلم ساخته شده بر اساس زندگی استیو جابز رو دیدم.. فیلم قشنگی بود ..
ولی بنظرم یکم آدم نامردی بوده لاقل برای مدتی!... اینکه ایده اولیه ش دزدی بود (هرچندنمیشه منکر ذهن خلاق و تواناییش تو متقاعد کردن آدما شد) اینکه غرور گرفتش اینکه برای رسیدن به هدفش همه رو قربانی کرد دوست ، فرزند و به اصطلاح همسر!
اون تیکه ای که واز برمیگرده بهش میگه : تو خیلی عوض شدی استیو... استیو میگه: بزرگ شدم... واز جواب میده : نه ، بزرگ نشدی.... جمله اش جای فکر کردن داشت..
برای موفق شدن باید تو یه مقطع زمانی و حداقل "برای مدتی" ، قید همه رو زد .. و تمام انرژی و فکرتو بذاری روی هدف یا ایده و کارت.. از حواشی دوری کنی و یه سری چیزارو به فراخور اهمیت هدفت به خودت تحریم کنی. استیو همین کارو کرد و این قابل تحسین بود ... اوایل فیلم با جرقه هایی که تو ذهنش زده میشه بیننده هم تلنگر میخوره، جسارتش به هر آدم ماجراجویی انرژی میده... ولی استیو زیاده روی میکنه تاجاییکه همه آدمای زندگیشو از دست میده... تنها میشه و درست بعد از اون، پروژه مکینتاش هم باشکست روبرو میشه و هیئت مدیره رای به لغو قدرت و عناوین استیو میدن.. استیو رها میکنه اپل رو ... اینجا اشتباهات گذشته شو جبران میکنه... برمیگرده پیش دخترش و whatever....
یه چیز دیگم این بود که فهمیدم ما ایرانی ها چقد شخصی به قضایا نگاه میکنیم... اونجاییکه مایک ورای دوستی با استیو به اسکالی رای میده، کاری به درست بودن یانبودن فکرش نداریم، اینکه تواون لحظه کاری که فک میکرد درسته رو انجام داد... گرچه بعدا مشخص شد اسکالی زیادهم شایسته نبود ولی اون وقفه برای استیو لازم بود و چه خوب رقم زد آینده رو...
اینجا یه چیزی برامن خودنمایی میکنه... ببین توی تکنیک خواب بر روی مسئله شما باید برای مدتی از اون مسئله تون دور بشید.. مثلا وقتی داشتم برا کنکور میخوندم یادمه یه سوالی بشدت ذهنم رو مشغول کرده بود و هرچقد راه حل های مختلف رو امتحان میکردم به جواب نمیرسیدم درعین حال نمیخواستم از سوال بگذرم یا به جوابش نگاه کنم... حسابی کلافه شده بودم تا اینکه خسته شدم و ولش کردم... به مدت 2 روز کتابامو همه رو بستم گذاشتم کنار... نمیتونستم چیزدیگه ای بخونم..تو اون 2 روز به هیچ وجه به سوال فکر نکردم.. تا اینکه یه شب باخانواده نشسته بودم میوه میخوردم به یکباره یه جرقه تو ذهنم خورد، بدون اغراق میگم همه جا روشن شد عین روز عین روز... به قدری خوشحال شدم سریع پریدم تو اتاقم و شروع کردم به حل مسئله تا اینکه به جواب رسیدم... ازخوشحالی جیغ زدم!.. شاید اونقدراهم مهم نباشه چون بالاخره کشف یا اختراعی رخ نداده بود :)))) ولی برای من مهم بود به اون حسی که دنبالش بودم رسیدم... حس آرامش
حالا اینجا شاید این تکنیک زیاد قابل قیاس با شرایط بعد از شکست استیو نباشه، ولی چرا، یجورایی شبیه هست... خواب به روی مسئله براش اتفاق افتاد...
دوباره شروع کرد ولی اینبار بهتر، شاید اگه شکست نمیخورد شاید اگه به اصطلاح خواب به روی مسئله براش اتفاق نمی افتاد اونقدرا موفق نمی شد .. ولی موفق شد... و تا پایان عمر 56 ساله کوتاهش موفق موند....
مهم نیس چقد عمر میکنیم مهم اینه که تاوقتی زنده ایم چه کارایی بکنیم... لااقل واسه من یکی که صرف 100سال عمر کردن جذاب نیست.. باید بری دنبالش و همه تلاشتو بکنی که توش موفق باشی..
نکته اینجاست: چند درصد آدما عشقشون رو کشف میکنن و میرن دنبالش؟؟؟؟
البته نظر شما متینه!