نخند!
بعد از کلی گذر روزها درحالیکه تکالیف سنگین هی باعث عقب افتادن قرارم با استادم توی یکی از طرح ها میشد وقتی بعد از اینهمه ماجرا بالاخره یه روز فیکس شد و من بالاخره به اتاق استادم تشریف فرما شدم :دی و درحالیکه قرار بود چیزی به اسم پروپوزال توی دستام باشه تا استادم برای تصویب بفرستتش درحالی قدم به اتاق استاد گذاشتم و باخیال راحت روی صندلی چرم خوشگل اتاقش نشستم که وقتی کیفم رو باز کردم دیدم پروپوزال رو فراموش کردم باخودم بیارم!!!!!!!
موندم چطوری تاحالا منو نکشته استادم!!!!!!!!
و جالب تر اینکه من چطوریم؟؟؟؟؟
وقتی عصبانی میشم یا استرس بهم وارد میشه میخندم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خنده هیستریک نه هاااا.. خنده خیلی خوشحالانه !!!!!!!! جوریکه دوستم ناراحت شد گفت حالا چرا میخندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اطرافیان فک میکنن واقعا خوشحالم در اون لحظه!!!!!!!!!!!!!!!!!!