یلدای خوابگاهی :D
یادم نمیاد آخرین باری که شب یلدا تو خونمون بودم کی بوده :) سالهاست این شب رو تو خوابگاه بودم و قسمت نبوده خونه باشم
البته راستشو بگم این شب زیادم واسم شب خاص و ویژه ای نیس :))) درحالت عادی حس خاصی بهش ندارم... ولی میدونی فقط کافیه یکم شرایط متفاوت باشه ، اون وقت عادی ترین چیزهام واست مهم و خواستنی میشن!!!
همینکه جو و حال و هوای شب یلدا رو همه جا میبینم یجوریه...
البته خیلی از بچه ها میرن میوه میخرن و جشن میگیرن واسه خودشون .. اونقدرام بد نیس خوابگاه :)) .. ولی میدونی من حال ندارم ولش کن :)) یلدایی که تو خونه نباشه میخوام هیچ جای دیگم نباشه :))
من که تمام امشب رو رو تختم میشینم و پای لپ تاپ کارای گزارش دوم پروژه ام رو انجام میدم :)))))))))))))))))
دلت واسه خودت بسوزه :D
پی نوشت:
اوه هم اتاق خودمون مهمونی گرفتن هم اتاق بغلی که از دوستامونن :)))))) آدم دلش میخواد پاشه برقصه :)))) ولی حیف کلی کار دارم همینجوری فیض میبرم :))))