کاش یه راهی بهم نشون میدادی...
1.
امروز به دکتر پن مسیج دادم برای جلسه.. جواب داد که لطفا ایمیل
بزن این هفته شاید نباشم، ارادتمندم!.. آخه این چه سیستمیه که فقط جمعه ها و
اونم تو یک ساعت مشخصی فقط میشه بهش مسیج داد؟؟ الان من اگه این موضوعو
زودتر میدونستم تا حالا رفته بودم خونه... ولی ایرادی ام نداره اینجا یکم
بیشتر کارامو انجام دادم.. البته یکم دیگه که باهاش جلو برم یکسری قوانین
برام شکسته میشه مثلا تو تلگرام هم میشه بهش text بدم!!
بشدت سرش شلوغه و
این کار رو سخت میکنه.. امیدوارم تا دی سال آینده دفاع کرده باشم که برای
دکتری دستم باز باشه...
نمیدونم کتابای کنکور رو ببرم با خودم یا
نه.. همشونم قطورن.. کلی سنگین میشه.. البته مسئله مهم تر اینه که هنوز
بیلیط هم نگرفتم :)))) تقصیر دکتر پن بود دیگه.. نمیدونستم کی وقت میده
که بیلیط بگیرم..
تو خوابگاه یه چیز زدن با پارچه های سیاه و اینها.. برای شهادت حضرت زهرا..
منتظر محرم هستم... خودخواهانه است که منتظر همچون روزی باشم ولی یکی از نقاط عطف زندگیمو رقم زد... کاش محرم امسال به نتیجه الانم میرسیدم .. کاش محرم امسال رو از دست نمی دادم.. شاید هم محرم بعدی زمان بهتری براش باشه.. کسی چه میدونه؟؟
خیله خوب.. من الان خوابم نمیبره.. مسواکم نزدم هنوز.. :||
its frustrating being not able to talk.. im not sad at all.. really fine i am :) ... just dont know what will happen??? i wish words wouldnt be that hard