چطور انگیزه پیدا کنم؟؟
دیروز دوچرخه رو ورداشتیم بردیم یکم ورزش کردیم... و پاهام کلی درد گرفت ... damn
it... منی که قبلنا حتی میتونستم 2 سانس پشت هم استخر باشم الان با یه
دوچرخه سواری اینجوری پاهام درد بگیره؟؟ ... ترمیناتوری بودم واسه خودم
:دی.. البته الان درد ندارم ینی اسید لاکتیک جمع نشده تو پام ولی تو اون
لحظه برام سخت بود... باید دوباره ورزش کنم... گفتم استخر و جیگرم کباب شد
:|||... و منی که قبلنا هفته ای حداقل یکبار میرفتم شنا ، همانا الان
یکسال و نیم شده که آب ندیدم :دی... تازه یه زنبور هم ساق پامو نیش زد ... و من همچنان با
خیال راحت به کارم ادامه دادم :)) البته شانس آوردم جین skinny پام
نبود... تازه باید خوشحال باشی که زنبور نیشت بزنه.. کلی مفیده برا بدن :))
.. مردم زنبور درمانی میرن من مجانی مستفیض شدم :دی... کلی هم آهنگ مبتذل گوش کردم :دی...
همینجوری که به افق خیره شده بودم میخوند:
با تو احساس آرامش من ذاتیه...
هاها
آهان
... هنوز تهران نرفتم!... چرا؟؟ چون دوتا درسمون با
یه استاده که ایشونم ایران نیستن هفته بعد میان... اون یکی استادمونم
نبودش... دیگه فقط یه استاد بود که اونو هم بچه ها اطلاع دادن کنسل کردن..
منم که با دکتر پن قرار نداشتم درنتیجه گفتم یه چند روز دیگم بمونم.. نه که
کم
موندم :دی... امروز با مامان اینا رفتم خرید برا خوابگاه... از نرم کننده
مو تا نوتلا رو از اینجا گرفتم که باخودم ببرم... ممکنه سوال پیش بیاد که
تهران قحطی اومده؟؟؟ خیر تهران قحطی نیومده :دی... فقط دلم میخواد بابام
برام خرید بکنه.. از خرید تنهایی تو تهران خوشم نمیاد..
نظریه انتظار میگه که میزان احتمالی که یک اقدام منتهی به نتیجه یا
اهداف مشخص میشود (E) ضرب در جذابیت نتیجه موردنظر (V) معادل است با انگیزه
درواقع:
نتیجه × جذابیت نتیجه = انگیزش.
فرض میکنیم که من میخوام برای کنکور دکتری آماده بشم ولی اونجوری که باید تلاش نمیکنم... دو عامل میتونه تاثیر بذاره، یکی اینکه من احتمال اینکه بتونم رتبه خوبی توی کنکور کسب کنم رو پایین میبینم (حالا کاری ندارم که مثلا دلیلش استرس باشه یا اینکه خودم رو دست کم بگیرم و...) .. عامل بعدی اینه که نتیجه اونجوری که باید برام جذاب نباشه ینی به ظاهر میگم که دوس دارم رتبم خوب بشه ولی تو دلم میگم با این تصور که حالا رتبم هم خوب شد دکترم شدم آخرش یا بیکار میمونم یا حقوق معمولی خواهم داشت یا اصلا برا چی باید دکتری بخونم و ندونم چرا میخوام اینکارو بکنم یا خیلی چیزای دیگه!! (اینجاهم فرض این رو که این تفکرات چقدر واقعی باشن رو درنظر نمیگیریم)... خوب نتیجه این میشه که دیگه اون انگیزه لازم رو برای درس خوندن ندارم...
یا یه مثال دیگه... فرض میکنیم که من میخوام جزو چند دانشمند برتر کشور
تو حوزه خودم بشم... احتمال اینکه به این هدفم برسم رو بالا میبینم چون
مثلا دکتر پن جزو چند تای اوله و تو سن کم هم به این درجه رسیده پس برای من
چیز دور از دسترسی نیست... عامل بعدی جذابیتشه که ببینم مثلا اگه به این
برسم پشت سرش به چه چیزایی میرسم آیا نتیجه منو ارضا میکنه؟؟... بخاطر همین
انگیزه بالایی خواهم داشت.
وقتی کسی میگه برای فلان کار انگیزه ندارم، برای درس خوندن انگیزه ندارم و و و ... خوب حالا چیکار کنم که انگیزه پیدا کنم؟؟
این فرد رو باید به حال خودش رها کرد و فقط بهش بگی: پس هیچوقت اون کار رو انجام نده!...
یه چیزی هم هست که فراتر از انگیزه است... الهام.. آدمایی هستن که طول شبانه روز بی وقفه کار میکنن و هرکاری از دستشون بر بیاد دریغ نمیکنن چون به هدف بالاتری اعتقاد دارن و از درونیاتشون الهام میگیرن و بخاطر آرمان هایی مثل عشق به کشور ، یا ساختن برای نسل آینده کار میکنن... درواقع باور به یه آرمان والا، الهام بخش اینجور افراده...
من میخوام به چیزی بیشتر از انگیزه فکر بکنم...