Trust me
سر ظهر آشپرخونه به شدت شلوغه باید صبرکنی تا بتونی غذا درست کنی... اونایی که تو خوابگاه سوئیتی زندگی میکنن باید پیش ما لنگ بندازن و کمتر غر غر کنن و حرف الکی نزنن و گنده نکنن قضیه رو :|
میخواستم ته دیگ سیب زمینی بذارم یادم رفت سیب زمینی باخودم ببرم
آشپزخونه دیگه دیر شد مجبور شدم معمولی دم کنم :|... دغدغه هارو توروخدا!!!
بارها بهم ثابت شده... از قیافه طرف میفهمم چیکارست... البته خوب یه ضریب خطایی هم دارم ولی خیلی پایینه...
مثلا یه دختره یبار اومد اتاقمون فک کنم شب یلدا بود... رقصید و گفت و خندید و خیلی هم مهربون می نمود و قربون صدقه از دهنش نمی افتاد و خلاصه خیلی دختر بامحبتی به نظر میومد وهمه ازش خوششون میومد ولی نمیدونم چرا من همون جا هم حس خوبی بهش نداشتم... اصلا ارتباط برقرار نمیکردم باهاش.. یه چیزی توش بود که منو پس میزد... خلاصه که یه مدت گذشت به من و هم اتاقیام ثابت شد که اونقدرام که نشون میده خوب نیس...
مثال دیگه اینکه یکی از بچه ها داشت عکسای نامزدشو با دوستای نامزدشو بهمون نشون میداد, شاید حدود 7-8 تا پسر بودن... گفتم این به درد نمیخوره.. این به درد نمیخوره.. این به درد نمیخوره... اینم همینطور.. اونم هینطور... خوووب ولی این یکی آدم درستیه... از نظر قیافه و تیپ نمیگفتما.. چون هرکی که تو جمعمون داشت عکسارو میدید میگفت چقد اینا خوبن :|||... ایش... از نظر شخصیت و درونیات منظورم به درد نخور بود... این دوستمون کلی تعجب کرد گفت آفرییییین دقیقا, همشون اهل حاشیه ان و زیاد خوب نیستن.. ولی اون یه دونه که گفتی اون خیلی پسر خوبیه ... میگفت چطور فهمیدی؟ گفتم همچین کار سختی ام نبود!!.. ولی خوب البته قیافه هاشون فرق خاصی هم با هم نداشتاا...
یا اصلا بچه های کلاسمون... حسی که روز اول از هرکدوم گرفتم بعدها کاملا بهم ثابت شد... و موارد بسیار بسیار زیاد دیگه ای که در این مقال نمی گنجد...
آدمای حسود رو به سرعت تشخیص میدم... آدمای بدجنس رو به سرعت تشخیص
میدم.. خورده شیشه دار هارو... حاشیه دارهارو... اونایی که دل پاکی دارن.. و
غیره... نگاه آدما چیزای زیادی توش هست... قبلا معنی این حرف رو متوجه نمیشدم...
آدما رو قضاوت نمیکنم ولی حسی که طرف مقابل بهم میده ردخور نداره... حس مثبت یا منفی... امکان نداره اشتباه از آب دربیاد... ذات درست رو متوجه میشم... یسری جزییات قابل چشم پوشی هم درمورد هرکس وجود داره بالاخره انسانه دیگه.. ولی اون ذات مهمه.. و فکر میکنم این حسم نسبت به قبلا قوی تر شده... حس شیشم خوبی هم دارم... قبلا اینجوری نبودم... اینو به مامان گفتم یه چیز جالب بهم گفت... خدا کنه دلیلش همین باشه.. اینم یه نعمته بالاخره!!
گفت بدون اینکه منو بشناسی درموردم قضاوت کردی بدون اینکه از شخصیتم
چیزی بدونی اشتباه کردی ولی من اونقدارم پاک و آرمانی نیستم... ولی متوجه
نمیشد هنوزم اون حس مثبت رو میده , اون پاکی رو میشد تو وجودش دید ... مشکلاتش قابل درک بود... ولی بازم اون
حس درست رو انتقال میده... چشما دروغ نمیگن.. حس دروغ نمیگه...
و من آدم شناس خوبی ام.....