تاکسی درمی نکنیم و درفصل امتحانات به مهمانی خدا برویم!
1.
اواسط هفته دیگه امتحانام شروع میشن و خوب اوضاع این ترم به غایت بهتر و راحت تر از ترم قبله... ترم قبل درس دکتر پن به تنهایی کل ترم اونقد مارو مشغول کرده بود که دیگه وقت واسه هیچ درسی نداشته باشیم...
البته این ترم یه استاد وحشتناک داریم همون دکتر فی که چهارشنبه صبح ها باهاش کلاس داشتیم و همیشه از خوبی کلاساش اینجا نوشتم :))) ... هنوز نمیدونیم امتحانش دقیقا چی هست؟!! ... هر دفعه یه سری منبع معرفی میکنه بعد دوباره ازش که میپرسی منابع کلا عوض شدن :)) ... بحث اینجا این نیست که نباید دوباره و چندباره ازش سوال کنیم تا هی منابع رو عوض نکنه! .. قطعا ما تاثیرگذار نیستیم و اونچه که واضحه اینه که هنوز نمیدونه با خودش چندچنده درنتیجه سوال کردن و نکردنه ما تاثیری نداره ...بهرحال منبع سوالات مشخص نیست...
امسال امتحانا دقیقا مصادف با ماه رمضون شده!... خوابگاه باشی... ماه رمضونم باشه.. تازه امتحانم داشته باشی :||||
به به
2.
اون شب بابا و داییم و دامادمون رفتن ماهیگیری .. با تور! .. و شب هم نیومدن تو جنگل موندن ... بابا یه لنسر هم داره ولی بنظر بابام ماهیگیری با لنسر کار بیخودیه... ولی من دوس دارم عین فیلماست :دی...
البته ماهیگیری تفریحی بود... حالا یه چندتام ماهی گرفته بودن آوردن... داییم کلا اهل شکاره ... خونه اش هم پر از حیوونه تاکسی درمی شده است.. گناه دارن ولی خوب خیلی خوشگلن :| ... مثلا من تاحالا جغد از نزدیک لمس نکرده بودم... یا عقاب.. یا راسو... یا مثلا لک لک...
پ.ن 1:
خیلی وسوسه شدم برم تو موهام چندتا لایت دربیارم... یه 10-12 تا فویل بگم بذاره آرایشگره... خیلی قیافم عوض میشه... بشدت نیازمند تنوع هستم!!
ولی خوب مجبور میشم دیگه دانشگاه هد بذارم جلو موهام... دوس ندارم دکتر پن ببینه!!... کلا مقادیری ظاهر آدم جلف میشه دیگه... ولی خیلی خوشگل میشه :(( ... شایدم کلا نکردم :|
پ.ن 2:
یه چیزی دیدم با عنوان خواستگاری های عجیب... یکیش این بود که زیر نورای رنگارنگ شفق قطبی خواستگاری کرده بود پسره... اینو خیلی دوس داشتم :)) ... خیلی خوووووبه :دی... شفق قطبی میخوام :| ...
این عکس هم بخاطر miss x عزیز :)