دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ب.ظ
خوب اولین امتحانم رو هم دادم... خوب نوشتم و صدالبته واسه خودم متاسفم که کتاب 300 صفحه ای رو 3 دور خوندم و بجاش تمرکزم رو روی جزوه 10 صفحه ای لاغرمردنیه کم محتوای استاد نذاشتم...
بهر روی چیزی رو ازدست ندادم ولی میتونستم بهینه تر بخونم.. البته که بهینه از نظر من جوری بود که خوندم منتها واسه استاد انگار جور دیگه تعریف شده بود.. و الان کسایی که دیشب تو گروه کلاسی تلگرام داشتن مسخره بازی درمیاوردن و چت میکردن و میگفتن کتابو نخوندیم یحتمل وضعیتی مشابه با من خواهند داشت..
باتشکر از استاد :|||
و بازهم سناریوی تکراریه بیمارستان....
تو مسیر یه پسرکوچولو با پدرش رو دیدم که داشتن تو پیاده رو نون پنیر میخوردن و پسر کوچولو سرطان داشت... با چشمای بی حالتش درحالیکه داشت لقمه میگرفت بهم نگاه کرد و من سریع نگاهمو دزدیدم و سریع رد شدم و بغضم رو بردم جلوتر جایی که پسر و باباش نبینن...
بعضی وقتا به خودم ناسزا میفرستم بابت احساسات نازکی که دارم... کاش منم مثل خیلیای دیگه بودم...
اذیت میشم... واقعا اذیت میشم....
جالب اینجاست هنوز دوستای نزدیکم هم به این حد از احساسات من پی نبردن... مثلا آز به من حتی میگه بی احساس!!!!!!! میگه تو خیلی منطقی هستی و من فکر نمیکنم که اصلا عاشق کسی بشی .. و کلا دیگران برات اهمیت ندارن :|||
البته اینارو قبلا میگفت!
الان تغییرم غیرقابل انکاره و آز نظرش تعدیل شده :| ... درحالیکه من کلا آدم احساساتی بودم ... فقط چهره ام نشون نمیده...
منو کلا سنگ فرض کرده بود :||
هنوز دارم به اون پسربچه بی گناه و پسربچه های بی گناه زیاد دیگه ای فکر میکنم و همچنان جوابی پیدا نمیکنم....
۹۵/۰۳/۱۷
۱
۰
شاداب :)
پاسخ:
از نظر مچ و اینها؟؟ :دی
تازه کات کردم که زیاد دستم مشخص نباشه مثلا
برش میدارم باشه :)
هم اتاقیام بیان دست منو ببوسن؟؟ :((
اونیکه باید ببوسه تا خوب شه نیست... فقط بوس اون :(
+ مرسی بابت بوس ذوق کردم :))
:*
پاسخ:
تو چرا جنبه نداری دیگه؟؟ :))
اصلا تو باید بوس کنی حالا که اینطور شد :))
پاسخ:
تازه هرچی میگذره بدتر میشه... الان خیلی قرمز شده و پوستش انگار داره کنده میشه!!
هعی... بسوزه
پاسخ:
تو باید ازمن دفاع کنی که :))
عب نداره.. سرما خورده ام قبوله :(
bede
:|
+ ملیکا ملیکا راستی یه شعر بهت میدم معنی کن .. من زیاد معنی شعر بلد نیستم...
پاسخ:
آشپزخونه ما از بس دوره 2 ساعت تو راهیم تابرسیم اتاق
آشپزخونه نزدیکم آرزوست...
پاسخ:
بله :)
پاسخ:
آهان...
اشکال نداره... ناراحت بودم ولی اشکال نداشت...
خوب بخوابیدی (همون خوب بخوابی در زمان گذشته :)) )
دوباره جغد شدی؟؟
+یه دقه اگه اومدی بهم بگو ملیکاااا
پاسخ:
با این حالت روزه ام میخوای بگیری؟؟
عزیزم استراحت کن سوپ بخور.. عسل و لیمو با چایی چیزی قاطی کن بخور زود زود خوب میشی
خودت رو اذیت نکن
پاسخ:
خوب عزیزم ضرر داره برا بدنت...
الان قوی هستی ولی یه جایی ممکنه اثر بذاره بعدا..
بعد قیافت خوابالو نیست مشخصه که :))
هیچی میخواستم درمورد شعر بگم که دیدم معنیش واضح بود و درمورد امتحانا بود انگار..
پاسخ:
اوه اونو نگو ... خیلی کم شد نمرم.. بالاترین نمره شدم ولی بهرحال خیلی بد بود ... افتضاح...
وقتی تویی که اشکالای بقیه رو جواب میدادی اینجوری نوشتی مطمین باش بقیه اوضاع امتحانشون بهتر از تو نشده....
ینی برا همه سخت بوده...
نه ایشالا که نمیفتی و حتی نمره ات هم بالا میشه...
فکر این امتحانو دیگه نکن و نذار رو امتحانای بعدیت اثر بذاره... فکر کن خیلی خوب دادیش
و تمرکزت رو بذار رو باقیمونده ها...
پاسخ:
من واقعا نمیدونم باید چی بگم... واقعا نمیدونم چطوری باید آرومت کنم :(
ولی من از طرف تو حتما با یه مشاوری چیزی صحبت میکنم... شرایطت رو براش میگم ببینم اصلا چی میگه...
مارشمالو یبار اومده بوده بیمارستان قلب... هنوز که هنوز فکرم درگیرشه که ممکنه چه بیماری داشته باشه؟ که حتی گفت جوابی نگرفته...
اینطوری نکن باخودت :( .. نگو حال هیچی رو نداری آدم میترسه...
درضمن چه دوست بی معرفتی هستی...
فقط بخاطر همین بامن حرف میزدی؟؟ فک میکردم دوستمی.. یه دوست قدیمی همیشگی.. نه که فقط بخاطر این ناراحتیای چند وقتم بیای و بعدم هیچی...
بهرحال راحت باش ... مجبور نیستی کاری رو بکنی.. هیچ کس نمیتونه تورو مجبور بکنه کارایی که دوست نداریو بکنی... حتی خانواده
پاسخ:
آز همچنان خبری ازش نیست فک کنم تو دریاچه ارومیه غرق شده :))))
درضمن مارشمالو یه شعر دیگه گذاشته...
معنی کن:/ (باحالت قهر بخون اینو)
+ ینی راس راسکی میخوای بری؟
پاسخ:
میشه منم بیام؟ (چشای گربه شرک)
آره ممکنه این حالت رو داشته باشه... ینی فکرمیکنم که داره.. درواقع داره!... و من هم واقعا متاسفم که کسی به تیزهوشی اون از مغزش استفاده نکنه.... مطمئنی این حالت تلقینی نیست بیشتر؟؟ شاید واقعا راهی براش باشه؟ ..
کاش میتونستم کنارش باشم...
دیگه رفتی تو قلبم و رو توام غیرت دارم :|||
هیچ جا نرووو فقط پیش من باااااش :(
ینی چی؟؟؟ ینی دیگه نمیای پیشم؟؟؟؟ :(
+
الان نوشته
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
خیلی سخته
پاسخ:
جواب کامنت بالا نوشتمش
پاسخ:
آهان خوب آره زیاد نشین پای اینترنت... آره تپش قلب میاره.. گوشی و نت و اینا...
یکم فعالیت بدنی داشته باش... حتی شده تو همون خونه...
ینی واقعا هیچ کاری تو دنیا نیست که ازش لذت ببری؟؟
یکم فکر کن؟
پاسخ:
خوب بهتر که جسمیه...
بخدا جسمی خیلی بهتر از روحیه.. صد مرتبه!
فوقش خدایی نکرده مشکل قلبی باشه که با قرص حل میشه
فوقش آسم باشه
فوقش کم خونی باشه
همش با دارو حل میشه...
من فقط مخالف داروی روانی ام..
وگرنه قرص برای قلب و کم خونی و این چیزا رو بد نمیدونم...
راستی تو خودت هروقت گذرت افتاد برو چندتا قرص بگیر.. مثل فیفول.. زینک پلاس.. و امثالهم... واسه کم خونی خوبه.. روزی یکی بخور...
چون میگی دست و پات خواب میره انگار... آره؟؟ اگه خواب میره بخاطر کم خونیه.. اگه زود انرژیت از دست میره کم خونیه... خلاصه که اینجوری
جسمی هم درست میشه... دیگه بیماری لاعلاج نیس که زبونم لال
پاسخ:
خودش یه توضیحاتی داده بهم :/
دیگه کاری نداشته باش :/
حالا دلیلش هرچیزی که بوده باشه چرا دنبال قاتل بروسلی میگردی .. مهم اینه که بله هنوزم میتونه... چرا از زاویه مثبت بهش نگاه نکنیم؟؟؟ اینکه بله هنوز میتونه خیلی کارا بکنه ولو اینکه نمره هاش خوب نباشن... اصلا مگه ملاک همینه؟؟؟ همیشه منو از ملاک قرار دادنه نمره منع میکرد و همکلاسی هاش رو هم مذمت میکرد ولی باورم نمیشه چیزی که میدونم اینه که درواقع اونیکه نمره براش ازهمه مهم تره خودشه... همین... خودش رو بخاطر اینکه رنک 1 نشه عذاب بده... مهم اینه نتیجه نهایی چی باشه.. مهم اینه وضعیت خوبی داشته باشه .. دیگه اینهمههه رقابت و حس برتری جویی ضرر داره بخدا... رقابت تا یه حدی خوبه.. ولی نه اینکه روز و شب آدم رو بگیره و اگه ذره ای جا موندی به کلی فلجت کنه...
مهم اینه موفق بشی... نه اینکه فقط مقایسه کنی...
دوسش دارم
دوسش دارم
خیلی دوسش دارم
میمیرم براش
:/
پاسخ:
:)))) نمیدونم بخدا
فک کنم چند روزه حوصله نداره... چون چند روزه نیستش کلا...
داداشش خیلی اذیت میکنه... لابد باز با اون بحثش شده
بهش گفتم واسم از دریاچه یه عکس بگیرهااااا
نمیدونستم میمیره :||
پاسخ:
:))))))))))))
هعی هعی اگه بدونی در حسرت همین چیزای کوچیک ازش هستم... مثلا خواب باشه من کنارش بشینم نگا کنم خوابیدنشو... غذا بخوره من ببینم.. بخنده ببینم... حرف بزنه من گوش کنم اون حرف بزنه حرف بزنه.... نمیدونی که چقد خوبن اینا... نمیدونی که چقد حسرتشونو دارم... خیلی بده که ازم دریغ کرد اینارو :( ...
ولی من به گور نمیبرمشون :دی... میبینی حالا :|
واقعا برام جالب بوداااا دیدم میخنده :دی
پاسخ:
عزیزم دوست داشتن چیز خیلی عجیب غریبی نیست... چندتا ویژگی دلخواه براش کافیه که شروع بشه... مگه همه کسایی که همدیگه رو دوس دارن آدمای خیلی خاص و ویژه ای هستن؟؟؟
آره اینم پیشنهاد خوبیه... حداقل عمق احساسم و ثباتش رو متوجه میشم
بعد اگه بازم به همین شدت بود چی؟؟
پاسخ:
:)))
آره.. صبر میکنیم.. زمان مشخص میکنه این دوس داشتن رو...
پاسخ:
باشه مواظبم :|
دارم میگم رفیق صمیمی 7 ساله ام هیستریکه :))))) و درصلح و صفا با تمام تضادها دوستیمون و علاقمون محکمه... البته هیچوقت درمورد کسایی که دوس دارم پیش کسی بد نمیگماااا.. کسیو دوس داشته باشم بالا میبرمش.. هیچوقت از آز بد نمیگم هیچ جا... تو نمیشناسیش که گفتم... حتی تو وبلاگمم نمینویسم بدی عزیزامو
شایدم من دیوانه ام که این چیزا واسم مشکل ساز نیست... شایدم بقیه مردم دیوونن که انقد سخت میگیرن؟!!!
پاسخ:
باشه میبینمش :||||
دیگه چیکار کنم... بالاخره یه دیوونه ام باید پیدا بشه که هیستریکارو دوس داشته باشه
نمیشه که همه عادیارو دوس داشته باشن :))
پاسخ:
باشه
پس خواهیم دید
میشناسی کم کم منو
هاهااا
پاسخ:
تو دیوونه ای :دی
این چیزا مگه چیزای کمیه؟؟؟ زندگی آدمو تشکیل میده دیگه!!
درس و کار و بارمو که تعطیل نکردم...
ولی دوس داشتنم هم سرجاشه...
زودتر بگذرونم چی بشه؟؟؟ :)) میخوای ببینی هنوزم دوسش خواهم داشت؟؟
پاسخ:
آهان
درسته تموم شد
ببخشید حواسم نبود....
چیو کامنت کنم؟
+ معنی اون شعرم داره مینویسه
اوکی بخواب بعدش