What is dead, may never Die
خسته از مردم شهر
خسته از اونکه تو میخوای بشیو ، من خودِشَم...
گفت شنبه بیا... اما چرا برم اصلا... میخوام راحت باشم.. داره بهم خوش میگذره پس چرا برم ..
حالم خوبه... دستمو زیاد فشار دادم پوستم داشت جر میخورد نزدیک بود خون بپاشه بیرون... حس خوبی میداد... تاحالا انقد محکم مشت نکرده بودم...
دیدمش... هم حالمو خوب کرد هم بیشتر حالمو بد کرد... اینکه چرا
گذاشتم منو ازش جدا کنن... فقط نگاش میکردم... دوس داشتم بغلش کنم... حیف نمیشد... عوضش اون منو بغل کرده بود...
اما....
حتی اگر یک روز به عمرم مونده باشه...
آخه من این مدلی ام... هرچیزی که میخوامو به دست میارم... برام مهم نیس چقد
طول بکشه یا چه اتفاقایی بیفته یا زندگی چطور پیش بره... قبل از اینکه
بمیرم و بشم یکی از فراموش شدگان قبرستون... من
نمیشم یکی از اونا
بودن بقیه... میدیدن منو .. اما من نمیدیدمشون... من فقط عشقمو میدیدم.. محو دیدن اون بودم...
دکتر ت زنگ زد.... از امریکا برگشته... جوابشو ندادم... به همین راحتی... بی ادب نیستم...
خم شده بودم و از بالا داشتم عکس خودمو نگاه میکردم... نمیترسیدم یهو
بیفتم توی لجن... آسمون رو هم از اون ور دیدم... درختارو هم دیدم... بعد
دیدم که شاید لازم باشه گاهی وقتا قبول کرد... قبول نکردن خیلی بده.... گاهی وقتا باید فقط قبول کنی...
What is dead, may never die
But rises again, harder and stronger