میشه چرا نشه
دیروز واسه حل یه مشکل تو سیستم رفتم آموزش دانشکده... من عاشق پرسنل
دانشگاهمون هستم... از نگهبان دم در که با خوشرویی جواب سلامت رو میده تا
کارمندای دیگه ش... اما فقط یه مشکل کوچیک داره و اون هم مسئول اصلی آموزش
هستش که یه خانومه :))) ... این خانوم بین همه دانشجوها به بی اعصاب معروفه
و کلا هیشکیو حساب نمیکنه :)))... و اصولا دانشجوها تو صحبت باهاش به مشکل
برمیخورن... اما از نقاط قوت من این هستش که هیچوقت با این خانوم به مشکل
نخوردم :))... دیروزم که رفتم گفتش که نه نه اصلااااا من
همچین کاری نمیتونم بکنم :|| .. منم طبق معمول خودم رو لوس کردم :||||||...
اونم هروقت این لوس شدنه منو میبینه بدون استثنا هرکاری داشته باشم اوکی
میکنه :))))...
هیچی درکل که این تواناییم توی موقعیت های مختلف با آدمای مختلف اثبات شده :دی.. کاری چیزی داشتین بسپرین به من خیالتون راحت :)))
اومدم
خوابگاه خسته... نیم ساعت بعدش آز بهم زنگ زده صدای فین فین دماغش کامل
مشخص بود بعد بهش میگم گریه میکنی؟؟؟؟ میگه نه :|||... گفتم عزیزم هیچی نگو
الان میام پیشت!!... حالا کجا بود؟؟ ولنجک :|||||||||||||||||||||||||.. هیچی پا شدم رفتم دیگه...
"وی" میگفت که
داره 14 شهریور میره امریکا... عجب شانسی هم داره هاااا ویزاش مالتی شد... گفتم خوب بسلامتی :))... گفته ایشون قصد ندارن بیان؟؟ ... بعد
یسری رمز موفقیت در امتحان GRE داده که وی به دست من برسونه :))))...
آخه جی آر ای شو خیلی خوب شده مث که.. مثلا وربال رو 159 شده...
بعد "وی" هم بهش گفته نه ، اگرهم بیاد بعداز درسش میخواد برگرده شما که موندنی هستید ... اوشونم جواب داده خوب اینها مسائل حل شدنی هستن، اگر علاقه واقعی باشه من بخاطر همسرم بعداز درسم هم برمیگردم و یجوری خلاصه حلش میکنیم :|||||||||
آخه Ph.D برق رو از امریکا بگیری بیای ایران باهاش چه کنی؟؟؟ نه واقعا؟؟؟
حالا دیشب وی اومده اتاقمون بهم میگه رفت هاا ... میگه همه شون رفتن ... و باهم میزنیم زیر خنده :)))))