ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

میشه چرا نشه

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۱۷ ب.ظ

دیروز واسه حل یه مشکل تو سیستم رفتم آموزش دانشکده... من عاشق پرسنل دانشگاهمون هستم... از نگهبان دم در که با خوشرویی جواب سلامت رو میده تا کارمندای دیگه ش... اما فقط یه مشکل کوچیک داره و اون هم مسئول اصلی آموزش هستش که یه خانومه :))) ... این خانوم بین همه دانشجوها به بی اعصاب معروفه و کلا هیشکیو حساب نمیکنه :)))... و اصولا دانشجوها تو صحبت باهاش به مشکل برمیخورن... اما از نقاط قوت من این هستش که هیچوقت با این خانوم به مشکل نخوردم :))... دیروزم که رفتم گفتش که نه نه اصلااااا من همچین کاری نمیتونم بکنم :|| .. منم طبق معمول خودم رو لوس کردم :||||||... اونم هروقت این لوس شدنه منو میبینه بدون استثنا هرکاری داشته باشم اوکی میکنه :))))...

هیچی درکل که این تواناییم توی موقعیت های مختلف با آدمای مختلف اثبات شده :دی.. کاری چیزی داشتین بسپرین به من خیالتون راحت :)))

رفتم کتابخونه .. مسئولش رفته بود بیرون.. نشستم منتظر شدم.. پسرش منو دید گفت من پسرشم الان میادش بابام، لگو هامو ببین، لگوی نینجا هم دارم تو خونس.. حالا من اصن نمیدونستم لگوی نینجا چی هس :)).. بعد شروع کرد به باز کردنشون و دوباره سرهمشون کرد.. و وسطش هم یسری توضیحات تخصصی میداد و منم مثلا خودمو ذوق زده نشون میدادم و تشویقش میکردم :)... خیلی گوگولی بود.. آخ پسر منم همینقد خوشگل میشه :دی
وقتی داشتم میرفتم بهم گفت که فردا هم میاااای؟؟.. لبخند زدم گفتم شاااید :)
اوه اوه الان یادم اومد حتی اسم بچه رو نپرسیدم :دی... واقعا ممنونم از خودم :)) ...



اومدم خوابگاه خسته... نیم ساعت بعدش آز بهم زنگ زده صدای فین فین دماغش کامل مشخص بود بعد بهش میگم گریه میکنی؟؟؟؟ میگه نه :|||... گفتم عزیزم هیچی نگو الان میام پیشت!!... حالا کجا بود؟؟ ولنجک :|||||||||||||||||||||||||.. هیچی پا شدم رفتم دیگه...


"وی" میگفت که داره 14 شهریور میره امریکا... عجب شانسی هم داره هاااا ویزاش مالتی شد... گفتم خوب بسلامتی :))... گفته ایشون قصد ندارن بیان؟؟ ... بعد یسری رمز موفقیت در امتحان GRE داده که وی به دست من برسونه :))))... آخه جی آر ای شو خیلی خوب شده مث که.. مثلا وربال رو 159 شده...

بعد "وی" هم بهش گفته نه ، اگرهم بیاد بعداز درسش میخواد برگرده شما که موندنی هستید ... اوشونم جواب داده خوب اینها مسائل حل شدنی هستن، اگر علاقه واقعی باشه من بخاطر همسرم بعداز درسم هم برمیگردم و یجوری خلاصه حلش میکنیم :|||||||||

آخه Ph.D برق رو از امریکا بگیری بیای ایران باهاش چه کنی؟؟؟ نه واقعا؟؟؟


حالا دیشب وی اومده اتاقمون بهم میگه رفت هاا ... میگه همه شون رفتن ... و باهم میزنیم زیر خنده :)))))


۹۵/۰۶/۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۵)

اره محکمی واقعا. اخه چطور ادم انقدر محکم باشه. یه چنتا قطره اشک که باید بریزه
پاسخ:
جدی متوجه نشدم :| ... چرا باید گریه کنم؟!!
:|
آدم مگه واسه هرکسی و هرچیزی گریه میکنه؟؟ شوخی میکنی دیگه؟؟
این نیز بگذرد...
پاسخ:
:)
من نگفتم هرکس. اونکسی که تا یه حدی فکرتو بهش اختصاص دادی
پاسخ:
الان فک کنم قاطی پاتی شد :|
من منظورم بی اهمیت بودنه اون همکلاسی دوستم وی بود... و خط آخر داشتم درمورد یکی دیگه صحبت میکردم که پاکش کردم...
واضحه که اون شخص چیزی بیشتر از "یه حدی" هست... خط آخر کلا جدا بود از خط های بالایی :)
من رفتم خیلی مبهم شد:-D
پاسخ:
نه خیلی واضحه که :))
گفتی آره چون گریه نکردی پس محکمی... گفتم واسه همکلاسی دوستم که میخواست ازدواج کنه و من علاقه ای نداشتم و درنهایت از ایران رفت و من نمیخواستم برم گریه کنم؟؟ اونکه گریه کردن نداره
برای کسی که تو خط آخر نوشته بودم گریه جایزه.. نه کسی که تو اشتباهی فک کردی اونو میگم...
الان 2 نفر شد متوجه شدی؟ :دی
سلام.
دقیقا چه طوری خودتو لوس میکنی؟
پاسخ:
سلام
باید حضوری نشون بدم اینجا سخته توضیح دادنش
از این لوسای بی مزه نه، یه مدل به خصوصی واسه خودم دارم، انحصاریه :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">