Dont let the worldly life Deceive you
الان نزدیک به 5-6 روزه لپ تاپم رو اصلا خاموش نکردم... واقعا نمیتونم
خاموش کنم بس که پنجره هایی که باز کردم زیادن... یه عالمه هم بوک مارک کردم
تازه وضعیت اینه.... یه فلاکس چایی هم میذارم
بغل دستم هیچی دیگه... به درجه ای از مهارت رسیدم که لیوان چایی رو میذارم
رو لپ تاپ اون قسمت خالیش پایین کیبورد ... ینی اگر لیوان بریزه رو کیبورد
تمام زندگی من به باد میره...
یه فیلمی بود که خیلی دوسش داشتم... تو گوگل هزارجور گشتم پیداش نمیکردم.. اصولا راسل کرو، تام هنکس و داستین هافمن رو باهم قاطی میکنم!!!! حالا پیش خودتون نگین این 3تا چه ربطی به هم دارن، خب چیکار کنم قاطی میکنم :)))
اومدم چیکار کردم؟؟؟ تو گوگل این عبارت رو سرچ کردم: اون فیلمه که تو جزیره با یه توپ گیر افتاد
:)))) .. و بسیار بسیااااار جاااالب که برام سریعا آوردش :)))... cast away
حالا هی سرچ : "قیمت اون لباسی که دخترخالم تو مهمونی پوشیده بود" رو مسخره کنین بگین دخترا بد سرچ میکنن :)) .. دیدین که... خیلی هم عالی جواب داد :))
any way... بحث چیز دیگه ای بود...
داشتن از روبروم میومدن ازم پرسیدن این آقارو میبینی؟؟ بنظرت چیکار کنیم که به راه درست بیاد؟؟ من نمیدونم چیکاره بودم این وسط!! ، گفتم خب یه شوکی یه چیزی به قلبش وارد کنین شاید اثرگذاشت... اون دوتا رفتن عقب بعد با سرعت از توی بدن مرد رد شدن... اما مرد بدون هیچ تغییری توی حالتش به راه رفتنش ادامه داد... گفتن نه مثل اینکه اثر نداشت...
میدونستم که الان باید به مامان بابام زنگ بزنم و بگم اگر مردم توروخدا غصه نخورید... میدونستم که باید به اونیکه دوسش دارم زنگ بزنم و واسه آخرین بار صداشو بشنوم و بگم دوسش دارم... اما نکردم ... چون یهویی اومدیم و زنده موندیم اون وقت کی جوابگو این آبروریزیه ؟؟ :))
اما من رو شجاع کرده بود...
کارای نیمه تمومی دارم...میدونی ... فکر میکنم مرگ فقط همینش دلهره آور
باشه که میدونی دیگه فرصتی نیست واسه کارای ناتمومت... پشیمونیه عجیبی
میاره... خیلی سخت... اینکه اصلا اینهمه مدت چیکار میکردی دقیقا؟؟ زندگیتو به پوچی گذروندی یا که نه، مفید بودی و کارای درست حسابی کردی؟؟
نه درد داره، نه ترس داره ، و نه چیز خاصی تواین زندگی دنیوی هست .. چون با دیدن اون ور میبینی نخیر! همچین خبری هم نبوده این ور!.. این ور فقط یه پل بود... کم بود.. یه فرصت واسه عرض اندام بود... و چقد جاهلانه سرگرم بودی و واقعا خاک عالم!!! :))))
تنها و تنها این حس میاد سراغت که خب، من چقد کار ناتموم داشتم و حیف شد .. و ای کاش بتونم به مامان بابام بگم غصه نخورن، من مرده ای هستم که زنده است!!
الان و این مدت و این روزها حس تام هنکس رو تواین فیلم دارم... دلم جزیره میخواد.. حتی شده مقطعی...
تو دلت میخواد تو جزیره
بمیری یا ازش بری؟؟... نمیشه.. نمیشه نرفت.. نمیشه موند... نمیشه ادامه
نداد...
کارای ناتموم زیادی داری....
*عنوان
سوره لقمان آیه 33