سهم هرکس اندازه لیاقتش
من هیچوقت تاکسیای پیکان رو سوار نمیشم چون لباسام بو میگیره.. ولی این بار دلم سوخت.. سوار شدم و از قضا بو نمیداد (البته فکر نکنید مثلا تاکسیای دیگه بو نمیدن، چرا من پرایدم سوار شدم بو فاضلاب میداده :| ) داشتم میگفتم.. بو که نمیداد هیچی، کلی هم باشخصیت بود رانندش.. یه مرد حدود 60 ساله.. درکل خدا حفظش کنه واسه خانوم بچه هاش..
امروز دوباره یه پیکان بوق میزد و با دستش به سمت مسیر انقلاب اشاره میکرد... دیدن این تراکم از پیکان اونم توی دو روز عجیبه یکم.. این بار هم دلم سوخت و سوار شدم.. از کنار هر عابری رد میشد با صدای خیلی بلند میگفت انقلااااب.. آخرسر گفتم آقا میشه یواشتر داد بزنید؟ گفت باشه.. بازم دلم میسوخت همچنان.. با اون رانندگیش و ترمزهای ناگهانی و سر و ته شدن اعضا و جوارح بدن درنهایت چهار راه فاطمی پیاده شدم.. ینی یک مسیر ده دیقه ای پیاده رو با تاکسی اومدم.. پول خوردم هزار و 350 بود بهش دادم و پیاده شدم.. دیدم داره با همون صدای نکره داد میزنه خانم خانم.. برگشتم سمتش.. گفت اینکه هزار و 350 .. گفتم آره خب! گفت نه 1600 میشه.. منم گفتم از خیابون 20 ام امیرآباد شمالی تا انقلاب کرایه 1600 میشه.. من که یه دونه چهار راه کلا سوار شدم پس هزار و 350 معقول که هیچی، زیادم هست.. پررو بازی دراورد و منم چون دیدم بدبخته گفتم باشه 10 تومنی میدم خورد کن. گفتم ولی راضی نیستما، واسه اون دنیات خوب نیست.. گفت گور بابای اون دنیا :||| گفتم واسه خودت میگم درکل.. پولو دادم و اومدم..
درکل من آدم لارجی هستم ولی حرف زور رو برنمیتابم.. مثلا اونسری N تومن غذا خریدم دادم به دستفروشای تو پیاده رو.. ولی راننده تاکسی بخواد 500 تومن اضافه بگیره شاید درنهایت بهش هم بدم ولی قبلش چپ و راستش میکنم :)))
بعد تو راه داشتم فکر میکردم اگه از کسایی که تو یه مسیری از زندگی درحال امتحانن فاکتور بگیری (مثلا شخص اول درحال امتحانه شاید) دیگه بعضیا واقعا حقشونه تا آخر عمر بدبخت بمونن چون خودشون باعثش هستند.. همین