ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

Something is missing

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ب.ظ

سرکار که با هیشکی حرف نمیزنم بخاطر کرونا سه کیلومتر هم فاصله دارم، خونه هم که تنهام، پنج شنبه جمعه هم سرکار نمیرم دیگه هیچی دیگه.. حالا بیکارم نمیشینم، آشپزی میکنم، فیلم میبینم، کلاس آنلاین دارم حتی..

ولی باز از این وضعیت خوشم نمیاد... کاش آدم برونگرایی نبودم، کاش از این آدمای درونگرای ساکت بودم که حتی میتونن تنهایی مسافرت برن، کاش انقد مصداق انسان موجودیست اجتماعی نبودم، هرچند خیلیم اجتماعی نیستم ولی حداقل یه هاله کوچیک دورم از اجتماعی بودن میخوام... درسته تقریبا نصف عمرم رو تو خوابگاه گذروندم، و خیلی غیرقابل تحمل بود آخراش دیگه، ولی الان به همون خوابگاه هم راضیم...

من کلا عادت به لایک کردن ندارم، به سختی پستی رولایک میکنم.. ولی تمام بازیگرای فرندز رو فالو کردم و لایک میکنم و حتی کامنت براشون میذارم میدونی چرا؟ چون فقط اونا بودن که تو بدترین شرایط کنارم بودن،حتی وقتی که به هیشکی حتی خانوادم از حالم نگفتم.. من مدیونتونم.. من باهاتون زندگی کردم.. حالمو خوب کردین همیشه، چطور میتونم عاشق تک تکتون نباشم؟؟ چندلر تازه پیچ اینستاگرام باز کرده، وقتی فالوش کردم لایک نکردم پستش رو.. بعد باخودم گفتم چیکار داری میکنی؟ اینو لایک نکنی پس کیو لایک کنی؟؟

شیطونه میگه برم همش دوست پسر بگیرم .. ولی آدم اونم نیستم.. اصلا آدمی نیستم که از سر تنهایی برم با کسی

یا گاهی دلم میخواد یه پیج اینستاگرام با یه عالمه فالوئر داشتم الان مینشستم لایو میذاشتم باهم حرف میزدیم.. ولی آدم اینم نیستم

بدترین قسمت این نیست که تو خونه تنهام، بدترین قسمت این نیست که لایو نمیذارم، حتی بدترین قسمت این نیست که نمیتونم یعنی نمیخوام پسربازی کنم، بدترین قسمت اینه دیگه نه میتونم آدمارو تحمل کنم نه تنهایی رو... جالب نیست؟

 

* اون m دوم رو با تشدید بخون

 

۹۹/۰۱/۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۶)

اون نتونستن از نخواستن میاد به گمانم!!

وقتی خود خواسته یا ناخواگاه ث تحمیل شده،از اجتماع دور میشی،اگر ادم اجتماعی باشی،خیلی اذیت میشی.

به من کتاب،رمان،داستان،خوندن و شنیدن زندگیه بقیه و....خیلی کمک کرد

دوست خیلی مفهموم عمقیه،خیلی باید شعور و درک طرف مقابل بالا باشه،خیلی باید از خودگذشتگی باشه این وسط،خیلی صبر و تحمل میخواد،به شخصه تو ادما ندیدم این ویژگی ها رو!!

نمیگم کتابا دوستم هستن،ولی ارتباطی که با ادمای توی کتاب یا فیلم میگیرم کمکم میکنن،این خلا خود خواسته رو پر کنم!!

نمیشه باهاشون درد و دل کرد و حرف زد،ولی میشه باهاشون زندگی کرد!!

اولش واسم سخت بود بشینم ساعتها بخونم،ولی کم کم عادت میکنی،مخصوصا اگه سبک مورد علاقتو پیدا کنی ،کشش لازم رو ایجاد میکنه،ولی اگه فقط حوصلت سر رفته،همون اینستا و اینا کمک میکنه،فیلم و سریال هم همین،این مشکل همست این دوران،میگذره ولی چه بهتر که یکم با فضای مجازی تسهیلش کنیم:-))

امیدوارم ،تنهاییت هرچی سریع تر پر بشه :-)))

پاسخ:
خیلی خوبه که آدم با شخصیت های کتاب و سریال زندگی کنه.. درک میکنم این حسو
من خداروشکر دوستای خوبی دارم.. کم هستن ولی عمیق و واقعین.. ولی دوست خلا عاطفی رو پر نمیکنه
نه واقعا نمیخوام صرفا تنهاییم پر بشه.. وگرنه راه خیلی زیاد هست براش.. باید درست پر بشه.. با ابزار و آدم های مناسب

یعنی قشنگ وقتی گفتین آدم درونگرای ساکت خودمو تصور کردم. البته همیشه هم اینطوری نیستم ولی ترجیحم اینه آدمایی که وقت باهاشون می گذرونم خودم انتخاب کنم.

اون جمله آخر پست تون رو کاملا درک می کنم. تو این روزا هم حوصلم سر رفته هم اینکه دوست ندارم از غار تنهایی برم بیرون😐😐😐

دوست پسر؟؟؟؟ والا تجربشو ندارم وگرنه راهنمایی تون می کردم ببینین بدرد می خوره یا نه؟؟؟😁😁😁😁😁

پاسخ:
خوش بحال شماها درونگراها... چون لذت میبرین از تنهاییتون.. من ولی لذت نمیبرم
کاش منم درونگرا بودم.. برونگراها بدبختن کلا.. با کسی مثل خودشون باشن زیاد نمیتونن بسازن باهم، با درونگرا باشن نمیتونن تحمل کنن رفتارای سردشونو
ولی یه درونگرا حداقلش اینه اگه مشکلی هم باشه میتونه بریزه تو خودش.. برونگرا بریزه تو خودش میترکه :)) نریزه هم که اگه کسی برای درک کردن وجود نداشته باشه فایده ای نداره
نه بابا دوست پسر هم به درد نمیخوره :دی ...مگر اینکه خییییییییلی خوب باشه شااااااید رضایت بدم... حداقل توقع اینه همین یه ذره آرامشی که داریم رو هم نیاد بریزه بهم و افسردت کنه و صبح تا شب بناله و غر بزنه.

چقدر افکارت برام آشناست مثل خودمی تقریبا با اینکه از تنهایی بدم میاد اما بیشتر از تنهایی از آدما بدم میاد. پس همون ترجیحم تنهایی‌. 

منم فرندز رو دوست دارم وقتی ناراحت باشم همیشه چند قسمتشو نگاه میکنم. بهم حس بهتری به زندگی میده واقعا ای کاش ما جدا از بحث دختر پسری میتونستیم مثل اونا راحت و آزاد زندگی کنیم. بهترین چیزی که از فرندز یاد گرفتم این بود که همه چیز کار و حقوق بیشتر نیست یادمه چندلر از ترفیع فرار می‌کرد چون فکر می‌کرد باعث میشه نتونه با دوستاش وقت بگذرونه. به نظر من شاید تو ایران خانواده حکم همون دوستای فرندز رو داشته باشه برا وقت گذروندن باهاشون باید قید خیلی چیزا مثل مهاجرت و... بزنی. 

از خوابگاه بدم میومد، میاد و خواهد اومد. 

 

پاسخ:
نه من از آدما بدم نمیاد حقیقتش.. ولی مثلا نمیتونم با هرکسی خیلی ارتباط نزدیک بگیرم.. دوس ندارم تنها باشم، ولی دوس هم ندارم مثلا یکی بیاد خونه ام دو هفته بمونه! دوس دارم درعین حال که تنها نباشم یه تایم هایی رو برای خودم اختصاصی داشته باشم.
نه بابا چندلر به خاطر اینکه با دوستاش بیشتر وقت بگذرونه از ترفیع فرار نمیکرد که.. چندلر از شغلش بدش میومد چون بورینگ بود و میگفت نمیخوام چندسال دیگه بگذره و هنوز تواین کمپانی کار بکنم، میخواست بیاد بیرون، که رئیسش برا اینکه جلوشو بگیره بهش ترفیع داد، داشت وسوسه میشد که دوستاش حمایتش کردن که کوتاه نیاد و اونم رد کرد، بعد رئیسش هی حقوقشو بیشتر کرد، چندبار قبول نکرد تا اینکه اونقد حقوقشو بالا برد که آخرش کم آورد و قبول کرد و گور بابای رؤیا و اینا :)))
هنوز دوسال تنهای تنها زندگی نکردین تا بفهمین چقد اون آدم اتاق بغلی که شبا با سر و صداش نمیذاشت بخوابین رو دوس دارین :دی

با حیوون خونگی اوکی نیستین؟؟

هم ادما رو تحمل نمیکنید و هم تنهایی:-))

شاید منظور کلی بود،ولی حس میکنم این دوران به خیلی از حسای گذشتمون که سر بسته بودن ،دامن زده و تشدیدشون کرده،اگر تحمل کنیم تا بگذره،خب باز میشه خیلی کارا کرد و خیلی حسارو تجربه کرد:-))فقط باید یکم استانه تحملمون رو ببریم بالا:-//یکم....

اخه دوست پسر؟؟؟الان زن و شوهر ها هم باهم فاصله رو رعایت میکنن،کی میاد الان دوست پسر بشه؟؟؟:////

شرمنده من الان درست گرفتم؟؟خلا عاطفی؟؟؟پس دیگه  وقتشه،بگیم استین بالا بزنن:-)))))

نه جدا خلا عاطفیو مگه کی پر میکنه،؟؟؟خانواده ،دوست،همسر،خودت شاید و...!!

شما از اینا یکشیو نداری به گمانم،خب بقیه رو بچسب دیگه،:-))

 

پاسخ:
پرژن کت فلت فیس خیلی کوچچچچولو خیلی دوس دارم،  ولی متاسفانه از حیوون خونگی داشتن خوشم نمیاد،  دوس ندارم پشماش همه جا بریزه،  و کلا هم حوصله مراقبت از حیوون رو ندارم :دی  من فوقش به خودم برسم،  دیگه به حیوون نمیرسم :دی  و نکته بعد از گوشای حیوونا از نمای نزدیک میترسم...  اگه منظورمو متوجه نمیشی دفعه بعد دقت کن
نه از نظر خانواده و دوست اوکی ام..  من متاسفانه سخت پسندم.. وگرنه به دوست پسر باشه انقد ریختن منتظر اشاره هستن
بابا استین چی..  گوش نکردیااا.. پست عیدم رو خونده باشی الان میدونستی استین هم لازم ندارم بالا بزنم

منم همین شکلی ام به شدت تنها

ولی شاید قضیه این نیست که نمیتونی آدما رو تحمل کنی

شاید اون موقع ای که آدما باید کنارت میبودن نبودن 

جمله بندیمو😂 و تصور بچگی همه ی ما تنهایی نبود شاید حدس میزدیم آدمای خوبی کنارمون میبودن و نبودن و باورمون زخمی شده از آدما و هنوزم کسی نیست که بشه بهش اعتماد کرد و گاهی که بعد مدت ها به کسی اعتماد میکنی زخم میخوری و تهش میشه احساسات زخم خورده بعدم ناخودآگاه دورمون دیوار دفاعی میکشیم

و شاید از بس تنها موندیم دیگه داریم با انس گرفتن و اعتماد کردن و...  غریبه میشیم 

غریبه شدیم

من چرا انقد حالم بده آخه؟😢

پاسخ:
راستش من زخم هم نخوردم به اون صورت آخه
کلا دو نفر شاید بگم..  یکی هم اتاقی لیسانسم بود..  یکی هم یه نفر که چندوقت پیش درموردش مینوشتم
وگرنه دیگه بقیه عمرم هم دوستای خیلی خوبی داشتم هم خانوادم خیلی حمایت کردن..  یعنی بحث اعتماد نیست..  بیشتر مسیر زندگیم باعث این قضیه شده،  اینکه از ۱۴ سالگی مجبور شم دور بشم بی تاثیر نیست. 
بعد من تواین پست منظورم از تنهایی بیشتر فیزیکی بودا..  فک کنم اکثرا معنی دیگه شو فکرکردین میگم..  مثلا همین که صبح تا شب تو خونه تنهام اذیت کنندست..  در و دیوار نگاه میکنم تنها غذا میخورم.. 
البته که به ادمای جدید به سختی میشه اعتماد کرد.. باید خوب طرفو محک بزنی.. من واقعا حوصله ادم جدید ندارم،  فقط باید کسی باشه بشناسمش از قبل،  شاید کمی راغب بشم ارتباطمو باهاش بیشتر کنم. 
توام غصه نخور..  همه تقریبا همینیم..  دلایل متفاوته ولی نتیجه مشابهه.. 

کفران نعمت میکنی اخوی

خونه مجردی داشته باشی و تنها بمونی... والا درست نیست

دعوتش کن خونه. آش درست کنین چایی بخورین 

بالاخره دستی سری حرکتی

این که نشد

پاسخ:
:)))) 
کیو دقیقن دعوت کنم؟  پسر؟؟  عمممممرن :)))  فک کن
تنها جنس های مذکری که تو خونه من اومدن دونفر بودن... بابام و دومادمون
خونه من حرمت داره نه لذت :)))
خدایی خیلی دختر خوبی ام :دی این مدیر ساختمون(همسن بابامه) خیلی دوسم داره، اصن همسایه بهتر از من مگه میتونن پیدا بکنن

بعدشم برووووو.. توام تنها زندگی میکنی.. بدو هرچی دختر میشناسی دعوت کن خونت :))))) البته نه نمیخواد، نکن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">