ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

بیا حالمو خوب کن تو میتونی

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۲۰ ق.ظ

1.

بعضی وقتا وقتی سوار اسنپ میشم حس بدی به خودم پیدا میکنم، انگار استثمار کردم راننده رو.. بعد یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بعضی از راننده هاش خیلی تیپ و قیافه شون رسمی و یه حالتیه خلاصه.. حالا درکل میدونم هرکی راننده اسنپه لزوما راننده تاکسی نیست و خیلیا صرفا چون مسیرشون میخوره مسافر میزنن و خودشون شغل دیگه ام دارن، ولی آخه مثلا ساعت 9 صبح خب دیگه با اون ظاهر و قیافه که شبیه کارمنداست حداقل، باید سرکار خودش باشه نه؟؟ نه که مسافر بزنه

چندماه پیش داشتم از کلاس برمیگشتم، راننده ازم خواست نقدی بهش پول بدم و اعتباری پرداخت نکنم، گفتم باشه، گفت ببخشید چون تپ سی خیلی دیر پولمونو بهمون میده منم الان رفتم یه داروی مامانمو بخرم (جلد خالی دارو رو از داشبورد ورداشت و بهش اشاره کرد) ولی دیدم هنوز پولو نریخته تپ سی مجبور شدم برگردم الانم دارم مسافر میزنم نقدی کرایه بگیرم برم داروخونه، بعد جلده رو دوباره انداخت رو داشبوردش.. گفتم چقد بود داروهه؟ گفت 50 تومنه.. وقتی خواستم پیاده شم صد تومن بهش دادم.. اولش اصلا قبول نمیکرد گفت اصلا از اون درد و دل منظوری نداشته، آدم متشخص و درست حسابی بود.. ولی خیلی اصرار کردم گفتم خودم دلم میخواد، و نباید حس بدی داشته باشه..

 

2.

اون روز از اسنپ مارکت خرید کردم.. بهرحال در جریانی که جدیدا خودم همش آشپزی میکنم :دی بخاطرهمین نیازم به مواد غذایی بیشتر شده.. از دیجی کالا دیگه سوپرمارکتی نمیخرم چون همشون گندیده ن.. بعد خیلی خریدام زیاد شد ولی چاره ای نبود، به جان خودم باید حداقل یک ماه از اینا بخورما، وگرنه خیلی ناراحت میشم :دی.. 570 هزارتومن شد.. (الان میان میگن چرا مبلغ مینویسی:)) خب به توچه، دوس دارم در آینده وقتی خاطراتمو میخونم یادم بیاد خرج و مخارج چقد بوده).. واقعا هیچ چیز خاصی هم نخریدم.. چندکیلو برنج و یه بسته ماهی بزرگترین مبلغاش بود، بقیش دیگه پیاز و گوجه این چیزا بود! تازه گوشت و مرغ رو هفته پیشش خریده بودم وگرنه هیچی دیگه..

یک کیلو سیب هم تو خریدام بود.. بعد که پیک وسایلمو آورد دم آپارتمان یهو نمیدونم چی شد بهش گفتم این پلاستیک سیب رو بردارین، اون بنده خدام هنگ کرده بود فکر میکرد میخوام پس بدم، گفتم نه بردارین برا خودتون.. دوباره با تردید پرسید برا خودم؟ گفتم بله.. تشکر کرد و رفت..

هیچ چیزی به ذهنم نرسید اون لحظه، سیبارو دیدم گفتم همونو برداره.. البته میگم بقیه خریدام هم خرت و پرت بود و ارزش بذل و بخشش نداشت :دی مثلا بنده خدا اگه غذا نداشته باشه بخوره ترشی میخواد چیکار؟ :دی یا بستنی :دی .. بعدش پشیمون شدم گفتم کاش میگفتم صبر کنه یکم برنج هم براش میریختم تو پلاستیک ببره.. ولی خب گفتم شاید بخواد منتظر بمونه خجالت بکشه..

نمیدونم ولی خجالت کشیدم اونهمه خرید رو برامن آورده بود و از کجا معلوم تو راه تو دلش بهشون نگاه نکرده باشه و حسرت نخورده باشه..

 

3.

پارسال تو اینستاگرام از این کامنتای درخواست کمک دیدم، میبینی که خیلی زیادن، ولی هیچکدوم قلبم و تکون نمیداد تا اینکه این پیامو دیدم.. نمیدونم چی شد رفتم دایرکتش.. احساس میکردم داره راست میگه، یه دختره بود درمورد مادرش نوشته بود که تنهاست و تحت پوشش کمیته است.. بهش پیام دادم.. اسم و فامیل مادرشو داد با کارت ملی و کارت کمیته اش و عکسای خونه ش.. رو کارت کمیته اش اسم و شماره کارت هم داشت.. خیلی دلم سوخت.. یه خانم متولد 1345 .. بنده خدا پیر هم نبودولی عکسشو دیدم با چادر مشکی وایساده بود تو چارچوب هال، صورتش زیاد پیر نبود ولی اونقد خمیده بود که بهش نمیومد 50 و خورده ای سالش باشه.. خانومه گفت کمیته براش ماهی صد تومن میریزه، خرجی نداره.. آدرس هم داد گفت یکیو بفرستم تحقیق کنه.. ولی چون تهران نبود گفتم نمیتونم.. بنا رو براین گذاشتم راست میگه.. براش 200 تومن ریختم و معلوم بود اصلا توقع این مبلغ رو نداشت خیلی تشکر کرد.. اسفندماه یادش افتادم دوباره .. به اینستای دختره پیام دادم حال مادرشو بپرسم، هنوز که هنوزه سین نکرده.. نمیدونم در چه حالن..

همینجوری رفتم رو پروفایلش دیدم بالای پیجش نوشته:

معمولا آدمایی که حال بقیه رو خوب میکنن خودشون کسی رو ندارن که حالشون رو خوب کنه...

 

۹۹/۰۲/۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۹)

عشقم،اومدم حالتو خوب کنم،بوگو چی میخوای😎

اولا تف به ریا:پی

گارسون ،راننده تاکسی،پیک،خدمتکار و نظافت‌چی...

این شغل ها واقعا سخته ادم بهشون کمک کنه و مواظب غرور طرف هم باشه...

یه جایی رو پیدا کن هر چند وقت یه بار،مبلغی رو بده...یه شخص مطمئن...

ولی جدا میگما،همون سیب خیلی خوشحال میکنه،اصلا باید موقع خرید یه مقدارشو فقط به همین نیت بذاریم کنار...پول نیست،ولی خوشحال میکنه...

چقدر خوبه که حواست هست شاداب:-)

دیشب نوشتم ادم بعضی غم هارو میبینه و نمیره ولی...نسبت به اینجا همین مدلیم...همین مسایل رو که میبینم،خیلی اشفتم میکنه،حس میکنم دین رو گردنمه...

کاش حال مردممون خوب شه...

پاسخ:
حال من با تو که خوب نمیشه عسیسم :دی
باباجان کی منو میشناسه اخه اینجا :)) 
به هیچ جا اعتماد ندارم دیگه..  اینهمه خیریه هست اینهمه ملت کمک میکنن بازم اینهمه فقیر داریم..  مگه میشه؟؟؟ تنها کسی که هنوز بهش ایمان دارم نرگس کلباسیه

رفتن به اینا ربطی نداره..  مگه نمیشه اینجا نبود و بازم کمک کرد؟ 

می‌دونی شاداب ،اعتماد کردن به دیگران واسم سخت شده .اینکه یکی جلد خالی دارو رو‌توی ماشین بهم نشون بده واسم دلیل کافی نیست که باور کنم م اما چون ازم حق خودش رو نقدی خواسته دلیلی نمیبینم که بهش ندم . برام پیش اومد که داشتم با دوستم حرف میزدم یکی اومد .نسخه آزاد دستش بود گفت میخام برم واسه عمل پول ندارم نسخه ش رو گرفتم دیدم نسخه سرما خوردگیه کل ش هم ۲۰ تومن نمیشد.طرف مسن هم بودا

خیلی بهم برمیخوره که اینجوری بخان گولم بزنن

من ترجیحم کمک ناشناسه.خیریه های ثبت شده واسم قابل اعتمادن

پاسخ:
میفهمم چی میگی. حق داری. اعتماد کردن کلا سخت شده.. منم تو اکثر موارد احتیاط پیشه میکنم، بجز قضیه کمک مالی زیاد سخت نمیگیرم
آخه از بس هم شرایط جامعه و زندگیا سخت شده که حتی اگه اونقدرم که نشون میده وضعش بد نباشه بازم مستحق کمک هستن بنظرم.. الان همین خود منم مستحق کمکم :)) الان دیگه فقط خیلی پولدارها رو میشه گفت مستحق نیستن.. بخاطرهمین میگم اصن اون راننده اسنپ هم در مورد دارو دروغ گفته باشه، همین که بخاطر چند هزارتومن با این پول بنزین اون موقع شب اون حجم از ترافیک از این سر شهر داشت میزد اون سر شهر، کافی بود تا حس کنم شاید باید به همدیگه کمک کنیم.

ببین من زیاد به خیریه اعتماد ندارم.. تواین مملکت هرچی ثبت شده قابل اعتماد نیس که والا.. بعد حالا اصلا فرضا به فقرا کمک هم میکنن، من بازم شک دارم کلللل پولی که بهشون میدیم رو مستقیم خرج فقرا کنن، پول زیاد وسوسه میاره، فک کن یهو یه عالمه پول جمع شه، شاید نصفشو مثلا ببره کمک کنه، نصفشو بذاره جیبش

شاداب من تا اینجای وبلاگتو که خوندم متوجه نشدم رشتت چیه؟ایا جزو سکرت هاست؟یا جایی هست که من هنوز ندیدم

پاسخ:
آره هیچ جا نگفتم.
دلیلشم اینه که چون بعضی چیزام واضحه خواستم بعضی های دیگه رو نگم که راحت توسط آشنایی چیزی شناسایی نشم.
ولی جالبه تو این وبلاگ هیشکی تاحالا هیچ سوالی بجز رشته ام نخواسته بدونه ازم.. همه فقط میخوان رشته مو بدونن! چراااا واقعا؟؟ 

+فک کنم باید تو بیوگرافیم بنویسم موارد موردنیاز رو :))

جندسال دیگه میاید خاطراتتون رو میخونید میگید عه یادش بخیر خریدامون چقدر صفر داشت :) من همش 57 تومان خرید کردم پنج تا صفر زشت (با احتساب ریال) گذاشته بودن جلوی فاکتور خریدم د:


* در حاشیه حذف صفرهای پول ملی

پاسخ:
وای خیلی بیخوده این مدل جدید.. من که حوصله ندارم جایگزینش کنم

خیریه رو باهات هم عقیدم،منظورم یه خانواده بود،و کسایی که خودش میشناسه...،حتی اگر همشو خودشون بردارن،بازم کمک کردی...

یه پستی نوشتی بودی،وقتی همش با اسنپ برم بیام،جاهای خاص برم...درد مردمو متوجه نمیشم...من نظرم همینه...ولی بستگی به فردش داره..

اییش،اصلا میخوام حالت خوب نشه:////

کی رو میخوای حالا؟؟

پاسخ:
ارهههه راس میگی..  واقعا تاثیر داره..  ندیدن و فراموش کردن..  ولی خب کلا همین ایرانشم میشه فراموش کنی..  بیشتر بستگی به خودت داره که هی حواستو جمع کنی و نذاری یادت بره
یکیو میخوام که نیستش الان

شاداب جان منم با جوابت به مهربان موافقم. منم دیگه به این خیریه های قارچی اعتماد ندارم :(

پاسخ:
وای قارچی رو خوب اومدی 
موندم اینهمه خیریه پس تاثیراتش کو؟  چون ما ایرانیا واقعا دلسوزیم و کمک میکنیم به هموطنامون،  ولی نمیدونم چرا تاثیرشو نمیشه زیاد حس کرد

شاید واسه اینکه زیاد راجب محیط کارت مینویسی واسه من یا بقیه سوال میشه،یا شایدم بخاطر همزاد پنداری و ملموس تر شدنه نوشته هاته مثلا وقتی وبلاگ مهربانو میخونم که پزشکه و محیط کارش بیمارستانه تصور چیزی که داخل نوشته هاش هست واسم راحت تره یا کسی که معلمه یا مثال های اینچنینی....  ،البته من چون تازه باهات اشنا شدم و هنوز کامل وبلاگتو نخوندم سوال شد واسم وقتی پرسیدم  اتفاقا اشاره کردم که اطلاع ندارم ننوشتی کلا یا من ندیدم، خط قرمزات محترمه و من ابدا قصد فوضولی ندارم عزیزم

پاسخ:
نه اصن قبل از اینکه سرکار برم هم سوال همیشگی درمورد رشتم بود :))
نه عزیزم اصلا این فکرونکردم.. اتفاقا برا خودمم راحت تره که بنویسم رشتم چیه، کارم چیه چون لازم نیس هی بگم رئیس خارجیم یا بگم فلان کار... ولی خب دیگه خیلی همه چیم مشخص میشه اونجوری.. وگرنه اصلا بیگ دیلی نیست گفتن کار و رشته ام
همین مهربان هم کلی آشنا ماشنا وبلاگشو پیدا کردن :))

به قولی هر مریضی که گوشی هوشمند دستش باشه نیاز به کمک مالی ندارع.از نظر ویزیت رایگان میگما . چون پیش اومده که پیرمرده تنها اومدپیشم و گفت ندارم و فلانم وپول دارو ندارم من. واسه ویزیت ازش پول نگرفتم و حتی به داروخانه زنگ زدم گفتم فلان اسمی میاد داروخانه ازش پول نگیر. گفت اوکی ه.پسرش که اومد دنبالش انگشتر طلا داشت و گوشی آیفون.به شعورم برخورد . حالا نمیگم چه مشکلی هم داشت

بصورت کلی خیریه به نظرم قابل اعتماد تر از کمیته امداده .اگه کمک شخصی و مستقیم هم بتونی بکنی که چه بهتر

پاسخ:
عه عجب! 

نه من به کمیته اصلا اعتماد ندارم :))  صرفا از اون جهت میگم ینی اون خانومه واقعا تحت پوشش کمیته بود چون اسمش با اسم روی کارت کمیته اش یکی بود.
من فقط به کمک مستقیم اعتقاد دارم

تولدت رو پیش پیش سه ساعت زودتر تبریک میگم خوشگله(گلزار طور)🥳🥳

دیگه صدسال زنده باشیو اینا رو نمیدونم،ولی امیدوارم به هرچی میخوای برسی💙💙

پاسخ:
مرسی عزیزم که یادت بود ❤️
حالا چرا زودتر؟ :دی
صدسال  اگه قراره زنده باشم خب حداقل خیلی جوون و سرحال بمونم وگرنه که نخواستم :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">