خود سانسوری
الان داشتم بعداز چندیدن ماه وبلاگ یکی از وبلاگ نویسای قدیمی رو میخوندم و فهمیدم من چقد خودسانسوری میکنم اینجا.. وحشتناک.. و چقدر بده.. کاش میتونستم منم خیلی راحت خیلی چیزارو بنویسم.. که البته دو دلیل داره.. یکیش اینه که کلا آدمی نیستم که خیلی بتونم در مورد لایه های زیرین و پنهان زندگیم برای افرادی که نمیشناسم حرف بزنم یکیش هم اینه اینجا دیگه مثل سابق خیلی هم ناشناس نیستم و بعضی ها ممکنه اینجارو بخونن
یه بار یه بنده خدایی کامنت گذاشت که مطالبم با لحنی بچگانه و سطحی بیان میشن.. دیدم راست میگه.. من انگار وسط وبلاگ نشستم دارم با دوستای خودمونیم راحت حرف میزنم چرت و پرت میگم، با همون لحن که با دوستام حرف میزنم.. چون من فیلسوف و نویسنده نیستم، تحلیلگر مسائل اجتماعی هم نیستم برخلاف بقیه.. سعی هم نمیکنم باشم.. من فقط یه آدم معمولیم که میخوام حرفامو بنویسم اینجا.. حرفای دلمو.. که متاسفانه ظاهرا تو همون هم شکست خوردم.. بخاطر همین نوشته هام منجر میشن به پست های شوخی و خنده و به ظاهر دغدغه های سطحی.. چون نمیتونم از درگیری های عمیقم به خوبی بنویسم.. بلد نیستم.. جملات تو ذهنم شنا میکنن و یه جا آروم نمیگیرن تا مرتبشون کنم.. و چون این پروسه خیلی طول میکشه و خستم میکنه رهاش میکنم.. اگه زیادی تلاش کنم بیرون بریزمشون نتیجه اش میشه همون پستای شوخی خنده که درگیری ذهنیم رو به مسخره ترین شکل بیان کردن..
ولی دوس داشتم هرچی دلم میخواست مینوشتم اینجا.. کاش یه هویت مجازی واسه خودم تشکیل نمیدادم که الان از همون هویت مجازی هم بترسم.. کاش بی هویت میموندم..
یه اتفاقایی داره برام میفته که ممکنه زندگیم رو برای همیشه تغییر بده.. یه استپ خیلی خیلی بزرگ.. ولی خیلی ترسیدم.. خیلی ترسیدم.. با اینکه هنوز هیچی نشده وممکنه یکم هم طول بکشه کلا.. ولی من ترسو ام.. شاید به خودی خود قضیه چیز خوبی باشه، شایدم نباشه..اصلا نمیدونم.. ولی اگه هم هست این احساس سر درگمی اون خوب بودنش رو حنثی کرده...
میبینی؟؟ در مورد همین هم حتی میترسم بنویسم...
اینجا وبلاگ شخصیته هرطور دلت میخواد در مورد هر چیزی خودت حال میکنی بنویس
یکم زیادی داری سختش میکنی و همین باعث میشه هم دچار کلافگی بشی و هم کیفیت نوشتهها پایین بیاد و اصیل نباشه
بذار موقع نوشتن جریان سیال ذهنت هدایتت کنه
اگر تاثیر منفی نذاری رو کسی و چیز مخربی رو ترویج نکنی هرجور نوشتن با هر استایلی جایز هست
همونطور که گفتی نویسنده یا فیلسوف نیستی که بخوای اینجا حالا نظریه بدی
سخت نگیر
من حتی در داستاننویسی بعد از سالها نوشتن؛ با هویت هنری جدیدم خیلی رهاتر دارم برخورد میکنم و خود این خلاقیت رو به همراه میاره