ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

با کدوم مورد ازدواج میکنید؟

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۲۰ ب.ظ

اینجا زیاد مخاطب نداره و اگرم داره تعداد کسایی که نظرشونو کامنت میکنن کمه ولی بهرحال این سوال رو میپرسم:

 

اگه شما باشین با کدوم یکی از دو مورد زیر ازدواج میکنین؟

 

1. کسی که خیلی خیلی دوسش دارین و بهترین حس هارو باهاش دارین ولی توی رابطه باهاش خیلی مطیع هستین و یه جورایی خود به خود در موضع ضعیف تری قرار میگیرین؟ 

2. کسی که تقریبا توی رابطه باهاش تو موضع برابر قرار دارین ولی به اندازه مورد 1 بهش علاقه مند نیستین، صرفا یه علاقه اولیه و متوسط معقول دارین نسبت بهش؟

 

شرایط دو نفر رو هم تقریبا مشابه در نظر بگیرین.. تحصیل و پول و ظاهر و اخلاق و اینها.. و هردو به شما علاقه دارن

 

۹۹/۰۳/۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۳۱)

با اطمینان کامل مورد دوم، حتی اگه تو یه جزیره دور افتاده باشم و اونجا فقط یه پسر وجود داشته باشه و از قضا عاشقشم باشم اما مطیع بودن رو ازم بخواد بی برو برگشت واسم مرده، البته جدا از تصورش تو واقعیتم همین کار رو کردم با اینک مورد دومی نبودی که انتخابش کنم،رابطه ای که توش برابری و استقلال دو طرف وجود نداره مفتش گرونه به نظر من و اصلا تو کتم نمیره

پاسخ:
مرسی از توضیحت و شِر کردن تجربه..
خب نه اون نابرابری توی مورد 1 رو به اختیار خودت فکر کن ایجاد کردی، یعنی از علاقه شدیدت باشه، نه که مثلا اون خیلی دیکتاتور باشه

ببین،درمورد علاقه،خب علاقه در طی رابطه کم و زیاد میشه،ممکنه مورد ۱کم بشه،مورد دو زیاد،یا هرچی...کلا به اون میزان علاقه ای که باهاش رابطه رو ادم شروع میکنه نمیشه اطمینان کرد،مثل سیب که بندازی بالا،صد دور میچرخه...

اما در مورد مطیع بودن!!یه چیز بگم بین خودمون بمونه،با اینکه نبودم تو همچین رابطه ای،اصولا پیش نیومده دست از به کرسی نشوندن حرفام در برابر کسی بردارم،ولی کاملا واقفم که اون اریانه درونم،اقا بالاسر بازی دوست داره!!

من صفر یا صدم،وقتی مظلوم میشم،خیلی مظلوم میشم:///تجربه ثابت کرده،رابطه های مورد دو که در موضع تقریبا برابر هستن،سالم تر و درست تره،ولی اون اریانه خله درونم،دوست داره به شدت،گاهی حرف گوش کن بشه:///

اما اصل ماجرا،خودم مخاطت میشم عشقم😎 

پاسخ:
مرسی از نظرت..من فعلا سعی میکنم نظری ندم تا شماها نظراتونو بگین
قبوله :))))))) حالا از کجا فکر میکنین سوال خودمه؟ :دی
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۰۵ یه نفر(Arezooo)

کلا ازدواج عاقلانه رو به ازدواج عاشقانه ترجیح میدم. مورد دو منطقی تره به نظرم...

ولی خب منظورت از موضع ضعف توی مورد اول صرفا تحت حمایت بودن از نظر احساسیه یا از نظر شرایطی مثل تحصیلات و درآمد و چهره؟؟؟

پاسخ:
منظور اینه آدما وقتی کسیو عاشقانه دوس دارن خود به خود توی موضع ضعف قرار میگیرن و این هیچ ربطی به برتری ظاهری و درآمدی و اینا نداره.. یعنی خود به خود vulnerable تر و آسیب پذیر تر میشن، چون نسبت به هر حرف و رفتار شخصی که دوسش دارن حساس تر میشن، و همچنین فداکارتر میشن.. 
مثال میزنم: مثلا شخص 1 اگه 6 ساعت بهت پیام نده ناراحت میشی و ممکنه این ناراحتی رو بروز بدی ، ولی توی مورد 2 اگه 6 ساعت بهت پیام نده ناراحت نمیشی ( با فرض اینکه هر دو مورد مثلا کار مهم داشتن و 6 ساعت نمیتونستن پیام بدن).. این یعنی اینکه نسبت به مورد 1 توی موضع ضعیف تری خودتو قرار دادی، به واسطه علاقه شدیدی که داری
مثال دیگه: مثلا توی رابطه با مورد 1 سعی میکنی بیشتر فداکاری کنی، راحتی و علایق اونو گاهی مواقع ترجیح بدی به راحتی و علایق خودت، ولی در مورد 2 اینجوری نیست، برای راحتی اون زیاد راحتی خودتو به خطر نمیندازی در واقع یکم بیخیال تری

متوجه منظورم شدی؟

سلام من مورد دوم انتخاب می‌کنم 

پاسخ:
سلام مرسی عزیزم از نظرت
تمام سعیم اینه ک ازدواج نکنم به چندین دلیل ولی اگه یه روز مجبور شدم بین این دو گزینه یکی رو انتخاب کنم قطعا دومی,دلایلش هم اگه خاستین براتون شرح میدم :*
پاسخ:
حتما عزیزم
خوشحال میشم بشنوم

والا سوال رو تو پرسیدی!!هرچند منم از این کارا زیاد میکنم،مسائل شخص دیگه رو مینویسم یا ازشون صحبت میکنم،از زبون خودم ولی میگم!!

از همین جا بابت بیشعوری کیبورد و چِت کردن دستام معذرت میخوام،منظورم «مخاطبت»بود://

تا جایی که یادمه،یه پست ازت خوندم،گفتی بودی دوست داری گاهی شاداب حرف گوش کن کسی باشی+_+

پاسخ:
آره خب من دوس دارم :دی
ولی این پست یه سواله

سلام

قطعا گزینه دوم

دلیل اصلیش اینکه ارامشمم بهم نمیخوره و فورا ناراحت نمیشم  بهش منطقی می تونم فکر کنم احساساتم منطقم رو تحت شعاع قرار نمیده.

پاسخ:
سلام مرسی از نظرت
اینم هست

سلام

عشق و علاقه ناخودآگاه مطیع بودن(من اسمشو میذارم مثلا گذشت کردن عاشقانه) ایجاد میشه

من اگر بودم به احتمال زیاد مورد اول رو انتخاب میکردم، چون این حس بهرحال توی رابطه صمیمی ایجاد میشه و اگر ایجاد نشد احتمالا رابطه از لحاظ احساسی یجایی گیر میکنه حتی اگه موقعیت ظاهرا برابر باشه

دوست داشتن راحت ایجاد نمیشه، برای حس خودم و علت ایجاد شدن این علاقه احترام قائل میشم و فقط با کفه حساب کتاب ظاهری پیش نمیرم

چون کم کم اون حالت مطیع بودن به مرور زمان به تعادل میرسه اما دوست داشتن لزوما عمیق تر نمیشه و شاید همین حس اولیه هم به دلایلی از بین بره

 

*در هر دو حالت علت ایجاد علاقم به هردومورد رو حتما بررسی جدی میکنم شاید اصلا فاز علاقم روی پایه اشتباهی بنا شده باشه.

پاسخ:
از کجا میشه مطمئن بود اون مطیع بودن به تعادل خواهد رسید؟ احتمالش نیست حالت obsession پیدا کنه؟؟ و از کجا میشه مطمئن بود علاقه نسبت به مورد دوم به مرور بیشتر نمیشه؟
البته الان که دارم مهندسی معکوس وار به کامنت شما نگا میکنم میبینم دو حالت بیشتر نداره.. آره.. اگه با مورد 2 هم حتی علاقه بیشتر بشه در نهایت باز به حالت مورد 1 دچار میشی تو رابطه، یعنی همون حالت مطیع بودن در صورت افزایش علاقه به مورد 2 هم ممکنه رخ بده.. اگرم رخ نده که پس علاقه هه بیشتر نشده و توی همون سطح اولیه مونده
ولی خب دقیقا سوال هم همینجاست،  که اون عشقه تعیین کننده تر باشه یا موضع برابر
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۲۸ معلوم الحال

حقیقتش من خیلی دوست دارم مورد دو باشم و اما چون نیک می‌نگرم، دروغ چرا ... گزینه یک انتخاب منه :)

پاسخ:
صداقت شمارا دوست داشتم
گزینه 1 هم کم کم داره طرفداران خودش رو پیدا میکنه در این پست :دی
۱۶ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۱۳ یه نفر(Arezooo)

بله متوجه شدم مرسی بابت توضیح :)))

راستش من اول پست رو که خوندم فکر کردم منظور از موضع ضعف احساس خود کم بینی توی رابطه اس. یه جورایی غلام حلقه به گوش بودن طرف مقابل...

با توجه به توضیحاتتون من مورد ۲ رو بیشتر می پسندم چون به نظرم منطقی تره و دوام بیشتری داره. ولی نمی تونم منکر این بشم که بی توجهی طرف مقابل به شدت آزارم میده. از طرفی اگه کسی رو دوست داشته باشم و بدونم لیاقتش رو داره به مقدار بسیار زیادی از خودگذشتگی دارم.

 

پاسخ:
اگه بی توجهی طرف مقابل آزارت بده و از خود گذشتگیت هم زیاد باشه تو رابطه پس در واقع مورد 1 رو انتخاب کردی

خب چشمم روشن

موازی کاری !!!؟؟؟

اون فلفل کو من بریزم تو دهنت

هوم؟!!

من نظریه پرتاب نمیکنم چون جزییات تعیین کننده ن

پاسخ:
بابااااااا :))))
تو دیگه چراااا :)))) موازی :)))) 
نههه من فعلا دم به تله نمیدم :دی
شما فرض کنید این فقط یه سواله، حالا یا برای افزایش آگاهی خودم یا کسی دیگه

خب با جزئیات مثال بزن

اما کلا ازدواج ریسک بسیار بزرگیه

تو که از خرج خودت برمیای استقلال نسبی داری . جای پیشرفت داری

 اگه ازدواج کنی عجله کردی

پاسخ:
ریسک بزرگیه آره، بخاطر همین آدم باید خوب فکراشو بکنه
خب دکتر میفرمایید من کی ازدواج کنم؟ (چشای قلبی و دهن باز) :)))))

ببین،اینکه تو میگی،کاملا عادیه،حتی دید منطقی هم داشته باشی،وقتی تصمیم میگیری از من بودن در بیای و با یکی شریک‌ بشی،نرماله که بخاطر شخص مقابل خیلی کارها رو بکنی و خواسته های خودتو تحت شعاع قرار بدی،همون سازش و سازگاری پیدا کردن...

ولی به نظرم مورد دو سالم تره شاداب،هرچی میزان وابستگی و علاقه بینطرفین،روی محور تعادل پیش بره،اون رابطه تنش کم تری داره...هرچی همه چیز حد وسط تر باشه،رابطه درست تر و عاقلانه تره...

ولی بازم میگم،به شخصه،کسر شأن یا اتکا به نفس نداشتن نمیدونم اگر واسه کسی که دوست دارم،کاری رو صرفا از سر عقاید اون انجام بدم...

بعضیا هستن کلا شخصیت وابسته دارن،از تکیه دادن لذت میبرن...

من با این دید نگاهش نمیکنم ولی،من تا وقتی نخوام کاری رو انجام نمیدم، و کسی مجبورم نمیتونه بکنه...ولی وقتی کسی واسم مهم باشه،با تصمیم خودم،براش هرکاریو انجام میدم..پیش اومده گاها از خودم و عقاید خودمم صرف نظر کنم،به خاطر علاقم...

در هر صورت «خود من»در جریانه...یه دسته به خاطر خودمحوری و منطق گرایی «من» رو حاضر نیستن بکشن پایین و مطیع بشن...دسته دیگه بخاطر علاقه و احساساتِ«من»سازش بیشتری پیدا میکنن و به قول معروف حالت مطیع بودن توشون دیده میشه..

تو هر دوتا دسته،یه بعدی از «من» داره بولد میشه،فقط تو یه دسته برپایه منطق و عقل اون من،یه دسته برپایه احساسات من...

لازم به ذکره دارم درمورد رابطه های سالم حرف میزنم،نه اونایی که به خاطر وابستگی های مادی و یا روانی بیش از حد به شخص مقابل ،خودشون رو تو رابطه محو میکنن...

پاسخ:
درسته، شخصیت کلا وابسته داشتن فرق میکنه با مطیع کسی که دوسش داری بودن
خب دقیقا همین مهمه که اون «من» عه بر پایه احساسات باشه زندگی بهتره یا بر پایه منطق و عقل

اولی به شرطی که با کارکردن مشکلی نداشته باشه که خب الان اکثرا مشکلی ندارن، و آدم محترمی باشه اگر محترم باشه و موقع عصبانیت بتونه خودشو کنترل کنه با بقیه موارد میشه کنار اومد چون احساس هم وجود داره ولی تو مورد دومی انگار آدمه هدف نیست. کلاً توی روابط آدم ها باید هدف باشن نه وسیله، اگر آدم حالش با یک آدمی (که سالمه از نظر روحی) خوبه که خب ادامه میدن با عایت شرع و عرف البته چون برای پذیرفته شدن توی اجتماع رعایت این دو تا هم مهمه مورد دوم شاید عقلانی تر به نظر برسه اما برای زندگی کردن فقط عقل کارساز نیست گاهی آدم دلش یه آغوش گرم میخواد گاهی فداکاری های بزرگ میخواد و...

پاسخ:
آدم ها اگه هدف بشن یکم خطر disappointing در آینده بیشتر نمیشه؟ مثلا وقتی خیلی رویایی ازدواج کنه و به قول شما آدمه رو هدف قرار بده بعداز چندسال شاید بفهمه اونقدرام همه چی رویایی و گل بلبل نیست، زندگی واقعی تر از این حرفاست، و اون وقت خیلی تو ذوقش بخوره

مگر... مگر اینکه همزمان که خیلی دوسش داری ایرادای طرف مقابل رو هم بپذیری، و آماده باشی براشون.. اونجوری شاید زیاد تو ذوق نخوره
اون آغوش گرم و اینا که گفتی خیلی خوبه .. ولی مشکل اینه ماها که هردو مورد رو تجربه نمیکنیم که بفهمیم آیا آغوش مورد 2 هم بعداز گذشت مدتی از رابطه نزدیک، به نظرمون گرم میاد یانه.. ولی اگه بعداز مدتی گرم نشه خیلی خسران بزرگیه دیگه

من احساس خودمو اگه بخوام در نظر بگیرم غیر از اینکه میخوام در اجتماع قوی باشم اما دلم میخواد وقتی برمیگردم خونه طرف مقابلم گاهی لوسم کنه و ... کلاً بستگی به علایق و ویژگی های شخصی هر فرد داره توی روانشناسی خیلی راحت میشه اینا رو تحلیل کرد و دلیل رفتارها و علایق و سرمنشا اونها رو پیدا کرد درست و غلط بودن اونها رو تعیین کرد و ... شاید یه چیزی که برای من صد درصد درسته برای یکی دیگه صد و پنجاه درصد غلط باشه!

پاسخ:
توی مورد 2 گفته نشده که طرف مقابل لوست نمیکنه و لوس کردن لزوما مختص مورد 1 نیست.. چون اصلا درمورد رفتارهای اونا چیزی توضیح داده نشده (بجز علاقه که هردو بهت دارن)
وقتی تو موضع ضعف قرار بگیری اعتمادبنفستو از دست میدی اعتمادبنفس هم که از دست بره کل زندگی رو تحت شعاع قرار میده اونوقت نه تنها علاقت به طرف از دست میره بلکه علاقت ب خوندم کم میشه.اصلا میگن علاقه زیاد رامهرمز کور کر میکنه,و درست هم هست اصلا نباید با کسی ک میخوای برای همیشه زندگی کنی علاقت شدید باشه چون رو رفتار و تصمیمات اثر سو میزاره,و اینکه روانشناسا میگن یه درصدی از علاقتونو هیچوقت ب طرف نشون ندیدن مثلا جوری رفتار کنید ک فکر کنه بجای صد مثلا هفتاد دوسش دارین اینم دلایل خودشو داره.و مطیع بودن واقعا سخته آدم خودش زجر میکشه فرسوده میشه و عزت نفست لطمه میخوره.
پاسخ:
تبعاتی که گفتی خیلی خیلی مهم بودن.. واقعا سخته کنترل کردنشون

سلام 

سوال سختیه نمیشه قطعی گفت کدوم یکی رو انتخاب میکنم چون دوست داشتن چیزی نیست که بشه راحت ازش گذشت و باید واقعا اونهمه عشق رو تجربه کردی باشی که ببینی واقعا گذشتن ازش خیلیییی سخته کسایی که گفتن قطعا گزینه دو شاید واقعا اون عشق و اون حس رو تجربه نکردن وقتی تک تک سلولای بدنت به یکی تمایل داره گذشتن ازش سختر از چیزیه که بشه تصورش کرد اینجا شما گفتین هر دو مورد شرایط مشابهی دارن از نظر پول و تحصیلات و ...و هر دونفر هم دوست دارن ادمو شاید گزینه دو منطقی تر به نظر بیاد ولی من مورد اول رو انتخاب میکنم وقتی طرف هم دوستت داشته باشه چرا که نه من عشق رو ترجیح میدم...

پاسخ:
سلام
دقیقااا کسی که عشق رو با تمام وجود تجربه کرده باشه شاید بهتر بتونه مقایسه کنه
شایدم نتونه .. در کل سخته تصمیم گیری
بنظرم کسی که عشق رو تجربه کرده باشه و تموم شده باشه به هر دلیلی، بهتر میتونه یکی از این دو مورد رو انتخاب کنه، چون کسی که هنوز عاشقه بعیده بتونه نظر بی طرفانه ای بده
۱۷ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۸ یه نفر(Arezooo)

خب راستش درسته. مورد ۱ با روحیه من سازگارتره ولی به همون اندازه استقلال رو دوست دارم چون طبق گفته خودتون وابستگی آدما رو توی موضع ضعف قرار میده. کی دوست داره ضعیف باشه؟؟؟

دلیل اینکه قاطعانه نمیشه گفت مورد ۱ یا ۲ اینه که توی مورد اول اگه طرف بعد یه مدت حسش کمرنگ بشه چی؟؟؟ اگه برای احساس ما ارزش قائل نشه؟؟؟ ولی توی مورد ۲ یه احساس برابر وجود داره و آرامش نصیب هر دوطرف میشه :////////

 

پاسخ:
قطعا هیشکی دوس نداره ضعیف باشه.. ولی معمولا لذتی که آدم با کسی که عاشقشه تجربه میکنه 100 برابر بالاتر از لذتیه که با کسی که خیلی منطقی باهاشی.. مثلا یه نگاه عشقولانه مورد 1 خیلی بهت لذت میده، درحالیکه به نگاه عشقولانه مورد 2 به خودت، حس خاصی نداری، میگی اِی باشه :)) یا مثلا درحالت عادی دوس داری بمونی خونه فیلم ببینی ولی اگه مورد 1 بگه بیا بریم بیرون پا میشی میری چون لذتش برات بیشتره، ولی اگه مورد 2 این پیشنهادو بده همون فیلم دیدن و نشستن تو خونه رو شاید ترجیح بدی... یا مثلا همون آغوش گرمی که دوستمون اشاره کردن، آغوش مورد 1 قطعا لذتبخش تر از مورد 2 عه.. و هزارتا مورد دیگه
آره مطیع بودن شاید آسیب زننده باشه، ولی درمقابلش لذتهایی هم که داره خیلی دوزشون بالاست.. اصلا مشکل علاقه زیاد همینه.. اگه همه چیِ عشق خوب بود که خب هیچ آدمی حاضر نبود بیخیال عشق بشه.. درحالیکه خیلیا بیخیالش میشن و انتخاب منطقی رو ترجیح میدن
۱۷ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۲ خانم مترجم

سلااااااااااااااااام...من قطعاً 1

پاسخ:
به به سلام علیکم
چه با قاطعیت
شاداب جان خیلی نیست وبلاگتونو پیدا کردم ولی اصلا فکر نمیکردم احساساتی باشی,خیلی خوبه زندگی عشقولانه رو متصور میشی. در کل من اگه جای شما بودم به ازدواج فکر نمیکردم هر چند تا الانم دنبالش نبودم.. دغدغه هات رمانتیک و قشنگن.....
پاسخ:
واقعا؟ :) چه جالب.. آره در حالت عادی نیستم، یکم سخت دلم به دست میاد، ولی اگه از یکی خوشم بیاد احساساتی میشم
خب چرا به ازدواج فکر نکنه آدم؟ من اصلا اونجوری فکر نمیکنم که به هر قیمتی باید ازدواج کرد ها، ولی ازدواج با آدم مناسب بنظرم خیلی میتونه خوب باشه.. الان زندگیم خوبه و مشکلی ندارم و دنبال ازدواج نیستم درحال حاضر... ولی مثلا به این فکر میکنم اگه 50 سالم شه و هنوز ازدواج نکرده باشم حالم بد میشه

نظر واقعمیمو بدم؟؟

شاید خیلی دید ناجوری باشه،ولی چندین بار گفتم،عاشق شدن یه بار،ازدواج بار دیگه...

من هنوز اونقدر نترس و شاید جاهل نیستم با کسی که عاشقشم ازدواج کنم!!

ازدواج فقط من و تو و گل و بلبل که نیست،حرف یه عمره،پر از ریسکه،حرف اینده فرزندیه که قراره بره تو جامعه...چه بهتر که با دید منطقی واسش تصمیم گیری کنیم...

علاقه زیاد ادمو از خط منش و رویه عادیه زندگیش دور میکنه،برای چند وقت و چند سال،خب اره،جالب و هیجان انگیزه...ولی واسه ازدواج نه،من یکی نمیتونم،سختمه روی پایه احساسات ازدواج کنم...ترجیحم اینه با یه علاقه نرمال و یه رابطه سالم شروع بشه،حالا بعده ها اگر علاقه بیشتر شد،که چه بهتر،وگرنه که هیچی...زندگیمو از سر راه نیاوردم،بخوام یه عمر نگاه یکی دیگه رو واسه خودم تحلیل کنم...یا ای بابا،چرا امروز جواب تلفنمو دو مین دیر تر داد...دز احساسات بالا هیجان انگیز ولی مخربه..ازدواج منطقی،سالم تره به نظرم..ولی  تو عاشق شدن از اون حرف کوش کنای احساساتیم://

پس،واسه عشق مورد یک انتخابمه،واسه ازدواج مورد دو..همینقدر بیشعور://

تو خیلی مشکوکی ها،حواسم بهت هست+_+

پاسخ:
تو هنوز به کسی علاقه شدید پیدا نکردی.. از کجا میدونی باهاش ازدواج نخواهی کرد؟
ولی میدونی چیه.. همه عشق و علاقه ها هم تهش بعداز حدود 10 سال خیلی عادی میشن و دیگه اون اشتیاق اولیه وجود نداره.. من که هرچی دور و برم دیدم همینجوری بوده.. خب آدم میگه پس مورد 1 هم بعداز 10 سال با مورد 2 همچین فرق خاصی نخواهد داشت.. اصلا آدم میمونه چیکار کنه.. خلاصه بعداز فروکش اون شدت علاقه، باید چیزای دیگه ای برای وصل کردن اون دونفر وجود داشته باشه، اگه نباشه کلا ازهم میپاشه..
قیافشوووو :)) من کجا مشکوکم آخه :دی
۱۷ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۴ یه نفر(Arezooo)

 کاملا با حرفاتون موافقم تجربه زندگی عاشقانه حس نابیه. اما به شرطی که این احساس دوطرفه باشه نه اینکه فقط یکی خودشو فدای طرف مقابل کنه...

از طرفی ازدواج عاقلانه هم مشکلات خودشو داره. همون قدر که احتمال کم یا زیاد شدن احساس وجود داره احتمال تغییر منطق آدما هم وجود داره. کمتر کسی وجود داره تفکرات و معیارهای حال حاضر و چندسال قبلش یکی باشه ://////

کلا مسئله ثبات یا عدم ثبات شخصیت بعد از ازدواج خیلی مهمه ولی مگه ما میتونیم آینده رو پیش بینی کنیم ://///// متاسفانه ازدواج همینه. همینقدر غیرقابل پیش بینی!!!!!

پاسخ:
از یه سنی به بعد معیارها ثابت میمونن و تغییر نمیکنن.. بنظرم از سن 28 27سالگی به بعد تغییرات تو معیار خیلی جزئی خواهد بود..
ولی اینکه ازدواج غیرقابل پیش بینیه درسته.. هیچی معلوم نیس.. آدم به خودشم 100% مطمئن نیس، چه برسه به طرف مقابل

ببین،من بقیه رو نمیتونم کنترل کنم،ولی خودمو که میتونم!!

علاقه شدید؟؟از خودم گذشتن واسه کسی که عاشق بودم رو تجربه کردم...و کاملا اگاهم که رفتارم تو این جور مواقع چه جوری میشه و باز هم اگاهم که این رفتار مناسبه یه عمر زندگی نیست!!

میدونی،اگه کسی رو میخوای که بیاد بهت بگه با این خوشبخت میشی،انتخابش کن،نمیشه متاسفانه...

هر تصمیمی که بگیری یه سری جنبه های مثبت همراهش داره یه سری منفی...هر کاری که انجام بدی،ممکنه تلفات داشته باشه...

جدای اون،ازدواج از نظر من فقط سازشه!!اینکه چقدر میتونی کسی که صد در صد قابل پیش بینی نیست،با تمام خوب و بد احتمالیش تحمل کنی...این حرفه

اومدمو بعد ۱۰سال گفت میخوام دینمو تغییر بدم،تغییر شخصیت داد و رفتارش زمین تا اسمون با اونی که اول بود فرق کرد،اومدیم یهویی یه بیماری ناجور مبتلا شد..هستی پاش و تحملش میکنی ،یا میگی نو تنکس؟؟

سنی که معیارتون تغییر نکنه،اره ۲۷،۲۸خوبه،ولی ممکنه حتی تو ۵۰سالگی هم خودمون تغییر کنیم...

اگه تحملت بالا باشه،خب میتونی کنار بیای...

اما چرا میگم ازدواج احساسی نه؟؟چون واسه اینکه تحملم بره بالا،عقلم مسئولیت رو باید قبول کنه و احساسات بدتر تحمل ادمو کم میکنه!!

ولی با وجود همه چیز،اینا همش حرفه،ممکنه من فردا عاشق یه دزد معتاد بشم و باهاش ازدواج کنم://با این حال با تمام قوا تلاش میکنم منطقی برخورد کنم با قضیه!!

ویییش،قیافم چشه مثلا://

پاسخ:
خوبه که تواین سن همچین کنترلی میتونی روی احساساتت داشته باشی
ولی همون ازدواج که به نظرت بخش اعظمیش سازشه هم نیازمند یه فاکتور اولیه اس برای سازش.. علاقه.. اگه آدم کسیو زیاد دوس نداشته باشه قطعا سازشش هم کمتر خواهد بود.. من خودم کسیو دوس داشته باشم خیلی سازش میکنم، ولی اگه علاقم زیاد نباشه (نه که بدم بیاد، خوشم بیاد ولی نه خیلی زیاد) سازشم کمتره، یعنی خیلی کمتر از مواضع خودم کوتاه میام، میگم همینی که هست، میخوای بخواه، گذشت ام کمتر میشه.. بخاطرهمین میگم پیش نیاز اون سازش علاقس.. هرچی علاقه بیشتر سازش بیشتر.. ولی آره نباید به حد مخربی برسه
اون بیماری اینا هم که میگی دقیقا شامل چیزی میشه که گفتم.. وقتی علاقت شدید نباشه با جون و دل کنارش نمیمونی، اگه علاقه داشته باشی ولی کم (نه که صفر) بازم احتمالش هست به پاش بمونی ولی خب رسیدگی چندانی بهش نخواهی کرد، مثلا میذاریش یه گوشه اتاق فقط بهش غذا میدی و حوصله برا بقیه چیزاش نداری.. ولی اگه دوس داشتنت زیاد باشه علاوه بر اینکه بهش غذا میدی هر روز هم پیشش میشینی باهاش حرف میزنی محبت میکنی بهش.. اگه هم علاقه ای کلا نباشه که هیچی، ولش میکنی میری!
آره تحملِ آدمو یه جاهایی کم میکنه و یه جاهایی زیاد
حالا دیگه توام نمیخواد با دزد معتاد واسه من عروسی کنی :دی
هیچی این شکلکایی که درست میکنی ته حرفات باحالن.. مگه اونا قیافت نیستن؟
اره منم از الانم راضیم ولی فکر نکنم چندین سال دیگه ک برابر ازدواج مقاومت کردم بتونم در برابر حرف خاله زنکا هم مقاومت کنم
پاسخ:
آره جامعه و مردم هم کم دخیل نیستن تو زندگی و تصمیمات ادم.. راحتت نمیذارن خلاصه

شماره کارت میدم واریز کردی بیا پی وی

برای خرید اکانت مشاوره ی یک ماهه میتوانید یه بلیط پکن (بیزنس کلس) به اسم من خریداری کنین

پاسخ:
:))) خوشم میاد مقصدت رو هم با مقصد بعدی من یکی کردی.. قشنگ مشخصه آماده ای
من اول خدمات رو دریافت میکنم اگه رضایت داشتم بعد هزینه شو پرداخت میکنم :دی

خوندن کامنتا برام جالبه 😁

ولی هنوزم معتقدم تا عشق رو تجربه نکرده باشه ادم نمیتونه نظر بده چون همه ماها به وقتش خوب سخنرانی میکنیم خوب و منطقی نظر میدیم و از هر مشاوری مشاورتریم!!!ولی تو زندگی خودمون میمونیم !!!واقعا دوست دارم بدونم چطور میگن اینقد راحت از عشق میگذرن و میرن سراغ یه انتخاب منطقی!ایا واقعا عاشق شدن!درسته عشق ادمو حساس تر و شکننده تر میکنه یه جاهایی حتی ضعیف ولی خوبی های زیادی هم داره هیج چیز خوب یا بد مطلق نیست حتیازدواج عاقلانه هم بدی هایی داره کی میتونه منکر شه !

پاسخ:
دقیقا.. من خودم یه دوستی دارم انقد خوب مشاوره میده انقد زوایای مختلف رو خوب میبینه و راهکارهای پخته ای ارائه میده بعد ولی تو رابطه خودش گند میزنه همش :))
البته بدم نیست، ادم از یه شخص سوم که دید بهتری از بیرون به قضیه داره بخواد کمکش کنه
ولی همینه که تا شخص خودش درگیر همچین چیزی نشه هیچ اطمینانی نیس که به حرفای خودش عمل کنه
صد درصد هرکدوم یه ایرادا و خوبیایی دارن وگرنه انتخاب انقد سخت نمیشد

اقا به نقطه ای بحث رسیدیم که میکشم کنار...عقایدمون فرق داره...

من به نظرم علاقه تحمل ادمو کم‌ میکنه...مقدار نرمالش لازمه باشه..ولی علاقه زیاد به نظرم بیشتر ادمو اذیت میکنه...ولی خب تو انگار متفاوت فکر میکنی...

با این حال،اگر با کسی که عاشقش شدم ازدواج کردم،میام بهت خبر میدم،خودم خیط شدنم رو اعلام میکنم!!

دزد معتاد رو مطمینم نیستم،ولی میتونم اطمینانه یه بیشعور مامان ناپسند رو بهت بدم:///شکلکامو دوست داری؟؟ای جونم،دیگه چی دوست داری!!#_#

پاسخ:
آره علاقه زیاد آدمو اذیت میکنه، من نگفتم اذیت نمیکنه.. همین که سازشت بیشتر میشه یعنی داری از خودت مایه میذاری .. ولی اگه بیخیال باشی و برات زیاد مهم نباشه که خب کمتر اذیت میشی.. من فقط گفتم هرکدوم این دو مورد یه چیزایی به آدم میدن و یه چیزایی رو از آدم میگیرن.. اینکه آدم انتخاب کنه کدوما براش اولویت بیشتری داره دیگه انتخاب شخصیش میشه
:))))))))) من خیلی چیزا دوس دارم 

من یک رو انتخاب می‌کنم چون دوست دارم تجربش کنم حتی اگه اونطوری یه طرفه باشه. حتما اذیت میشه آدم ولی باز بهتر از اینه که هیچوقت تجربش نکم.

یه بحث هست که اصلا من با منطق انتخاب کردم از کجا معلوم منطقم درسته و یه بحث هست که ممکنه هر چی عمیقتر طرفو بشناسی بهش بیشتر علاقه پیدا کنی یا ازش متنفر بشی. پس حالا که همه چیز شانسیه من نقد می‌چسبم. عشقی که الان هست و میشه تجربش کردو ازش لذت میبرم وقتی از مطیع بودن برا اون شخص لذت میبرم چرا بد باشه. اون انتخاب منه که اطاعت کنم ممکنه انتخاب فردام چیز دیگه باشه.  بعد که شناختن عمیق شد اگه باز دوسش داشتم و عاشق بودم چه بهتر اگه نه که میبینم منطق چی میگه.

البته تجارب اطرافیان نشون داده گزینه 2 بهتره ولی من باز ترجیحم همون 1 هست. 

 

پاسخ:
هرچی ویژگی های شخصی که عاشقش میشیم با معیارهامون قبل از حضور اون، تشابه بیشتری داشته باشه بهتره..
مثلا یهویی عاشق یه دزد معتاد نشیم مثل آریانه :دی

سلام

اینکه در برابر کسی که دوستش داری در موضع ضعف قرار بگیری به شخصیت آدم بر میگرده. ترجیح میدم گزینه ی یک رو انتخاب کنم اما روی ضعفم کارکنم. 

یعنی بجای اینکه قید کسی که دوستش دارم رو بزنم سعی می کنم در طول رابطه، ضعف هامو برطرف کنم. 

پاسخ:
سلام
خیلی خوبه اگه آدم بتونه همین کارو کنه.. اگه واقعا قدرتشو داشته باشه عالی میشه.. کاش همه بتونن

به به چشممان روشن!!
دو تا!!

این تسبیح من کو چند تا استغفرلّا بگم؟؟  :)))


با هیچکدومشون ازدواج نکن،

چون این وسط یه چیزی مشکل داره که شما دو تا گزینه داری اگر گزینه 1 خوب و اکی بود شما هرگز گزینه ی 2 در ذهنت وجود نداشت که بصورت ناخودآگاه یک زاپاس کنار بذاری!!
پس ناخودآگاه شما از گزینه ی 1 عیب هایی دیدی که گزینه 2 را هم زاپاس ور دلت داری :)))
با این اوصاف بشین روی کاغذ نقاط ضعف هر دو گزینه را بنویس و این نقاط ضعف را تا جایی که میتونی بزرگ و وحشتناکش کن تا به نتیجه برسی، در واقع شما جواب را در بطن ذهنت میدانی فقط باید بهش رجوع کنی

گزینه ی 1 بهت تپش قلب میده، وقتی پیششی یه جور حالت بَده و وقتی پیشت نیست یه جور دیگه حالت بَده، پس این به احتمال زیاد عشقه! ولی عشق زودگذر آتشین که زود به نفرت تبدیل میشه چون  پی و پایه و فوندانسیون نداره یعنی منطق، به عبارت دیگر بیشتر هَوسه

و دیگر اینکه

ببین کدومشون برات میمیرن با اون ازدواج کن،

نکته: اون کسی که واقعا عاشقته و برات میمیره احتمالا دورادور نظاره گر شماست و داره آمارت را در میاره و اگر بفهمه با کسی دوستی و یا اصلا شما را در حال صحبت با مرد و یا پسر جوانی ببینه احتمالا دیگه هرگز پا جلو نذاره برای ازدواج! شما را همیشه یه گوشه از قلبش نگاه میداره تا آخر عمرش ولی پا جلو نمیذاره و با کس دیگری ازدواج میکند، چون با خودش میگه فلانی کسی یا کسانی را زیر سر دارد و قلبش برای من جای کافی ندارد

همیشه یادت باشه همه ی ما مردهای ایرانی میزان غیرت و یا ( jealousy) بسیار بالایی داریم هر کی هم بگه من اینجور نیستم دروغ میگه. ;)

بعلاه مهمترین فاکتور ازدواجت باید این باشه که طرف چینی نباشه!!!!! این از همه مهمتره :دی خیلی بزرگ


آخ که چقدر من جَفنگ گفتم!! :) ببخشید

 

اینکه به فکر ازدواجی خیلی عالیه

 

حتما حتما حتما ازدواج کن

چون اگر الان ازدواج نکنی 2 یا 5 یا 10 سال دیگه خیلی خیلی پیشمان میشوی

در ازدواج اصلا بحث استقلال مالی و این چیزا به نظر من مطرح نیست و بدترین نوع ازدواج همین نوع ازدواج است به نظر من!!(البته نظر من اصلا مهم نیست)

ازدواج برای کامل شدن و آرامش روحی و روانیه و جسمانی و جنسی است.

همین که بدانی بعد از یک روز کاری با همه ماجراجوییهایش یک آغوش گرم و پر از مهر و صفا و امید منتظرت است به تمام خوشی های عالم می ارزد، نمی ارزد؟

 

ای بابا باز که به جفنگیاتم ادامه دادم!!!

پاسخ:
چرا همتون فکر میکنید من دوتا زیر سر دارم :)))) خب دارم میپرسم میخوام ببینم کار درست چیه
بزرگ کردن نقاط ضعف رو خیلی خوب گفتین.. دقیقا میگن بعداز ازدواج نقاط ضعف چندبرابر بزرگتر میشن
چینی نباشه؟ :)))))))))) 
دقیقا اونی که استقلال مالی داره ولی بازم دلش ازدواج میخواد خیلی انتخابش بهتر از اونیه که ازدواج رو فقط برای تامین شدن مالی میخواد
می ارزد می ارزد برادر :دی
اختیار دارید، ممنونیم که مارا از تجربیات خویش محروم نمیسازید

بستگی داره اگه طرف شماره یک بلد باشه عشق و علاقه رو به همون اندازه اولیه توی مدت طولانی حفظ کنه انتخابش میکنم چون اکثر افرادی که من دیدم بعد از ازدواج از اون عشق اول و علاقه ی اتشین خبری نبوده و کمتر شده که اگه تو موضع ضعف باشی تازه ممکنه تبدیل به نفرت هم بشه ولی اگه نباشه به نظرم عشق و علاقه میتونه بعد هم به وجود بیاد و گزینه دو راانتخاب میکنم چون اون جوری اعتماد به نفس بیشتری دارم و عزت نفسم حفظ میشه که برام خیلی مهم

پاسخ:
 "اگه تو موضع ضعف باشی تازه ممکنه تبدیل به نفرت هم بشه"

نکته ظریفی بود که کمتر به ذهن خطور میکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">