بعضی وقتا یه عالمه حرف هست که بزنی... ولی میذاری ناگفته بمونه... شاید چون دیگه اهمیتی نداره...
ولی هم رو دلت سنگینی میکنه هم نه... شاید بخاطر همین هم میتونه ناگفته بمونه...
شاید تا همیشه...
بعضی وقتا یه عالمه حرف هست که بزنی... ولی میذاری ناگفته بمونه... شاید چون دیگه اهمیتی نداره...
ولی هم رو دلت سنگینی میکنه هم نه... شاید بخاطر همین هم میتونه ناگفته بمونه...
شاید تا همیشه...
آنچه گذشت :دی
خب خب خب... خیلی وقته ننوشتم... کلی اتفاقا افتاد این مدت... مهم ترین و بزرگترینش این بود که درکمال ناباوری مدیرعامل و همکارام استعفا دادم رفتم... و الان یک هفته اس تو همون شرکت نفتی خیلی بزرگه مشغول شدم... خیلی خوشحالم.. کار جدیدم رو دوس دارم احساس مفید بودن بیشتری میکنم .. محیط کارمون خیلی سالمه همکارام آدمای نرمال و مهربونی هستن (تا اینجا حداقل، میخوام زود قضاوت نکنم که بعدا باز ضربه بخورم)، مدیرم فوق العاده آدم خوب و با حوصله و خوش اخلاقیه و همه دپارتمان های دیگه هر از گاهی میان میگن کوفتمون بشه که فلانی مدیرمونه :))))
بهمون ناهار هم میدن و هر هفته برنامه ناهار عوض میشه، کیفیت غذاش هم اوکیه.. حقوقم از حقوق شرکت قبلیم خیلی بالاتره.. درکل همه جی خوبه دیگه.. فقط الان مشکلم اینه خونه ام تا محل کار خیلی ترافیک هست.. صبح ترافیک نیست یه ربعه میرسم.. ولی عصر برگشتنی یک ساعت تو ترافیکم.. حالا ترافیکم به کنار، این ماشینای اسنپ تپ سی چرا انقد بو گننننننند میدن :(((((((((((((( ینی صندلی هاشون یه بوهای وحشتناکی میده هرچی شیشه رو هم میدی پایین بوش ازبین نمیره، بخدا سردرد میشم تو این ماشینا.. واقعا خودشون چطور اذیت نمیشن؟؟؟ حال میکنن توهمچین ماشینی میشنن؟؟ دیگه کارم شده هر روز لباس شستن!
نمیدونم چیکارکنم.. هم حوصله دردسرای خونه عوض کردن رو ندارم، هم اینکه نزدیک شرکت خونه ها وحشتناک گرونن، یه واحد پنجاه متری ماهی 8میلیون 10 میلیون اینطورا اجاره شه... خب منم حاضر نیستم انقد پول زور بدم دیگه.. بخاطرهمین نمیدونم چیکارکنم.. کاش تکلیفم معلوم بود که باخیال راحت یه تصمیمی میگرفتم ولی خودمم نمیدونم اصلاقراره چی بشه برنامم... از طرفی کلاس پیانوم پولشو کلا پرداخت کردم و نزدیک خونه ام هست.. اگه خونه مو عوض کنم کلاس رفتنم سخت میشه یکم.. حالا اونو میشه یه کاریش کرد، فوقش هفته ای یکبار میام این سمت کلاسمو میرم برمیگردم..
از پیانو هم بگم استادم خیلی ازم راضیه امروز کلی خوشحال شد از زدنم... انگشتامم حس میکنم نسبت به قبلا خیلی قوی تر شده.. قبلا با یه حالت چلاقی میزدم مثلا میخواستم انگشت یکی مونده به آخر دست راست (نت فا) رو بذارم، نمیتونستم کنترل کنم باهاش انگشت اخری (نت سل) رو هم فشار میدادم :))) ولی الان یکم راحت تر شده.. خوشحالم.. برا خودم تارگت گذاشتم میخوام هر چندوقت یکبار بیام تو وبلاگ بنویسم کجای کارم..
حالا فعلا یه مدت اینجوری میرم میام، اگه دیدم خیلی اذیت میشم دیگه کاری نمیشه کرد باید خونه مو عوض کنم...
کاش میدونستیم چی میشه؟ خسته شدم... بنظرتون سال 2022 دنیا چطوری شده؟ همه چی به روال عادی برمیگرده یانه؟ کاش میشد فهمید چه خوابی برامون دیدن....
امروز و تواین ساعت وبلاگ بیانم یکساله شد... اگر بلاگفا رو هم حساب کنیم الان رفتم تو 3 سال
بعضی ها با یه حالت پیف پیف به ما میگن بلاگفایی های مهاجرت کرده به بیان، آدم حس پناهنده و بی وطن بودن بهش دست میده :)))
اوایل خیلی از بلاگفا عصبانی بودم و هنوزم نتونستم کار زشتشون رو ببخشم و از موضعم کوتاه نمیام ... تو زندگی واقعی ام همینم اگر که کسی بهم بدی بکنه از زندگیم میندازمش بیرون و حذفش میکنم و دیگه آسمونم به زمین بیاد نظرم راجع بهش عوض نمیشه... کینه ای نیستم اصلااا ولی برا خودم ارزش قائلم..
درسته دیگه هیچ تعلق خاطری به بلاگفا ندارم... ولی بی انصافیه اگه نگم که بلاگفا بهترین روزامو تو خودش داشت...
از همون روزای قبل از ثبت نام توو دانشگاه جدید ... روزایی که خیلی خوشحال بودم... کلا آدم خوشحالی بودم... یادم نمیاد هیچ پست غمگینی تو بلاگفا گذاشته باشم...
همچنین بلاگفا دوستای خوبی بهم داد... شاید کم.. ولی ثابت قدم... اینکه یه نفر یه مدت بنویسه و بعد غیب بشه اینجوری دوس ندارم و نمیتونم بهشون نزدیک بشم... واسه همینم وقتی تو وبلاگی میرم به تاریخ شروع وبلاگش نگاه میکنم که ببینم میشه روش حساب کرد و خوندش یا نه؟؟... شاید معدود وبلاگ هایی کامنت بذارم یا حتی اصلا کامنت نذارم... ولی این دلیل نمیشه که اون وبلاگارو دوست نداشته باشم...
و از همه مهم تر بهترین اتفاقی که تو زندگیم افتاد متعلق به اون دوره است...
من نمیتونم قدردان ش نباشم...
+ سلام روز بخیر ....هستم. میخواستم تو کلاس ها شرکت بکنم مجددا
- سلام خانوم ... خوب هستین؟ بله. چه روزهایی میتونین تشریف بیارین؟
+ ...
- چشم من برنامه رو چک میکنم باهاتون تماس میگیرم.
+ متشکرم.
هنوزم باورم نمیشه بلاگفا وبلاگمو از بین برد. باورش سخته. میدونی. تمام نوشته های 1 ساله گذشته م پرید! همش پرید! حتی به وبلاگم دسترسی نداشتم که بتونم پستامو کپی کنم. مهلت نداد! آدرس وبلاگم هم تحت تصرف ادوانی قرار گرفته!!!!! به طوریکه نمیتونم هیشکدوم از دوستای بدون وبلاگمو باخبر کنم.
ولی هیچ اشکالی نداره. از اول شروع میکنم