ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

۷۷ مطلب با موضوع «انتقاد دارم!» ثبت شده است

"لاغری یکم غذا بخور"

 

انقد این جمله رو شنیدم که واقعا دیگه دارم بهش آلرژیک میشم.. قبلا انقد بهش حساس نبودم.. ولی الان فک کنم اگه فقط یه نفر دیگه این حرفو بهم بزنه بشورمش دیگه.. جالبه اکثرا هم کسایی این حرفو بهم میزنن که خودشون مارمولک و لاغر مردنی هستن.. حالا من خداروشکر حداقل اگه لاغر هم هستم ولی خیلی خیلی تناسب داره اندامم، فلت نیستم.. مثل مدلای لاغر ویکتوریا سیکرت نیستم، مثل اون یکی مدلا هستم که لاغرن ولی همزمان تناسب بین اندامشون برقراره.. دوستام هم اینو میگن

دیدی میگن اونی که زشته بقیه رو هم زشت میبینه؟ اینم همون حکایته.. یارو خودش با سوء تغذیه نشست و برخاست داره بعد به من میگه یکم غذا بخور

 

 

شاداب :)
۰۱ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

دوست عزیزما مهربان طی سفری که داشتن یه جمله از یه دخترخانمی شنیدن که من اینجا مینویسمش :دی

"دوست دختر/پسر ایده آل اونیه که علاوه بر س .... پارتنر ،رفیقت هم باشه."

 

همه واقعیت جامعه رو میدونیم.. الان تقریبا 90 درصد آدما توایران دوست دختر پسر دارن دیگه و بالطبع یه سری چیزها و حرفهام بینشون اتفاق میفته.. ولی ببین هرچیزی اصولی داره، مراحلی داره، نیازمند یه پراگرسی هست..

من بدم میاد همچین حرفی مخصوصا از جانب یه دختر اونم تو برخورد اول زده بشه.. واقعا هیچ لزومی نداره اشاره بهش.. و بجز پیام نامناسب هیچ چیز خوب و کولی رو به طرف مقابل منتقل نمیکنه، حالا این دوست ما مهربان آدم خوبی هست ولی بعضی پسرا سواستفاده میکنن ازهمین.. این دونفر هم نه قرار گذاشته بودن نه دوست شدن.. ولی واقعا حرصم میگیره بعضی دخترا انقد دم دستی بودن یا در بهترین حالت حماقت خودشونو دوس دارن نشون بدن.. من اصن اون دخترو نمیشناسم قضاوت هم نمیتونم بکنم، ولی وقتی به این دوست ما همچین حرفیو میزنه قطعا چهارجا دیگم میشینه همین حرفو میزنه.. وقتی برخورد اول جمله قصارت در مورد رابطه اینه که علاوه بر س.پارتنر (یعنی چی علاوه بر؟)، انگار داری میگی س...پارتنر بودن یک "باید" عه، حالااااا بعدش رفیق و همراه باشیم هم بدی نیست! .. انگار اول س.پارتنر بودن مهمه بعد چیزای دیگه.. انگار این اصل رو پذیرفتی و نگاه نمیکنی که شخص مقابلت کیه، بلکه با هرکسی وارد ارتباط شدی میپذیری که س.پارتنر همدیگه باشین.. در حالیکه خیلی خیلی بستگی داره کی جلوت نشسته.. انگار که داری میگی رابطه دوست دختر/پسری یعنی س.پارتنر بودن، حالا اگه رفیق بودن هم بهش اضافه شه که دیگه ایده آل میشه! یعنی چی؟ مگه اصلا ممکنه وقتی طرف رفیق و همراه خوبی نباشه اصلا بشه به دوست دختر/پسر شدن باهاش حتی فکر کرد؟!! که رفاقت رو توی لول ایده آل قرار دادی.. نخیر.. این فاکتور رابطه رو ایده آل نمیکنه، بلکه یک لازمه و پیش نیازه، بدون س.پارتنر بودن حتی! 

جامعه ما اصلا هنوز به اون ظرفیت نرسیده که دختر پسر حقوق برابر داشته باشن به خصوص تو مسائل جنسی.. مشکل جامعه هم اصلا از جهت دین نیست، که اگه بود پسرا الان انقد آزاد نبودن، بیشتر عرف هست تا قبح دینی.. این دید کلی جامعه و افراده، حالا اون وسط چهارتا پسر هم پیدا بشن که خلاف این فکر کنن چیزی رو عوض نمیکنه، چون جریان فکری حاکم تو جامعه اینه.. ببین من خودم دوس دارم زودتر این برابری اتفاق بیفته تا این انتظار از بین بره که پسرا هر کاری دلشون بخواد میتونن بکنن ولی دخترا نه، نمیگم همه از این کارا بکنن منظورم اینه باید حداقل به صورت برابر قدرت انتخاب داشت، حالا هرکی دلش خواست انجام بده هرکی ام نخواست انجام نده، ولی اگه دخترا نمیتونن پس پسرا هم نباید!!! ولی احساس میکنم بر اساس هیچ مرحله بندی پیش نمیریم.. یه جاهایی تو ایران یه خانواده هایی بابت دوستی با پسر میان دختر رو سر میبرن و پسر اصلا مهم نیس چه غلطی کنه، ولی یه خانواده های دیگه توهمین ایران دخترشون بدون ازدواج حامله میشه بچه هم به دنیا میاره و خانوادش حمایتش میکنن.. این نشون میده خیلی شکاف هست هنوز.. رو اصول پیش نرفته اون احقاق حق برابری جنسی.. باعث سردرگمی میشه


حالا فرض میگیریم که اون برابری هم اتفاق افتاده:

اصل صحبتم اینه که بدم میاد کسی (چه دختر چه پسر) خیلی easy باشه.. درکل یکم هارد تو گت بودن خوبه.. این کلمه hard to get رو خود امریکایی ها و خارجیام دارن حتی، براشون اینجور آدما جذاب ترن، تا کسی که خودشو سریع در اختیار میذاره.. البته خب هارد تو گت بودن هم فقط تو بدن خلاصه نمیشه، درکل یکم خوددار بودن جذابیت بیشتری داره تا با هرکسی دوست شدن و از اصول خودت عقب نشینی کردن و در آخر اجازه لمس دادن.. هم ذهنیه هم فیزیکی.. اصلا منظورم ادا درآوردن و تظاهر هم نیست...

اگه big bang theory رو دیده باشی میخوام بگم درسته شلدن خیلی رو مخ بود و در عین حال بامزه :)))) ولی از اصولش خوشم میومد، همین که نمیذاشت کسی به بدنش دست بزنه خیلی بنظر شخص من جذاب بود!!! یا با هرکسی دوست نمیشد.. با اینکه پسر بود.. کلا بنظرمن آدمایی که "هرکسی" اجازه اینو نداره که به بدنشون دست بزنه یا به حریمشون وارد شه خیلی جذابن.. چه دختر چه پسر

حالا من علیه سلام نیستم.. اصلا هم نمیگم اگه فردا با پسری دوست شدم و خیلی خیلی دوسش داشتم از 6 متری باهاش حرف میزنم، ولی درکل میگم که، از ایزی بودن بدم میاد، از با همه یه جور بودن بدم میاد.. علاقه واقعی و زیاد و شناخت طرف مقابل و هدفمندی، بله! میتونه یه سری استثنائات ایجاد کنه تو رابطه، شدت و مقدارش دیگه بستگی به خودت داره..

نظر شخصیه تمام اینها و هرکسی کاراش به خودش مربوطه..

 

یه چالش هم جدیدن خارجیا تو اینستاگرام راه انداختن که یه جورایی به پست منم مربوط میشه، با این هشتگ:

barbiegirlchallenge#

 

شاداب :)
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ نظر

1. رسیدم دم شرکت از اسنپ که پیاده شدم یادم اومد کیلیدامو باز خونه جا گذاشتم، روبروی ساختمون شرکت همینجوری که یه پامو میکوبیدم زمین و به آسمون نگا میکردم میگفتم نههههه.. دیگه نمیدونم نظر ماشینایی که رد میشدن چی بود :دی.. مهم نیس که، مهم اینه که الان باید باز 100 هزارتومن بدم که فقط بیان ده ثانیه یه چیز بذارن وسط در باز شه.. دیگه اندفعه چندتا کیلید میزنم در اقصی نقاط شهر قایم میکنم برا روز مبادا

 

2. داشتم دنبال یه چیزی میگشتم بعد تو یه پیجی دیدم یکی مثلا مشکلشو مطرح کرده بود گفته بود دوست پسرم بهم محل نمیده، بعد ملت هم مثلا راهنماییش میکردن، اینم اسکرین شاتای چتاشو با پسره گذاشته بود، بعد تو مکالمات به هم کلی گفته بودن فداتشم قربونت برم عشقم.. دختره ناراحت بود چرا دیر جوابشو داده.. بعد آخرش دیدم نوشته باهاش دو سه روزه دوست شدم ولی چون قبلا یکی بهم خیانت کرده الان حساس شدم :||| آقا من اسپیچلسم.. چطوری ممکنه به کسی که سه روزه باهاش آشنا شدی بگی عشقم؟!!! بعد حساسم بشی روش :|

 

3. دیروز یکی از همکارای خارجیم گفت یه سوالی دارم، تو ایران پدرمادر حق تصمیم گیری واسه دختر دارن؟ گفتم چطور؟ بعد خبر رومینا رو واسم فرستاده میپرسه نمیدونم این خبر واقعیه یانه..

انقد اعصابم خورد شد.. آبرو واسمون تو دنیا نمونده با این کارا.. دیگه توجیه کردم که روانی بوده طرف و همچین چیزی در حالت عادی اتفاق نمیفته و همه ایران ناراحت شدن و اینا.. چی بگم دیگه والا! اونم گفت درسته که دخترش اشتباه کرده ولی نباید باهاش اینکارو میکرد.. گفتم باشه حالا تو نمیخواد نظر بدی دیگه :دی خودمون میدونیم.. البته بجز اون «باشه» دیگه بقیه شو تو دلم گفتم :دی

 

4. پروازا باز کنسل شدن .. معلوم نیس تاکی... تیر ماه قرار بود پروازا باز شن که باز عقب افتادن.. ای خداااااا :(((((( انقد اعصابم خورده.. امروز کلا روز گندی بود از اولش.. زنگ زدم میپرسم چرااااا، میگه قانونه دیگه، بهمون اجازه نمیدن.. میگم ایران نمیذاره یا کشور مبدا؟؟ میگه ایران!!!!! گفتم حالا چه قانون مدار شدن واسه من!!!!! دوماه اول کرونا که خوب همه رو راه میدادن والا!!! حالا که کل دنیا اوضاعش از ما بهتره ما راهشون نمیدیم؟؟؟برعکسن؟؟؟ بعد خودمون همه جارو باز کردیم فقط پروازا مشکل داره! جالبه..

چندماهه منتظر مدیرعاملم :((((((( خونم داغ شده :(((.. دیگه نمیتونم بازم دو سه ماه دیگه صبر کنم :(((.. الان خبرشو به مدیرعامل هم دادم اونم دچار شوک شد.. خدایا یه راهی پیدا شه :((

 

شاداب :)
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ نظر

1. من زیاد نمیخوابما ولی نمیدونم چرا تاحالا چند نفر بهم گفتن خیلی عاشق خوابم :دی.. البته بگم مثلا روز تعطیل بیکاری حدودا 8 ساعت میخوابم، چیکار کنم خب دانشمندان خودشون گفتن :دی.. روزای کاری هم 5 الی 6 ساعت نهایت میخوابم.. فقط مشکل اینه 6 صبح نمیتونم بیدار شم اسمم بد در رفته، اصلا زیر ساعتِ 7 راه نداره بیدار شم مگه اینکه مجبور باشم.. تقصیر من چیه همه افراد زندگی من ساعت 6 صبح بیدار میشن؟! بعد من میشم خوابالووو؟؟ والا

 

2. انقد بدم میاد اینایی که تو دیجی کالا نظراتشون اینجوریه: هنوز استفاده نکردم تازه به دستم رسیده (خب نابغه صبرکن هروقت استفاده کردی نظرتو بگو الان چه کمکی کردی با این نظرت؟!).. یا مثلا مینویسن خوب بود (خب زهر! یعنی چی خوب بود، چرا خوب بود، چهارتا توضیح بده مثال بزن از خودت بگو بیشتر آشنا شیم :دی منظورم اینه بفهمیم خودش چطوریه و محصول رو اون چطور جواب داده، مثلا چیزای پوستی یا آرایشی)

 

3.انتظار خیلی چیز بدیه... ازش متنفرم و همیشه هم سرم میاد.. همیشه همیشه برهه هایی از زندگیم در حال انتظار بودم، انتظار معمولی هم نه، انتظار کشنده به معنای واقعی.. شایدم بخشیش تقصیر خودمه، مثلا ممکنه کسی دیگه جای من باشه اصلا منتظر نمونه و سریع ول کنه همه چیو، ولی من متاسفانه صبر میکنم، خیلی صبر میکنم.. من که درست نمیشم ولی چطوری حداقل این پروسه رو میشه قابل تحمل تر کرد؟؟؟ مشغول شدن و سرگرمی و اینا هم جواب نمیده در مورد من، متاسفانه مغزم بیشتر از حد معمول فعاله و بالاخره اون گوشه موشه ها باز یه جایی واسه فکر کردن به اینکه چقد منتظرم پیدا میکنه.. چیکار میشه کرد که زمان انتظار رو قابل تحمل تر کرد؟؟؟

 

شاداب :)
۱۲ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸ نظر

1. الان مدت مدیدیه آهنگ Attention از charlie puth اونم فقط همین یه خطش:

you just want attention,you don't want my heart,maybe you just hate the thought of me with someone new

افتاده رو زبونم اصلا هم نمیره.. جالبه آهنگشو همون موقع که اومده بود گوش کردم و بعداز یه مدت هم پاک کردم، ولی هنوز تو مغزمه، مثلا دارم یه کاری میکنم یهو متوجه میشم دارم اینو میخونم.. یا آهنگای زیرخاکی دیگه، مثلا امروز داشتم آهنگ ستار رو میخوندم : "اشک تو بارونه روی مرمر دیوار خوبی" ولی خب آهنگ charlie puth فریکوئنسیش بیشتره :دی
 

2. دیشب ساعت 10 بود یادم افتاد یکی از دوستای وبلاگیم الان داره شام میخوره :دی بعد اگه گفتی من ساعت چند میخورم؟ ساعت 6 اینا! از اثرات همکارای خارجیمه البته، قبلا زودتر از 9 شام نمیخوردم.. ولی الان جوری شدم که اصن نمیتونم تصور کنم ساعت 8 باشه و هنوز شام نخورده باشم :| که البته راضیم از لایف استایل جدیدم.. جدید هم که نه.. حدود یکسال و نیمه اینجوری شدم

 

3. امروز یکی از همکارا داشت حرف میزد و یه آگهی خونه میخوند که از قضا انگار خیلی گرون و لاکشری بود.. بعد یهو گفت وااای من هیچوقت نمیتونم همچین خونه ای اجاره کنم و اینا.. ینی دوس داشتم همون لحظه برم بشورمش .. حقوقش خیلی بالاست این آدم آخه.. بیشتر از ده سال هم هست که داره کار میکنه و کلی قطعا پس انداز داره، این خسیسی که من دیدم یه مسافرت هم نمیره.. بعد هممممیشه خدا درحال نالیدنه :(( یا داره میناله از اجاره(که خیلی راحت میتونه بپردازتش)، یا میناله چرا ماشینشو نمیتونه عوض کنه، یا اینکه چرا گوشیش یه سامسونگ عهد بوقه.. یعنی دهنشو باز میکنه حالم بهم میخوره.. همیشه درحال غر زدنه..هیچوقت ندیدم از چیزی یا کسی تعریف کنه.. چندین سال از من بزرگتره، یه خونه جای خوب داره ماشین داره حقوق خوب داره باتوجه به رشته به درد نخورش، ولی من حقوقم از اون کمتره خب سابقه کار نداشتم بهرحال، ماشین ندارم، خونه جای خوب ندارم، ولی باورت میشه اصلا دوست ندارم جاش باشم؟؟ چون من خیلی بیشتر از اون از زندگیم لذت میبرم.. ترجیح میدم یه آدم معمولی ولی لذت برنده از زندگی باشم تا یه آدم مثلا با شرایط خوب ولی هیچ لذتی نبرنده از زندگی.. خیلی رو مخمن اینجور آدما.. اه .. ببین آره شوآف و خودنمایی خوب نیست (که شاید بعضیا منو به این متهم کنن) ولی به همون اندازه هم خود را بدبخت بیچاره نشان دادن چندش آوره..اصلا هم اسمش تواضع نیست.. آدم منفی و عیب بین از بهترین چیزام فقط زشتیاشو میبینه و هیچوقت از زندگی لذت نمیبره.. ترجیح میدم یه خودنما باشم تا یه بدبخت دائمآ ناله کن.

 

شاداب :)
۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۵ نظر

1. فومی که صورتمو باهاش میشورم از 220 هزارتومن به 400هزارتومن تغییر قیمت داده در عرض یک ماه.... خب دیگه من از این به بعد صورتمو نمیشورم، گفته باشم (آیکن قهر و این چه زندگی اییه).. دیجی کالا هم سیاست کثیفی داره، داره ازش بدم میاد... یه جنس رو که مثلا 200 هزارتومن قیمتشه رو یهو میکنه 400 هزارتومن بعد بعداز یه هفته رو قیمت یه خط میزنه زیرش مینویسه 363 هزارتومن.. وااااو چه عالی (از فحش بدتره اون خط).. حالا بماند که جنساش هم دیگه مثل قبلا نیستن... دیجی کالام از بعضیا یاد گرفته، مثل دلار و این داستانا... 

 

2.به شدت دلم یه سفر میخواد با رز دوست صمیمیم.. این لعنتی تموم شه حتما باید یه وری برم، حالا ببین

 

3. کل امروز داشتم فکر میکردم چی بیام بنویسم تو وبلاگ، همینجوری نوشتنم اومده بود.. آخرشم نتونستم چیزی دست و پا کنم.. عههه الان یادم اومد سفرنامه رو ننوشتم :دی.. آخ جون میتونم شروع کنم اونو بنویسم

 

4. بی دلیل خیلی دلم گرفته، میخواستم الان لاک بزنم شاید کمی حالم بهتر شه آخرشم نزدم.. 

 

5. واقعا این چهارتا خط ارزش پست گذاشتن نداشت :))

 

شاداب :)
۲۳ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۴ نظر

1. جمعه که رسیدم فرودگاه مهرآباد خیلی جالب بود همه سرمونو انداختیم پایین اومدیم بیرون رفتیم تموم شد، هیشکی اصن نبود بیاد بگه خرت به چند من؟ باز صد رحمت به فرودگاه شهر خودمون، هم قبل از عید موقعی که رسیدم اونجا سرتاپا سمپاشی مون :)) کردن هم تب گرفتن، هم جمعه که داشتم برمیگشتم قبل از اینکه بذارن برم کارت پرواز بگیرم تب گرفتن.. حالا درسته این تب سنج هام انقد دقیق نیستن ولی باباجان حداقل واسه حفظ وجهه ام که شده بذارین اینارو! حداقل احساس کنیم به خودتون گرفتین ماجرارو! حس کنیم براتون مهم ایم!

 

2. هرچی من از دیجی کالا میخوام تموم شده.. دیجی جان امروز که محتاج توام جای تو خالیست، فردا که کرونا تموم شه بیای به سراغم بگی بازم چندصدتومن چندصدتومن ازم خرید کن دیگه نفسی نیست، شاداب مرد.. نگرد دنبالش

 

3. کلاسام کنسل شدن از اسفند.. از هفته دیگه قراره آنلاین برگزار بشن.. حالا من چی بپوشم؟

 

4. یکی از علل ترس نا آگاهی و نا آشناییه.. وقتی درمورد چیزی ندونی بیشتر میترسی، یه ترس مخرب که تورو از واکنش مناسب وامیداره.. درمورد همه چی هم صدق میکنه، درس، بیماری، عشق.. مثلا من تا قبل از کرونا تو عمرم اصلا خودم تب خودمو نگرفته بودم، نهایتش وقتی دکتر میرفتم اون میگرفت، تا این حد که یک ماه پیش دماسنج خریدم حتی نمیدونستم چطوری باید بخونمش :)) هی دنبال جیوه اش میگشتم میگفتم نیست :(( نیست :(( این دماسنجه جیوه نداره اصلا ، خرابه :(( .. خلاصه قبل از اینکه تبمو بگیرم خیلی میترسیدم چون هیچ ایده ای نداشتم که دمای بدنم ممکنه چقد باشه، حتی از متوسط دمای بدنم هم خبر نداشتم چون هیچوقت نمیگرفتم که از بدنم یکم آگاهی قبلی داشته باشم..واسه همین اولین بار که میخواستم دمارو بخونم قلبم تند میزد.. ولی وقتی یکی دوهفته مرتب دما گرفتم و میانگین دمای بدنم دستم اومد دیگه فهمیدم رفتار بدنم رو، واسه همین وقتی تو فرودگاه تبمو چک میکردن استرس نداشتم.

درمورد هرچیزی که ازش میترسی اطلاعات به دست بیار، بعد رفتار مناسب برای مواجه شدن باهاش و هندل کردنش رو هم یاد میگیری..

شاداب :)
۱۷ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر

1. بعضی انسان ها موجودات بی خاصیتی هستند. تو کلاسی که میرم روز اول همه بعداز کلاس گفتن وااای چه استاد بدی ما هیچی نمیفهمیم و فلان بریم اعتراض کنیم عوضش کنن، خلاصه همگی اعتراض کردیم ولی عوضش نکردن ولی مثل اینکه بهش گوشزد کردن و یکم بهتر شد شیوه تدریسش.. حالا چند روز پیشا دیدم استاده یه کاغذ بهمون داده بنویسیم جوابارو، من هی نگاه میکردم نمیفهمیدم خب واقعا! چون اون مبحث رو توضیح نداده بود! به بغل دستیم میگفتم اونم نمیتونست بنویسه و میخندید فقط.. حرصم گرفته بود.. آخرسر به استاد گفتم من فرمولاشو نمیدونم!!! گفت عه مگه جلسه پیش نگفتم؟؟ یهو همه بچه هاگفتن نه نگفتین.. بعد توضیح داد و مشکلمون حل شد.. یعنی اگه من هیچی نمیگفتم همگی مثل بُز نشسته بودن و لابد میخواستن بعداز کلاس پشت سر استاد بگن ای بابا هیچی نفهمیدیدم کهههه.. فقط جراتشون در این حد بود که پشت مسئول موسسه قایم شن برا اعتراض .. خودشون زبونی چیزی نداشتن اعلام کنن کجای درس رو نمیفهمن

 

2. بنظرم اینکه انسان ها از نظر گرمایی و سرمایی بودن بهم بخورن خیلی مهمه.. الان من و یکی از بچه ها موافقیم که اسپیلت خاموش باشه تو شرکت، ولی دوتا دیگه از بچه ها همیشه سردشونه و روشنش میکنن و ما آتیش میگیریم .. هرچی هم تاکید میکنم باباجان خب شما لباس بیشتر بپوشین گوش نمیکنن.. اینم از مهندسای مملکت که به مصرف انرژی اعتنا نمیکنن.. فکر نکنی بخاطر خودم میگم حالا ها :دی.. بنظرم این نکته در ازدواج هم مهمه.. خلاصه حواست باشه.. یهویی میبینی چله تابستون مجبور شدی پتو به ضخامت 5 سانت بکشی رو خودت

 

3. یعنی خااااااک.. من اگه نخوام رمز پویا داشته باشم کیو باید ببینم؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا دوس دارم پولام دزدیده شه، به توچه؟؟؟؟ حالا دلسوز من شدی؟؟؟؟ تو گفتی منم باور کردم.. میخواستم یه چیزی بخرم حالا تا درگاه پرداختم رفته بودم آماده بودم فقط رمز برام sms شه، بعد که میومد نمیدونم چرا میگفت رمز این نیست، نمیدونم تایمش تموم میشد یا چی، آخه دانکی 40 ثانیه رو براکی گذاشتی؟؟؟؟ دیگه حق هم ندارم از کارت خودم خرید کنم؟؟؟؟؟؟ خلاصه چندبار درخواست رمز کردم اخرسر کارتم مسدود شد!!!! ... بمیر...

 

4. هروقت شیر میخورم علائم سرماخوردگی در من پدیدار میشه.

شاداب :)
۰۹ دی ۹۸ ، ۱۰:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

1. دیشب (درواقع 11 آذر) طبق معمول خواب دیدم دارم پرواز میکنم.. خیلی خوبه..  الان چندین ساله خواب پرواز میبینم..  و یجوری هم شروع میکنم به پرواز که یکم باید تمرکز کنم بعد بپرم.. خیلی واقعیه حسش، درحدی که تلاشمو برا از زمین جدا شدن حس میکنم حتی.. 

2. برام شلوار تو خونگی 450 هزار تومنی خریده :))) .. چی بگم بهت؟ اسپیچلس ام

3. اون روز صبح عین هاپو بودم ولی راننده تاکسی آهنگای حبیب رو گذاشته بود و چقد حالم خوب شد .. فکرکنم دوباره باید آهنگاشو دانلود کنم

4. اونایی رو که به جای که مینویسن ک و به جای دیگه مینویسن دگ اصلا درک نمیکنم و انقد حالم بد میشه نوشته شونو میخونم که حد نداره.. هردفعه میرسم به ک اصلا که نمیخونمش! دقیقا ک میخونمش.. یا دگه دقیقا همین دگه میخونمش.. ااااااااااااااااااه (کشدار قشنگ).. و چقد رو مخن اینجور نوشته ها که اکثرا هم از این بچه مچه هان..

5. جدیدا دارم به سایه علاقمند میشم.. مثلا از این سایه صورتی خیلی کمرنگا بزنم :)) خوشگله آخه.. من تو عمرم سایه نزدم.. ولی فکر میکنم خیلی تو  افزایش زیبایی تاثیر داره

6. داریم واحد مدیرعامل رو عوض میکنیم، یه خونواده اومدن که جای اینا بشینن، من اینارو لحظه اول دیدم گفتم این بدبخت بیچاره ها از کجا اینهمه پول دارن که اینجارو میخوان بگیرن؟ .. زنه مثلا به خودش رسیده بود ولی مشخص بود یجوریه، مثلا مانتوی کوتاه تنگ پوشیده بود.. کی آخه دیگه مانتوی تنگ میپوشه؟ :)) اونم کوتاه! .. شوهره هم ابروهاشو نازک کرده بود :))) بعد بعدا املاکیه گفت مرده فوتبالیسته :| من که کلا خبر ندارم فوتبالیستا کین چین.. این یارو رو هم نشناختم اصلا.. 

7.  واحد بغلی شرکتمون یه آرایشگاه زنونست.. واحد ما کنار راه پله است.. اونجا محل سیگار کشیدن ملته.. در داره ولی بازم بوی سیگارشون میاد.. کلا پاتوق اون آرایشگرا واسه سیگار کشیدن اونجاست.. تشکر

8. تا حالا از این کره های کوچولوی بغل کباب خوردین؟ من معمولا نمیخورمشون.. الان دارم یکیشونو با نون میخورم مزه روغن نباتی میده.. کلا مزه همه چی میده بجز کره

شاداب :)
۱۹ آذر ۹۸ ، ۰۹:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

1. مدیر عامل هنوز برنگشته... اون روز ازم پرسید اونجا ساعت چنده.. گفتم فلان ساعت... گفت عه اختلاف ساعت انقده؟! ... بدبختا گیج شدن تابستون یه جوره پاییز یه جوره... حلا یکی بیاد اینو توضیح بده 

 

2. یه سریال شروع کردم The Leftovers..  جالبه.. هیچ سکانسیش قابل پیش بینی نیست.. کلا هر لحظه از سریال با خودت میگی whaaaaat the hell is going on...  بنظرم باید نقدهاشو خوند.. شاید یکککککم با lost تمش مشابه باشه.. ولی قطعا از لاست خیلی بهتره..  من واقعا اخرای lost نا امید شدم و دست ازش کشیدم و بعداز گذشت چندین سال حتی سراغ فصل اخرش نرفتم... ولی leftovers خیلی خاص تره،  و ذهن آدمو درمورد مرگ و زندگی به چالش میکشه.. حالا ببینم اخرش چی میشه

 

3.  اون روز به ایرانی عقده ایی گفتم من فلان کار تو حیطه کاریم نیست و انجام نمیدم..  گفت جزو وظایفته و باید انجام بدی..  گفتم نه نیست و امکان نداره انجام بدم :) ابله فکر کرده دوران برده داریه.. اخرش هم انجام ندادم و هیچوقت هم قرار نیست انجام بدم..  بعد عین این بدبختا رفت چغلی مو به مدیر بالاتر بکنه(اونم ایرانیه)  اونم نشست باهاش همدردی کرد (این دوتا خاله زنک با هم رفیقن، دوتا مرد گنده خاله زنک :دی).. شنیدم داشت میگفت چاره ای نیست دیگه باید تحملش کرد.. منم از این ور همه رو به مدیر عامل گفتم.. اونم دلداری داد بعد گفت چرا صبر نکردی من برگردم.. گفتم خب دلیل نمیشه هروقت شما نیستی اینا جرات پیدا کنن که!  خلاصه واقعا مغزم تحت فشاره..  از طرفی از اینجا رفتن برای روحیه ام بهتره،  از طرفی هم نمیخوام با رفتنم، ایرانی عقده ای خوش به حالش بشه و فکر کنه پیروز شده، میخوام آینه دق ش باشم :)) حالا فعلا ببینم برنامم چی میشه.. 

 

4. بابا ملت چرا وبلاگ نمینویسن؟  هی باز میکنی میبینی ده روز پیش یه چیزی نوشتن..  بنویسین..  بنویسین..  درضمن اگه وبلاگ خوب (تقریبا روزانه نویسی)  سراغ دارین بهم معرفی کنین..  نه که مثلا هر روز بیاد بگه سکینه چی گفت این چی جواب داد..  کلا ینی اتفاقات واقعی و نه زیادی جزئی زندگی افراد رو دوست دارم بخونم.. 

 

شاداب :)
۱۶ آبان ۹۸ ، ۱۸:۲۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ نظر