چند پست قبل نوشتم که امتحان دکتر پن چقدر افتضاح بود و همه سر جلسه به
هم نگاه میکردن... خوب امروز صبح فهمیدیم نمره درسش رو زدن.. جالبه تایید
نهایی رو هم زده! ینی حتی 1 ثانیه هم اعتراضشو باز نذاشت... هه. نمرم رو دیدم .. جا خوردم.. تو عمرم همچین نمره ای نداشتم... دکتر
پن رو قبل از اینکه بره سرکلاسش اتفاقی تو حیاط دیدم .. حالم بد بود.. بد.. گفت بعداز کلاس بیا اتاقم.. از ساعت 10 که دیدمش تا
ساعت 12 تو یکی از کلاسای خالی نشستم گریه کردم... به زمین و زمان شکایت
کردم.. خودمو سرزنش کردم.. از دکتر پن متنفر شدم... از خدا طلبکار شدم گفتم
تنهام گذاشتی تلاشامو ندیدی برو دیگه نمیخوامت
.. اعتماد به نفسم نابود شده بود.. گفتم دیگه دکتر پن نمیذاره باهاش پایان
نامه وردارم.. گفتم از چشمش افتادم.. گفتم پروژه هاش منو همکاری نمیده.. گند زدم.. شدم یه دانشجوی مسخره...بعداز کلاس رفتم اتاقش..گفت نمرت خوب شده که.. گفتم چه خوبی استاد؟؟؟
- صبر کن ببینم اصلا نمره برگت چند شده... اوه خیلی خوب شدی که! از 6 نمره 4 شدی و این ینی بالاترین نمره توی کلاس شما بودی.. (دکتر پن تنها نمره برگه براش ملاکه با اون امتحان فضایی و مسخرش بایدم 4 از نظرش خیلی خوب باشه) بقیه کوئیزهای کلاسی و Case study هاتو هم کامل شدی... اممممم پس چرا نمره کلیت این شده؟ صبر کن ببینم.. آهان نمره کار گروهیت از 4 نمره 1 شدی
+ چی؟؟؟؟؟؟؟ 1 شدم؟؟؟؟؟؟ کار گروهی که تمام ترم رو واسش
زحمت کشیدم؟؟؟ که اون 1 هفته فرجه ناقابلمو هم به کل به همین اختصاص
دادم؟؟؟ که بجای اون دوتا همگروهی خوشگذرون لعنتیم هم جبران مافات
کردم؟؟؟؟؟ که اون شب تا ساعت 6 صبح پای لپ تاپ نشستم؟؟؟؟ که تهش 3 نمرم
رو الکی مفت از دست بدم؟؟؟؟؟؟ خدای من.... فکر میکردم خانوم "پر"
(همون TA لعنتیت که خودتم رتبه شو زیاد قبول نداری) انقد بفهمه که من
تنها کار کردم.. و جالبه
این TA برگشت گفت من همه اینارو لحاظ میکنم و شما حقت نبود توهمچین
گروهی باشی دانشجوی ممتازی هستی .. حرفاش کشک بود؟؟؟؟ (البته کلمات
لعنتی و خوشگذرون و کشک(!) رو تو دلم گفتم!!)
- پس چرا نیومدین بگین؟؟؟؟
+ چون فکرمیکردم بهتون بازخورد میده!!!!! ایشون TA هستن ایشون باید گزارش بدن!!!
خیلی سعی کردم جلوی دکتر پن گریه نکنم... ولی اینجا که رسید نتونستم جلوی خودمو بگیرم... اشکام اومد... خدایا من به کی بگم دردم نمره نیست که مسخرم نکنه؟؟؟؟؟؟؟ به کی بگم که از این میسوزم که بابت کم کاریه بقیه هم باید مکافات بکشم؟؟؟ ..دکتر گفت نمره برگه برام مهمه که شما بالاترین شدی نگران نباش... TA اصلی دکتر پن که رتبه 1 دکتراست و دکتر پن بشدت قبولش داره و همیشه تو اتاق دکتره هم کلی دلداریم داد و گفت ببین دکترفقط نمره برگه واسش مهمه که توام نفر اول کلاس شدی..دیگه چرا ناراحتی؟؟؟ غصه نخور.. همین که ذهنیتش بهت مثبته ینی همه چی اوکیه بعدا به این روزات میخندی... گفت من خودم یبار نمره درس دکتر پن رو 16 شدم! و تو عمرم همچین نمره ای نداشتم و هارهار خندید.... برگشت به دکتر پن گفت نمره ایشونو تغییر بدید حیفه بخاطر همگروهاش اینجوری بشه.. دکتر گفت من نمره ای که تو سایت ثبت کرده باشم رو تغییر نمیدم باید زودتر میومدی میگفتی :| موندم این TA اصلی دکتر پن با اینهمه رزومه درخشان انقد ندیدبدید بازی درنیاورد واسه اون یکی کلاس! بعد این TA ما که از نظر همه چی پایین تره چرا انقد جوگیر شده!! تو راه برگشت به خوابگاه نمیدونستم گریه کنم که چرا باید باهمچین آدمای جای خالی همگروه اجباری بشم و بجای 3 نفر یه تنه کار کنم و آخرش این بشه؟؟؟ یا خوشحال باشم که نمره برگه ام رو بالاترین شدم و دکتر پن هم همینو میخواد؟؟؟؟ سردرد گرفتم!
نتیجه اخلاقی:
1. هیچوقت با یه نادان همگروه نشو! ایضا هیچوقت به یک TA ندید بدیده TA شدن اعتماد نکن!
دوسم هم داشته باش...