ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

1. بالاخره هفته پیش "آز" رو دیدم و کادوش رو بهش دادم :))) کلی خوشحال شد.. خیلی بهش میومد .. یه لباس Bershka براش گرفتم مگه میتونست خوشش نیاد؟ :)) .. پشتش از وسط کمر حریر میشد و این حریر پشت یکمی بلند تر بود امسال مد شده بود این مدل long top ها ... درکل خیلی خوشگل بود ..

توی یکی دوماهه اخیر 9 تا لاک خریدم!!!!!! حالتم بحرانیه فک کنم :)))))))))) حالا خوبه من خیلی کم لاک میزنم!!! در بعضی مواقع!!! تازه دانشگاهم که کلا نمیزنم!.. اگه از این دخترا بودم که همیشه ناخونام لاک داشت چیکارمیکردم :)))))))



2. یکشنبه با دکتر پن قرار داشتم..  بازهم مقالاتی که بردم رو تایید نکرد :((( حالا بیا ثابت کن بهتر از این براش پیدا نمیشه.. گفتم دکتر این موضوعی که دادین حالا خوب هست؟؟ گفت اووففففف عالیه بهترین موضوع ساله.. یهو TA اصلی دکتر پن (همون رتبه 1 دکترا که همیشه تو اتاق حضور داره) برگشت گفت : دکتر ولی موضوعش واسه فوق لیسانس سنگینه هاااا، این موضوع به درد دکترا میخوره.. من یواشکی آب دهنمو قورت دادم تازه فهمیدم عمق فاجعه درچه حده :))) (دارم یکمی هم شوخی میکنم.. نترسیدم .. ولی خوب کارم دراومده :)) )

دکتر جواب داد نه خانم شاداب دانشجوی زرنگیه از پسش برمیاد :)))... بعد بهم گفت خانم "پر" رو هم گذاشتمش کنار!!! چشام گرد شد... خانم "پر" همون TA مزخرف ما بود که نمره گروهیمو کم داد.. گفتم واقعا؟؟؟ گفت آره دیدم ناراضی بودید گذاشتمش کنار!!!! دلم خنک شد :))))

یکی از هم کلاسیام قبل از من اومده بود داشت صحبت میکرد که بادکتر پن پایان نامه ورداره.. دکتر خیلی محترمانه و زیرکانه رد کرد .. میخواستم بگم بعضیا چه اعتماد به نفسی دارن، اول یه بررسی راجب خودت بکن بعد اقدام کن..  ولی اینارو نگفتم!!!!! گفتم نباید مغرور شی.. وگرنه با سر میخوری زمین... هیچ وقت نباید مغرور شم.. نباید نگاهم از بالا به پایین باشه.. الان که فی الواقع حرکت ویژه ای هم نکردم!! ولی حتی روزی هم خیلی خفن(!) بشم بازم نباید این نگاه رو داشته باشم.. نباید.......

خدایا کمکم کن...


۹۴/۱۲/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۷)

1. مبارک جفتتون !!

2. همه ی آدما مثل همند !!! این اعتقاد قلبیِ منه ! برا همینه که غرور اساساً تعریف نشده اس !!

پاسخ:
مرسی عزیزم :))
خیلی خوبه که غرور کاذب نداری.. 
ببین. ادمها شرایط زندگیشون خیلی روشون تاثیر میذاره. اون کسی که تو میگه چه اعتماد به نفسی داره, حتما توانمدی رو در وجود خودش دیده اما بخاطر شرایطش نتونسته خودشو نشون بده. من اینایی رو که میگم تو زندگیم دیدم. این که یه دانشجوی لیسانس شروطی با معدل داغون ۱۲ خونده و ارشد قبول شده و توی ارشد تو دانشگاه بسیار سخت گیر صنعتی اصفهان معدلش بالای ۱۹ شده و از درسایی بیست گرفته که رکورد نمره تو اون درسا ۱۵ بوده. من پسری رو دیدم که دوس دخترش بخاطر اینکه اهل درس نیس و تنبله و اینده ای نمیشه باهاش داشت ولش کرد و رفت ببا یکی که یه مقطع از اون بالاتر بود. و اونوقت پسره واسه ارشد ترکوند و شریف قبول شد. من کسی رو دیدم که کمک راننده ی ماشین سنگین بود و یه دفه تصمیم گرفت  درس بخونه و الان دکترای پلیمر داره تو فنلاند. اون دانشجویی هم که بنظرت لیاقت اینو نداره که بااین استاد پایان نامه برداره ممکنه الان بدلایلی به خودش اومده باشه و بخواد زندگیشو عوض کنه. بسیاری از کسانیکه من میشناسم که در بهترین دانشگاههای دنیا درس میخونن یا شغلهای بسیار خوبی دارن, از نظر خیلیا لیاقت نداشتن.ولی اونا به دنیا ثابت کردن که لایقن
پاسخ:
نه نگفتم لیاقت نداره 
بذار اینجوری بگم.. دکتر پن خوب یکم مدلش فرق میکنه.. اصول و خط قرمزهای خودش رو داره و همه دانشجوهای دانشکده ما با اصول دکتر پن آشناهستن و اگه کسی با آگاهی از این موارد بازم به دکتر پن امیدوار باشه خوب یکم مضحکه! شاید ایشونم خواسته شانسش رو امتحان کنه.. ولی باید زودتر از اینها خودش رو به دکتر پن میشناسوند.. اینکه ترم قبل که بادکتر پن کلاس داشتیم ایشون هیچ کارخاصی انجام نداد و سطحش توی کلاس زیاد جالب نبود درحالیکه میتونست ترم قبل خودشو به دکتر پن نشون بده.. ولی خودش این فرصتشو ازدست داد متاسفانه... حالا اینکه چقدر اصول دکتر پن درست هستن بحثش جداست و نظرشخصیه خودشونه.. شاید از نظر یکی دیگه یکم ظاهربینانه باشه ولی خوب بالاخره اصول خودشه و کاری از دست بقیه ساخته نیست..
وگرنه درحالت کلی باهات موافقم.. من هرگز نکوهش نمیکنم کسی رو که بخواد مسیر آیندش رو تغییر بده.. اتفاقا چی از این بهتر؟؟ به شخصه استقبال میکنم..
فقط جریان این دکتر پن یکم متفاوته.. همین
سلام!
امروز توی امسال دومین روز متنوع م بود!
تعریف متنوع: از صبح ساعت 7 شروع میکنی و جاهایی از تهران میری که تا حالا نرفتی و Google maps هم یه موقعایی کار نمیکنه و گم میشی حسابی!
اول بگم چرا کامنت گذاشتم:اون استادتون که کاندیدا شده بود رو دیدم!! 
امروز یه خریدایی واسه پروژم داشتم و یه جاهایی از تهران رفتم از اول صبح که تاحالا نرفته بودم و چند بار گم شدم! یه بار که تاکسی سوار شدم نزدیک بود برم وسطای اتوبان تهران کرج و خدا روشکر به موقع فهمیدم و پیاده شدم!!توی این گشت و گذار ها بود که تبلیغات استاد شما رو دیدم!
خب این دومین روز متنوع امسالم بود!
اما اولین روز چه روزی بود؟
تابستون یه روز از ساعت 6 صبح تهران گردی رو شروع کردم.
اول  رفتم بیمارستان شریعتی و تا نوبتم بشه گفتم یه سر برم فنی(!!!) یه چرخی بزنم و برگردم و دکتر رو رفتم و وقتی اومدم بیرون و جلو دانشکده شما بودم تازه ساعت 9 بود!!! بقیه روز رو دیگه تعریف نمیکنم! تا ساعت 9 شبش همینجوری متنوع بود!!

هر جفتش به دانشکده شما یه ربطی داشت!!!!!

پاسخ:
سلام :))))
1. وااااااو خیلی جالب بود... شوخی نکن :))))) از کجا حالا متوجه شدی استاد ما که کاندید شده کی هست؟؟ :))) جون من :))) حالا شاید ایشون نباشه.. مطمئنی؟؟ :D
حالا کجا دیدینش؟؟ رو در رو منظورتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعدم کجاهای تهران رفتین که گم(!) شدین؟؟؟؟؟؟؟؟!!! :))))) ببخشیداااا ولی کلی دارم میخندم الان :))))) فک کن میرفتین تا کرج :))))))))))))))))))
2. اااااا خدا بد نده (ینی بد نداد!!) همون فعل ماضی منظورمه.. چی شده بود؟؟ این بیمارستان خیلی غم انگیزه وقتایی که از کنارش رد میشم و مریض های مسافر رو میبینم :(
ببخشید تازه ساعت 9 صبح بود ینی اول صبحی شبیخون زدین بیمارستان؟ :))))
ای بابااااااا چرا خبر ندادین حالا که دم دانشکده ما بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :))))))) آخه الان اینو میگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه واقعا الان میگن؟ :))
خودشو که ندیدم.تبلیغاتشو دیدم!
یه بار یادمه خودتون گفته بودید و منم دیدم اسم دانشکده تون پشت اسمشه فهمیدم این همونه!
دور و بر آزادی بودم.اصن دنیاییه اونجا... نیم ساعت کوچه پس کوچه فقط پیاده رفتم تا رسیدم اونجایی که میخواستم...یه جاهایی هم گوگل مپس کار نمیکرد و توکل میکردم به خدا !! مثلا یه اتوبانی بود و گوگلم کار نمیکردم و نمیدونستم کجاش باید پیاده بشم.یه پل عابر دیدم و دلو زدم به دریا و گفتم پیاده میشم و حداقل گوگل رو با آرامش چک کنم و بعدا دوباره سوار ماشین میشم و گوگل رو که چک کردم دیدم که در کمال ناباوری دقیقا درست پیاده شدم!!
احتمال درست پیاده شدن توی یه اتوبان 10 کیلومتری دقیقا صفره!!

2. من امراض مختلفی دارم! متخصصی که اونجا بود گفتش اینی که میگی در تخصص من نیست و برو یه جای دیگه :)))) !!! (اعتماد به سقفم منو کشته که توی اون اوضاع ساعت 7:40 صبح تابستون رفتم کتابخونه قلمچی و کارمنداش بر و بر دارند منو نگاه میکنن که این دیگه چه موجودیه این موقع صبح تابستون پاشده اومده اینجا!!!)
9 از بیمارستان در اومدم!! فک کنید بعد این تازه journey های بعدی شروع شد!! داستانی بود اصن اون روز!!

حالا انشالله همایشی جلسه ای بود دانشکده تون مزاحم میشیم!
شمام اومدید اینجا بگید حتما!
پاسخ:
اا؟؟ تو تبلیغاتش اسم دانشکده ماهم هست؟؟ :)) این استادمون که کاندیدا شده قبلا وزیر بوده..
اون توکل رو خوب اومدین :)))))))))))) حالا چرا از انسان ها سوال نمیکردین به روش سنتی؟؟ نکنه مثل پدر من هستی کلا؟؟ :)))) لااقل به راننده تاکسی میگفتین که کجا میخوایین پیاده شین.. من وقتایی که بلد نیستم به راننده میگم من بلد نیستم لطفا به محل موردنظر که رسیدیم به من بگین پیاده شم :D
ولی قیافتون باحال میشد اگه تا کرج میرفتین :))))))))))))))))))))))))))

2. امراض مختلف چی میگه :)))) متخصص بیچاره هنگ کرده :)) حالا تشخیص خودتون درست بود؟؟ کلا مردها خیلی جالبن خودشون بیماری تشخیص میدن واسه خودشون :))) پدر منم متاسفانه همینجورین :))
نکته دیگه اینکه شما طی الارض نمیکنین احیانا؟؟ :))))))) از ساعت 6 تا 9 اونهمه جا رفتین :)))

آره حتما بیایین فقط قبلش خبر بدین بدونم :D
من خیلی دوس دارم حداقل یکبار بیام شریف .. حتما یه روزی میام.. فقط چی باید بگم دم در؟!!!

آخه تاکسیه نمیدونست من کجا میخوام برم.اونجایی که میرفتم کوچه پس کوچه بود و فقط خودم از روی نقشه میفهمیدم کجا باید برم.
اون یکی تاکسی هم که منو داشت میبرد جاده کرج اشتباه شنیده بود کجا میخوام برم و چون اون حوالی رو میشناختم و واسه همین زود فهمیدم و پیاده شدم.

2. نه !! من تشخیصی نداشتم !! البته راستشو بگم داشتم و تشخیصم با مطالعاتی که کرده بودم درباره بیماریم درست بود و دقیقا میدونستم پیش چه متخصصی باید برم اما مادرم گفت لازم نیست پیش اون بری و اول برو پیش این یکی متخصص.منم طبق معمول اطاعت کردم و دکتره گفت از اینجا به بعدشو من بلد نیستم و مشکلت فلان چیزه و باید بری پیش فلان متخصص و هنوز که هنوزه نرفتم توکل به خدا چهارستون بدنم فعلا سالمه !!!

+مقالمم اکسپت شد و هفته دیگه ارائه شه!!! کاش حداقل پوسترش میکردند که آبروریزی نمیکردم جلوی اون همه دانشجوی ارشد و دکتری...از الان استرس گرفتم...



پاسخ:
آهان اااا؟؟؟ 
خوب پس خوبه زود متوجه شدین : D

2. بیاه .. با یه سرچ چه نتیجه ها که نمیگیرن :))))  ای بابا ولی ناراحت شدم.. ایشالا که مسئله جدی نباشه .. هرچه زودتر هم پیگیرش بشین زودتر مشخص شه تکلیفتون.. از تابستون تا حالا نرفتیناااا.. برید..
+جدی؟؟؟ تبریک میگمممممم آفرین :) خوووووب حالا بگید ببینم کجا ارائه دارید ساعت چند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟: ))))))) دقیق هاااا:)))))))) 
میخوام توی آبروریزی پیش بچه های ارشد و دکتری سهیم باشم منم :))))))) گرچه چیزی هم متوجه نمیشم درواقع :))))) ولی درکل باید بسی جالب باشه .. 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
زمانش هنوز دقیق مشخص نشده.*** **** ** ******** **** ******** *** ***** ******* *** ****.جدی خوشحال میشم بیایید!!! البته شما واردید و میدونید که یه مقاله review دیگه این حرفا رو نداره!! Edge of science رو که جابجا نکردم!!
پاسخ:
جان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مقاله ریویووووووو؟؟؟ بعد این حرفارو  نداره؟؟؟ شدیدا شکست نفسی میفرمایید!!!!!! آقاجان من از همینجا میگم پیش شما لنگ میندازم :)))))))))))
ممکنه بیام :)))))))) فقط من واقعا اون وسط روم نمیشه :)))))))) خداکنه جمعیت زیاد باشه :))))))
مگه رد هم میکنن؟!!!!!!!!!!!!!!!!خداااااااای من
پاسخ:
همه استادا که نه..
بستگی به استاده داره، بعضیا هر دانشجویی رو قبول نمیکنن..
ولی اکثرا سخت نمیگیرن و قبول میکنن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">