ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

حس پست مفصل همراه با فکر کردن نیس.. یه سری حرف بزنم و برم

1. جدیدن دخترا خیلی بی ادب شدن.. اصلا دوس ندارم... فحش دادن یا استفاده از کلمات رکیک تو حرفا انگار خیلی عادی شده... عفت کلام واسه یه دختر خیلی مهمه خیلی... مثلا بعضی گروها میبینی دختره یه جوک بشدت رکیک فرستاده درحالیکه کلی پسر هم حضور دارن!!! آدم آب میشه!.. اصلا از این جمعا خوشم نمیاد... بذار هرچی میخوان منو امثال منو صدا کنن

2. نمیتونم بالارفتن سن بابا مامانمو ببینم خیلی درد داره خیلی... هر روز شاهد تغییرشون باشی سخته اصلا بغض میکنم...

3. من اصلا اشتباهی ایران به دنیا اومدم :)))))))) از تعارف متنفرم. دوس دارم راحت باشم.. امیدوارم با بی ادبی اشتباه گرفته نشه نه.. فقط دوس دارم یکم واقعی تر برخورد کنیم..

از قیافه های تکراری دخترامون خسته شدم... معیارای زیبایی مون چرا انقد تنزل کردن؟؟؟ باور کن منم یه دختر امروزی ام که به خودم میرسم و خیلی چیزا برام مهمه ولی از تکرار فراری ام... این روزا همه تکرار شدن..

* این پست نیازمند حرفای مفصل تریه که متاسفانه فعلا تمرکز ندارم بعدا کامل تر "نظرم" رو مینویسم


شاداب :)
۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر

                                                                 



1. استاد @ داره آخر همین ماه به مدت 1سال میره امریکا... اون روز بهم زنگ زد گفت میتونی بیای کارامو انجام بدی؟ منم گفتم بل بله :))) خلاصه رفتیمو یسری کارای شخصی استاد رو تقبل کردیم... استاد کیلید اتاقشو بهم داد و تمام پسوردهای ایمیل و اکانت هاشو.. حال میده برم سواستفاده کنم :)) بعد اون روز چهارشنبه من قرار بود برم اتاقش یسری کار داشتم خود استاد @ نیومد دانشگاه, نمیدونم وزارت نفت جلسه داشت یه همچین چیزی.. به من گفت خودت برو اتاقم... هیچی رفتیمو یسری کارارو انجام دادم بعد آخراش هم محض عوض کردن جو یه چندتا سلفی از خودم درکنار عکس استاد روی دیوار انداختم :)))))))))))))))))))))))))))))) با کلی ادا اطوار و زبون درآوردن و این چیزا :)))))) اگه اتاقش دوربین داشته باشه آبرو برام نمونده :)))) ولی عب نداره توکل بر خدا :)))) عکسامو بذارم تو وبلاگ چهره خودمو شطرنجی کنم ولی عکس استادو نکنم بعد استاد تو اینترنت خیلی اتفاقی عکسارو ببینه :))))

استاد @ اون روز نشسته بود باهام دردودل میکرد... از گذشته هاش میگفت و اینکه دوتا پسر داره که یکیشون متولد امریکاست و الانم همونجا دانشجوئه... فک کنم همون زمانیکه استاد اونجا درس میخونده متولد شده و طبیعتا اقامت داره.. داشتم فک میکردم چه خوبه اینجوری... فک کن منم باعث شم بچم جایی بتونه به راحتی درس بخونه که هدف و آرزوی خیلیا باشه!! واقعا چرا بچه من همچین شانسی نداشته باشه تا بعدا بابتش از من تشکر بکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته استادم میگفت اونجاهم خبر خاصی نیس... قبول دارم.. قرار نیس هرکی رفت موندگار بشه اونجا... ولی شانس درس خوندن بدون دغدغه تو یکی از بهترین دانشگاها تجربه علمی خوبی میتونه باشه....

2. امروزم که دانشگاه بودم دیدم استاد *** طبق معمول دانشکده است... ینی ماشین شاسی بلندش رو دیدم تو حیاط.. این استاد *** یه خانومه که سن زیادی هم نداره ولی الان توهمین سن استاد تمام شده... هر روز هم دانشکده است... عاشق تلاش و این شیوه زندگیشم... خیلی هم خوش برخورد و منطقیه... دوسش دارم و میخوام الگوم باشه... اینکه توسن کم استاد تمام دانشگاه تهران بشی توی وزارت خونه های مختلف یسری نقش ها داشته باشی از همه مهم تر یه خانوم باشی که همزمان وظیفه مادری و همسری هم به دوشت باشه ... چرا من نتونم؟؟؟ باور کن آدم اگه بخواد میتونه تو این مملکت هم زن باشه هم موفق باشه...

3. من نمونه بارز یک خردادی ام!!!! با حالت های مختلف.. ینی گاهی بشدت لوس و نازنازی و گاهی بشدت جدی!!!! ... امروز داشتم با مسئول تحصیلات تکمیلی مون راجع به انتخاب واحد صحبت میکردم انقد که لوس بودم (آیکن حالت تهوع) آخراش اومد خیلی صمیمی دستشو گذاشت رو کمرم گفت عزیزم چهرت شبیه دخترخالمه برو نگران چیزی نباش :))))) آخه میخوام بدونم آدم با مسئول آموزش اینجوری حرف میزنه؟؟ :)) نه واقعا؟؟؟ :))) ولی پیش استادا جدی ام خداروشکر :))) ... این فقط گوشه ای از اخلاق یه خردادیه!!!...حالات دیگه رو طی مراحل دیگه باید معرفی کنم... به طالع بینی و این چیزا اعتقاد ندارم ولی اینو مطمئنم که من یه خردادی واقعی ام!!!!

4. امروز رفتم بهشتی که تاییدیه لیسانسمو ازشون بگیرم!!! اینهمه مدت یادم رفته بود برم اونجا...

در حالیکه داشتم از سربالایی دانشگاه به سمت آموزش کل بالا میرفتم همزمان باخودم تکرار میکردم "دیگه حاضر نیستم حتی 1ماه رو هم تو بهشتی درس بخونم"...... توضیحات تکمیلی در آینده در پست جداگانه :D


شاداب :)
۰۹ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ نظر