ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

Be Ambitious

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۵۰ ب.ظ

از شخصیت the Hound توی گیم آو ترونز خیلی خوشم میاد.... ممکنه عجیب باشه اما دوسش داشتم... تنها، درونگرا، کم حرف، خشک و به نظر بی رحم اما درعین حال با یه قلب مهربون که هرررکسی قادر به کشفش نیست... این قلبا خوبن.. این قلبای رقیق توی پوسته ی ضخیم خوبن... این قلبای "سخت به دست اومده" خیلی خوبن...

چند وقت بود درس نخونده بودم جدن که دلم تنگ شده بود براش ... چند روز دیگم باید برگردم تهران ..کلی کار دارم و خیلی عجله دارم.. وای

یه زمانی فکرمیکردم باید شرکت خودم رو داشته باشم ... اما راه های بهتری هم هست... میخوام برنامه هامو تغییر بدم...

البته پلنِ حال حاضرم اینه... باید دید در آینده تصمیمم چطور میشه...



بس قدرتمندم...
هیچ ندارم کسی از من بستاند.. هیچ ندارم پنهان کنم در سکوت.. یا سراپا چشم باشم از بیم ربوده شدن...
میتوانم بی پروا بایستم... رو در روی همه بادهای جهان... رو در روی تندبادها
تازیانه های خود را برمن فرود آرید... چه دارم به یغما ببرید؟؟

هیچ برای خود نمی برم...که در هم شکنیدم..
هیچ برای خود نمی خواهم که به زانویم درآورید..
هیچ نیندوخته ام در کاسه تهی دستانم که به زنجیرم کشید...
آزادم اکنون.. با بال ها و رویاهایی رها...
بس توانا برای در آغوش گرفتن همه چیز

و تو ای دنیا...
هرچه بیشتر از من می ستانی، بیشتر در چنگ منی...
و چون از خود دست شویم، بیشتر از هر زمان دیگر
متعلق به منی...


پ.ن 2:

ممنون از چندتا از دوستان که حالمو پرسیدن، من خوبم... فقط حس نوشتن نبود...


۹۵/۰۵/۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۱۳)

خوشحالم برگشتی :-) !
پاسخ:
مرسی :)
ای بی تربیت. مارو نگران کردیا(ایکون عصبانیت)
پاسخ:
ببخشید...
واقعا همچین قصدی نداشتم :)
..
گاهی لازمه یه مدت نباشی تا بفهمی برا کیا عزیزی..
موفق و شاد باشین
در پناه حق
پاسخ:
نه نه.. واقعا اصلا برای لوس کردن نبود
بالاخره گاهی شرایط فرق میکنه

ممنونم... شماهم همیشه شاد باشید
کلا نفهمیدم چی نوشتی و منظورت چیه ولی وبلاگ قشنگی دارید.به وبلاگ منم سر بزنید :///////////////////////////////


گل نرگسم دوباره کامنت داد مث اون روز ://///////////
پاسخ:
پاراگراف اول چیزی بود که دوس دارم
بقیه متن هم تو مایه های  A winner never quit و این چیزا بود :)

شما وبلاگ درست کن من خودم روزی 60 تا کامنت میذارم

آره .. اون سری به فال نیک گرفتم :)
نه باباااااااااااااااااااااا!!!! 
واسه من شعر هم معنی میکنه ://///////////////////

من میام وبلاگ میخونم چهارتا چیز یاد بگیرم :/ وبلاگ باز کنم چی بشه؟! چیزی دارم یاد بدم به کسی؟! 
البته یه چیزایی بلدم...درباره ی همون شرکت محصولات حلال که صحبتشو کردیم :///////
ایده هه لو نره یه وقت کلی پول از جیب مون میره ://////////////
مهسا فوضولی نکن شرکته چیه... خیلی سیکرته :////////
یکم که پول به جیب زدیم تو رو هم میاریم تو کار :///////////


پاسخ:
:))
ینی تا این حد معنی شعر بلد نیستم؟ :دی
خیلی چیزا بلدی .. من که راضی بودم :دی

به هرکی درمورد ایده گفتم هیشکی همراهی نکرد آخرش با تو همین شرکت محصولات حلال رو راه میندازم انگار :))

مهسا ، ملیکا میگه که یکم پولامون زیاد شد تورو هم میاریم تو بازی :دی
اصن من شیفته شرکت محصولات حلالم( چی هست اصن:/)
رو شراکت من حساب کنید دوستان:-)
پاسخ:
اول باید اعتماد ملیکارو جلب کنی :دی
هرچی اون بگه :)
مهسا فک کنم ایده رو بشنوه یه خاک عالم میگه بعد یه سکته ناقص میزنه و بیهوش میشه و سه ساعت بعد دوباره بهوش میاد و میگه یه بار دیگه میگید چی گفتید؟؟ بعدع مام میگیم و دوباره چند ساعت بیهوش میشه :///////////////

ما بتونیم اعتماد مشتری هامون رو جلب کنیم که نمیتونیم اعتماد مهسا هم جلب میشه ://////////////////

اصن مهسا میتونه اولین مشتری مون هم باشه :////////////////////////

من دیگه حرف نمیزنم ://////////// روم نمیشه
پاسخ:
نه نگیم بهتره ... پروژه فوق سریه :دی
هروقت مشتریمون شد خودش میفهمه :دی
حالا چیز خاصی هم نیست مهسا
چرا تشویش اذهان عمومی میکنی؟؟ :|


خوب دیگه چه خبر؟ :دی
شما چه خبر؟

بیا اونور از پلن حال حاضر و اینا بگو...
پاسخ:
:)
no idea:|
پاسخ:
:))
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۰ ملیکا به مهسا
:|||||||||||||||| 



پ.ن: شاداب تو الان طوریت میشه جواب ندی و فقط منتشر کنی؟!حتی یه :) هم ننویس تو جواب!!! بابا صحبت خصوصیه بین من و مهسا.کمیسیون میگیری میخوای بذاری با هم صحبت کنیم؟!!! 
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۸ شاداب به ملیکا
:)))))
من شدیدا عذر میخوام :)))
اما زندگی خرج داره بهرحال :دی

بیا.. در جوابت ننوشتم :دی
اومدم جداگانه نوشتم... کلا حرف نزنم نمیشه :))
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۹ ملیکا به شاداب
:||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||



دهانت گلباران باد :||||||||||||
پاسخ:
واااااااااای :)))))))))))))))))))))))))
ترکیدم :)))))))))))))))))))))))
چه تیکه ای بووووووود

:))))))))))))

خنده ات بمباران باد....

و چشمانت پرباران 

:|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||


#من_یک_شاعره_ام
پاسخ:
واای :))))))))))))))
اینا چیه میگی :)))))))))))))
خیلی بامزه بود :))))))))))))

هشتگو :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">