چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۶:۳۰ ب.ظ
دیدم یه واحد تقریبا کوچیک رو زده 15 میلیون پول پیش و 1 میلیون اجاره.... چون منطقه خوبی بود تعجب کردم ولی خواستم شانسم رو امتحان کنم... فانتزی انسانیت هنوز نمرده است و این حرفا :))))... ولی حدس میزدم یا اون 15 احتمالا 150 بوده، یا اون 1 احتمالا 10 بوده... بهرحال زنگ زدم.. آقای املاکی کلی تحویل گرفت و با روی (البته پشت تلفن صدای) گشاده جوابم رو داد... وقتی ازش پرسیدم که آیا اعداد نوشته شده همینایی هست که من تصور میکنم، یهو صداش عوض شد... با لحن تحقیر آمیزی گفت: خانوم! (با تاکید روی میم) :))) اون 150 میلیونه، اونم 1 میلیون نیست و 10 میلیونه....
بعد من خیلی واقعی سوال کردم چرا اعداد رو اشتباه مینویسین؟ (آخه معمولا خیلی پیش میاد اعداد رو پایین مینویسن، نمیدونم سایت اجازه نمیده! یا مخصوصا اشتباه مینویسن)
مقصودی از سوالم نداشتم، واقعا جوابشو میخواستم بدونم خب :|
که با عصبانیت گفت : باشششه ، دفعه دیگه از شما اجازه میگیریم :||||
بعدم گوشی رو قطع کرد :|
قائدتا با توجه به روحیه حساس ام حدس میزدم که خیلی ناراحت شم از این برخورد، اما در کمال ناباوری حس خاصی نداشتم :))))
البته این دلیل نمیشه که بخاطر اینکه خونه گیرم نمیاد و مجبورم دست آخر برم دخمه ای چیزی توی یکی از کوچه های پرت و تنگ تهران یه زیر زمین اجاره کنم، گریه نکنم..
این آدمی که تعریف کردم دیوانه نبودا.. از جایی ام فرار نکرده بود.. یکی بود از همین آدمای دور برمون... همینایی که خودمون هستیم در واقع...
دعا میکنم روزی نرسه که این شکلی بشم من..
۹۷/۰۶/۲۱
۴
۰
شاداب :)
پاسخ:
خب بذار خط به خط جواب بدم:))
واسه همینه جوون موندم دیگه :دی نه تنها وبلاگ بلکه تو واقعیت هم همه فکر میکنن 19-20 سالمه.. خب جدا از شوخی.. این یه مزیت هایی داره و یه معایبی..لزوما دنیای آدم بزرگا خوب و قشنگ نیست.. من دوس دارم همین دنیای کودکانه رو.. شاید بخاطر همینم هست که بزرگ نشدم و از دید خیلی ها درجا دارم میزنم.. ولی از معایبش همینه که ممکنه نظرات آدم جدی گرفته نشه... ولی میخوام بگم هیچ معیار و ملاک و خط کشی تو دنیا نباید وجود داشته باشه که عنوان کنه چیزی مطلق خوبه، یا مطلق بده... من به نسبی بودن بیشتر معتقدم..
جوانی که تو ایران زندگی میکنه؟؟ به نکته خوبی اشاره کردی... یه پستی قبلا نوشته بودم با این عنوان که :" زادگاه و ولنجک و امیر آباد و ایران... ببخشید..."
قبلا شاید تعلق خاطر به این خاک نداشتم... الانم ندارم... قبلا سنسی نداشتم به تعلقات جغرافیایی.. الان دیگه نه تنها تعلق خاطر ندارم بلکه اهمیتشو هم کاملا برام از دست داده... این چیزیه که از من ساختن.. هیچی برام مهم نیست دیگه... و بابتش هم متاسف نیستم
محل زندگیم تو تهران؟!!! مگه کجا زندگی میکنم؟ :)) من که همه عمرم تو خوابگاه های تهران لت و پار شد هیشکی نجاتم نداد :)))) ینی من پنت هاوس بودم خبر نداشتم؟ خدا از دهنت بشنوه :D
من تنها قسمت لوکس زندگیم خرید کردن هام هست.. تازه اونم لوکس نیس.. نیمه لوکسه :))
عه اون شریفی رو خوندین؟؟ کامنتم میذاشتین؟؟ پس من حتما کامنتای شمارو خوندم!
بله اوشون آدم خیلی فروتنی هستن در این حد که هنوزم که هنوزه فکر مبکنه از قافله عقبه.... بعد ماها با شهید بهشتی ام پز میدیم :دی
خدا منو دید نذاشت شریف برم :))
هرچند بنظرم اینم یه مدل شکرگزاری هست.. اینکه آدم به برتری هاش بی تفاوت باشه همیشه هم نشونه خوبی نیست...
آقا تکلیف مارو مشخص کن.. بالاخره 16 سالمه یا 15 سال؟؟
:)))))
راستشو بخوای من از بچگی انشام چیزی در حد فاجعه بود... بشدت جملات ساده و به قول شما سطحی به کار میبردم که باعث میشد اون تاثیری که باید رو روی معلممون نذاره :دی... به همین دلیل همیشه پایین ترین نمره ام تو مدرسه انشا بود.. خیلی نامرد بود همش بهم 17 میداد :))... وگرنه من خیلی جیزای خوب خوب میگم.. گوش بصیرت میخواد :دی
جدی فقط همون جالب بود؟ :| دستت درد نکنه...
ینی ده ساله وبلاگ منو میخونی کلا یه دونه جالب بود؟ :|
:))
کدومو میگی؟؟ همونیکه درمورد حضرت خدیجه و پیامبر بود؟؟
آره خب.. هنوزم بهش معتقدم.... زندگی ناچیز تر و مسخره تر از اونیه که فکرشو بکنی... علاقه دختر به پسر ، پسر به دختر، وات آر یو تاکینگ ابوت؟؟