ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

دیروز رفتم هایپر طبقه پایین پالادیوم

دوتا از فروشنده ها روبروی هم ایستاده بودن..  یکیشون به اون یکی گفت راستی اون میوه های صورتی چیه اون ور؟ اون یکی اهسته گفت چه فرقی میکنه، ما که نمیخریم... 

و من در حالیکه چرخم پر از اناناس و نارگیل بود از کنارشون رد شدم...


۹۸/۰۲/۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۱۴)

سلام
ببخشید رک میگم ولی چاره ای نذاشتی دیگه
یه نگاهی به پستای اخیرت بنداز توروخدا 
به جز فخر فروختن و من پولدارم و اینا اونم تو این اوضاع بدبختی همه چیزی توش میبینی؟ 
منم وضع مالیم خوبه خدا رو شکر دستم به دهنم میرسه ولی شاخ درمیارم پستای تو رو میبینم و خجالت میکشم بعضا 
این کارات از دوحال خارج نیست
یا میخوای یکی از خواننده هات رو بچزونی که پس برای چی هی مدام میگی خواننده های عزیزم ببخشید پست نمیذارم. ما رو سر کار گذاشتی عملا
یا واقعا بلد نیستی شوآف نکنی وقتی سرمایه ای چیزی چه از طریق کار چه از خانواده دستت میرسه که بازم در این حالت ما خواننده ها بیکار نیستیم شوآف های شما رو ببینیم و تو اینستا ریخته خداروشکر. قراره بیاییم وبلاگ که این مزخرفات رو نبینیم

اگه چیزی غیر از این دوحالته و من اشتباه میکنم خوشحال میشم بشنوم وگرنه دیگه دلیلی نمبینم کسی بخواد بخوندت
پاسخ:
سلام
اوه چه خشن
واقعا اینجا فکر میکنم یه میس اندرستندینگ رخ داده واقعا
پست رو دقیق متوجه نشدین ها..  
عنوان پست گویای همه چیزه.. اولا که دارم اشاره میکنم که منم از نظر مالی چیزی درحد اون فروشنده ها شاید باشم.. شایدم کمتر داشته باشم..  ولی با اینحال با بی فکری خرج میکنم.. من لارج بزرگ شدم.. توی بی پولی هم سعی میکنم راحت زندگی کنم..  این اسمش شواف نیست.. لارج بودن یه خصلته که به پولداری و پول نداری هییییچ ربطی نداره.. که ازش راضیم.. بجز بعضی موارد که زیاده روی میشه توش.. 
دومی هم مضمون پست بود.. که به قول شما افرادی مثل اون فروشنده ها هر روز مجبورن خرجای انچنانی مشتری های اونجارو ببینن ولی خودشون هنوز از اونجا همچین خریدهایی نکردن.. و این جامعه از هم گسیخته مارو نشون میده.. من هم یک مثال و یک من نوعی بودم اونجا.. که داستان رو از همچون زاویه ای داشت میدید.. 

نمیدونم دقیقا کجاشو شواف تلقی کردین.. چهارتا میوه دیگه شواف نداره خدایی.. من اگه میخواستم شواف کنم اینستاگرام و جاهایی میرفتم که چهارنفر بشناسن.. نه که توی بیغوله ای مثل وبلاگ بی نام و نشون از زندگیم تعریف کنم..

ولی درکل باشه.. من منعطفم.. و عموما گارد نمیگیرم.. بهرحال نظر خواننده هم قططططعا مهمه.. وگرنه وبلاگ نمینوشتم.. 
و چون دومین باریه که خواننده ها به این مسیله واکنش نشون دادن پس سعی میکنم جمعش کنم یکم

الان یه سوال مهم:
اجازه دارم سفرنامه چین رو بنویسم بزرگوار؟ یا اونم ممکنه پولداری حساب شه؟! 

من جوابمو نگرفتم و اینجا هم بازداشتگاه نیست که  جواب منو بدی :)  

خب تهش اینه که نمیخونم دیگه اینجا رو. چاردیواری شماست ۱۰۰ درصد در اختیار شماست

تو روی یک کلمه “پولدار” ای که من گفتم تمرکز کردی و خودتو به اون راه زدی که انگار منظورمو نفهمیدی یا واقعا نفهمیدی.

در شرایط عادی و رونق اقتصادی همه اقشار مردم  از بی پول تا پولدار همواره روی تتمه پولشون مدیریت میکنند و شما روی بی فکری و عدم مدیرتت یه اسم پیدا کردی به نام “لازج” که نمیدونم چطوری و از کجا اومده و بهش افتخار هم میکنی که تو هیچ کجای دنیا افتخار نیست و ما ایرانیا فک میکنیم هر کی با اضافه پولش تفریح کنه لزوما شده لارج و هر چقدر هم این نحوه خرج بی قاعده تر باشه لارج تر میشه!!!!  حالا شرایط اقتصادی داغون الان رو فرض بگیر و میگی هم که شرایط مالی خودت خفن نیست و اینکارا رو میکنی قشنگ داری به من خواننده سیگنال میدی که من بلوغ فکری و مالی ندارم کلا. 

باز میگم چاردیواری خودته اختیارش با خودته من چکارم اصن. منم یه زمانی که جوون تر بودم تو یه شرکت خوب بین المللی کار میکردم و وضعیت مالیم یهویی خیلی خوب شد. ولی اونجا اگه لارج بازی به قول خودت درمیاوردم به پیشرفت امروزم و کسب و کار مال خودم نمیرسیدم و کماکان باید واسه اونا کار میکردم و یه آناناسم شاید نمیتونستم بخرم الان :)  

نمیخوام بحث مصداقی کنم که خودت بازش کردی

میتونستی قضیه پالادیوم رو از نگاه فروشنده ها بگی و خلاص و خیلی هم آموزنده بودو قشنگ. ولی اینکه اصرار داری من چقدر لااااارجم آناناس و فلان میخرم واقعا شگفت انگیز بود !  گند زدی تو نکته آموزنده داستان !!!! گنداااا  :)))))  وسط داستان آموزنده یهویی دیدم آناناس خودت رو چپوندی درجا میخواستم از بوکمارکام پاکت کنم ولی گفتم حیفه دو دیقه وقت بذارم و نظرمو بهت بگم بلکه شاید متوجه بشی چیکار کردی و اصلاحش کردی که معتقدی این شوآف نیست رو من دیگه کلا حرفی ندارم..

باز تاکید کنم من هیچ کاره م و به عنوان یه هموطن و بدون هیچ غرضی دارم میگم چون همدیگه رو نمیشناسیم که اینقدر رک میگم.

این روندی که پیش گرفتی دقیقا توی پستای اخیرت هست و اون طور که یادمه تا حالا هیچ وقت اینطور پستایی نداشتی اونم همش پشت سر هم!! 

اسکی و اسپیناس و آناناس(!) و کلینیک زیبایی و چین پستهای بعدی باید ببینیم چیه با این روند :))) البته قبلا هم یه جورایی این شوآف ها بود. مثلا دو سه سال پیش یادمه با یه شریفی در ارتباط بودی و کشتی ما رو اینقدر ازش تعریف کردی و خب طبیعی بود و همه مون تجربه ش کردیم دوست داشتن کسی رو و اینکه دیگه میشه بهترین فرشته دنیا و دوست داریم پیش همه باهاش شوآف کنیم!  دیگه شریفی و نخبه هم باشه که واویلاست دیگه خدا به داد خواننده هابرسه که ظاهرا به هم خورد متاسفانه ارتباطتون خبری ازش نیست! ولی باز به پای این اتفاقات اخیر نمیرسه و قابل تحمل بود :))

ببین هنوز شاید متوجه نشدی منظورمو…

نمیگم اینا بده و کسی نباید ازشون بنویسه که خیلیا رو میخونم که اینا رو مینویسن و اتفاقا لذت هم میبرم !! ولی خیلی تابلو یهویی چنتا پست اخیرت اینا شده و بوی خوبی واسه من خواننده نمیده و مشخصا یکی از اون دوحالتیه که گفتم! اینا خودت نیستی اصلا و درصدی با پستای قدیمیت سنخیت نداره!!  بیشتر علت اینکه میخوندمت این بود که گه گاهی پست های آموزنده و پر از دغدغه میذاشتی با اینکه بیشتر پست هات دغدغه های بی اهمیت بود. ولی بازم چون تک و توک پست خوب داشتی میخوندمت که یهویی این چنتا پست اخیرت کلا ورق رو برگردوند و وارد حیطه جدیدی از بی دغدغگی شدی :)))))))

یه جریمه میکنمت یه مدت نمیخونمت… شاید دوباره چند ماه بعد برگشتم! دوباره  ببینم آناناس میخری کلا دیگه برنمیگردم.

(چقدرم که الان برگشتن یا نگشتن من واست مهمه :))))  )

بازم ببخشید این همه روده درازی و بی احترامی کردم که مطمین باش تجربه م ازت بیشتره و  صرفا خیر و صلاحتو میخواستم

موفق باشی!


پاسخ:
نه خب قطعا مهمه.. 
بله متوجه شدم.. این رفتارا احساس می‌کنم از بیرون نمود بیشتری داره ینی کسی که خودش اینکارو میکنه گاهی وقتا متوجه زشتی یا بد بودن این حالت نمیشه.. ولی کسی که ازبیرون میبینه بهتر حسش میکنه.. من خودم خیلی وقتا بوده به بقیه اه اه پیف پیف کردم که ایش چقد عقده‌ای طرف.. پس قطعا خودمم نباید این حرکتا رو بکنم.. ولی جالبه به چشم خودم نمیومد..
نه.. خوب شد گفتین چه حسی میداد.. چون دوست ندارم اونجوری به نظر بیام
اگه ارز 4200 جهان*** نگرفتی میتونی بنویسی :))
پاسخ:
جهان چی؟  نشنیدم تاحالا

نه بابا ارز ۴۲۰۰ کجا بود!!  تموم شد اون قضیه..  اون زمان که ارز مسافرتی ۴۲۰۰ ای میدادن من پول نداشتم وگرنه میرفتم..
گذاشتن من پولم جمع شه بعد منتفی ش کنن :)) 
تازه ۱۰۰ تومن هم گرونتر خریدم.. چون عید رفتم.. پولم چنج نکرده بودم.. توعیدم صرافی‌ها بسته بودن.. لحظه اخر دوساعت قبل پرواز تو فرودگاه چنج کردم

نمیدونم گفتم یا نه جاموندش شاید :)

ببین کلا یه خصلتی همیشه داشتی که به نظرم اصلا جالب نبوده. باز لازمه تاکید کنم من قاضی نیستم؟‌ صرفا از دیدگاه خودم دارم میگم شایدم چرت میگم.
و اون خصلت اینه که تا یه فرصتی پیدا میکردی به همه شوآف میکردی که آهای ببینید من چقدر خفنم یه چیزایی دارم که ۰.۰۰۰۱ درصد جامعه هم ندارن برید بسوزید :)))
من میرم پالادیوم آناناس میخرم. شما رو از در پالادیومم راه نمیدن چه برسه بخوایید کلییی آناناسم بخرید. من ۵۰۰ تومن پول یه وعده غذا تو بام میدم شما ۵۰۰ تومن یه جا ندیدید. من قراره با یه شریفی سوپرسوپرنابغه خفن ازدواج کنم شماها از در دانشگاشم راتون نمیدن. من عید میرم چین شما تا قشمم نمیتونید برید. من مدیرعاملم بهم گوشی ۱۰ میلیونی میده و کل دغدغم اینه که رجیستر بشه شما نمیتونید پول تعمیر شارژر گوشیتونم بدید. من میرم کلینیک زیبایی شما پول دکتر بردن پدرمادرتونم ندارید.

تیکه های دوم جملات بالا رو طبیعتا تو نمیگفتی اما وقتی داری یه جای عمومی مینویسی که بک گراند تو رو نمیدونیم هیچ توجیهی نداره اینطوری نوشتن!!! اتفاقا اشتباهت همینه که چون فکر میکنی کسی نمیشناسدت حق داری اینطوری بنویسی در صورتی که دقییییییقا داری برعکس فکر میکنی!!! چون رضا گلزار رو همه میشناسن و میدونن پولداره کسی ایراد نمیگیره ازش با لباس برند عکس بگیره و پست کنه و الخ...

من هر دفعه با دوستان میرم پالادیوم با اینکه هیچ مشکل مالی ای هم نداریم بابت رفتن و خرید کردن و غذا خوردن اما خجالت میکشم شروع کننده و دعوت کننده ش من باشم. یهویی میگم نکنه اوضاعش خوب نباشه این ماه به همون ۵۰ تومن هم نیاز داشته باشه و نخواد بسوزوندش.یا چمیدونم دوست داره با زن و بچش بیاد ولی زورش نمیرسه ۱۵۰ بده واسه سه نفرشون و دلش نمیاد تنهایی بیاد اونا رو نیاره...

خلاصه ببخشید اینقدر گیر دادم به آناناست و با خیال راحت بخور و نوش جونت! پیتزای آناناس هم شاید بتونی باهاش درست کنی بچه ها میگن خوشمزه میشه!
امیدوارم رسونده باشم منظورو و خدانگهدار تا دفعه بعد که میام :)))
پاسخ:
نمیدونید من پیتزا دوس ندارم؟ 
کامنت قبلی جوابی که دادم رو همینجام میتونم بگم.. 
نمیدونم.. شایدم واقعا ناخوداگاهم میخواد یه چیزایی رو نشون بده به بقیه
ولی اینو خوب میدونم که هیچوقت پول باعث خوشحالیم نبوده.. یه چیزای دیگه بوده.. که نمیخوام الان راجبش حرف بزنم و یادم بیاد.. 

یه چیزی هم درمورد لارج بودن بگم... گفتی اسم بی مدیریت خرج کردن رو میذارن لارج بودن.. یاد یکی از کارای خودم افتادم.. که واقعا به قول شما بی قاعده خرج کردم.. ولی عوضش در مقابل باهام باقاعده حساب کتاب کردن.. به قول خودم خساست و طرف رو کم ارزش دیدن... به قول شما با قاعده.. راس میگی.. با قاعده خرج کردن همیشه خوبه،  حتی واسه خودت.. حتی واسه افراد زندگیت..  چون یهو ممکنه به خودت بیای ببینی اون قاعده ای که تو واسه بقیه قاعل نبودی،  بقیه واست قاعل شدن..
دیگه کاری هست که از دستتون بر میاد خب :)
 من خودم همیشه از میوه های آبی رنگ خوشم میومد. صورتی اما نه!
پاسخ:
دوستان اشاره میکنن کار خوبی نیس

منظورش از صورتی دراگون بود.. که بنظرم مزه خاصی نداره.. 
میوه ابی مثل چی؟ بلوبری؟ 
 شما چرا دیگه نمینویسین؟ 
من یه خرواز نوشتم که تا حالا! ا وا :)
پاسخ:
الان این پیج kolang.blog.ir هیچی توش نیس که.. مطلب نداره
میگم چرا دو سال هست کسی نمی آد سری بهم بزنه! این آدرس من هست!
پاسخ:
زحمت کشیدین :))
منم الان دارم میوه سبز میخورم
اگه گفتی چییییییییییههههههه
پاسخ:
:))))))
گوجه سبز؟ :))
البته من چون فن گوجه سبز نبستم خبرندارم الان اومده تو بازار یانه
:))
مگه خیار چشه؟؟؟؟؟
حالا میدونم خیار میوه نیست و ایناااا هاااا ولی گفتم به چالش بکشم ذهنتو :))
بعععلع گوجه سبز اومده چاقاله (چاغاله) بادوم هم اومده منم خیلی طرفدارشون نیستم ولی همینطوری نگاهشون میکنم فقط که بگم هورا منم دیدم
پاسخ:
 خیار خیلیم میوه اس.. حتی غذا هم هست :)) ... هم پیش میوه ها میشینه جلو مهمونا... هم باهاش غذای چینی میتونم درست کنم.. خیار همه چیه 
خیار بهترینه اصن
جدی اگه تو یه ظرف از اون میوه صورتیاااااا باشه خیارم باشه من خیار برمیدارم
نودل خیار دوست دارم انقدرررر هنوز جرأت نکردم تست کنم ببینم اصلا میشه یا نمیشه
پاسخ:
نودل خیار؟ نودل سبزیجات که توش خیارم ریش ریش شده رو میگی؟
یا نودلی که رشته هاش از خیار درست شده باشه؟
چون دومی رو ندیدم و نخوردم
:))
دقیقن منظورم اولیه
ولی دومی هم میشه ها
مثل زوکینی نودل
یامی
پاسخ:
سخته اونجوری :)) 
۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۲:۳۲ مرغ باغ ملکوت
سلام من هروقت یادم بیفته میرم وبلاگای قدیمی و اینارو میخونم. دیر به دیر.
شمارو هم دیرب دیر میخونم جزو همونا.  این اولین کامنتمه.

اگر انتقاد پذیر هستید باید بگم:

 با کاربر پسر دیروز موافق هستم. البته نه با لحن و ادبیات ایشون
اما پاراگراف اول ایشون در کامنت ساعت 20:31  دقیقا حرفایی بود که میخواستم بگم و تو ذهنم بود ولی تنبلی میکردم خخخخ

میدونید من ادم های پولدار و البته لارجی هم میشناسم که پالادیوم و فلان رستوران تهران که شامش 500 تومنه براش کاملا عادیه یعنی تفریحشه
 ولی مطالبش نوشته هاش توییت هاش(توی توییتر زیادن اینا) واقعا عمق زیادی داره
وناشی از دغدغه های بزرگه
یا حداقل اینا نباشه  مطالبش خاصیت طنز داره
خلاصه یک خاصیتی داره که خواننده رو درگیر میکنه که به هیچ عنوان به وضع مالیش ربطی نداره

منم حس میکنم   اخیرا نوشته هاتون بعد از شاغل شدنتون بیشتر
یکجورایی پز دادنه.  (صرفا برداشتمه نه قضاوت)
و حس میکنم  یکمقداری هم توش زیاده روی شده به عمد.

از مظهر عامه گاهی این حرکت هار و 
 بهش میگن ندید پدید بازی دراوردن
یا گاهی تازه به دوران رسیده هم بهش اضافه میکنن

مثلا  توی دعواتون با اون اقای قبض اب و برقی که ته اش توی جواب کامنت ها نوشته بودین دهاتی سیاه سوحته،!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

خوب شما هم خودتون هم یک دانشجو شهرستانی بودید دیگه 
الان چون ساکن تهران شدید و شاغل شدید و اینا یکجورایی یکهو حس متفاوتی تجربه کردین وجس تهرانی شدن بهتون دست داده البته 
اینکه حرکت اون اقا واقعا ناپسند بود یک مووضوعه ولی این دید واین حرف هم یک مووضوعه دیگه است که کنار بقیه نوشته هاتون که ادم میذاره واقعا چیزی جز فخر الکی بهش دست نمیده

 شایدم دست خودتون نباشه  میخواین هی اینارو بنویسین و نشون بدین تاازش لذت ببرین(هرچند که منه خواننده همچین حسی پیدا نمیکنم)

(شایدم به قول دوستمون اینا مربوطه به یک خواننده خاص ه که وب شما رومیخونه و شما میخوایی جلوش فحرفروشی کنی و ربطی به بقیه خوااننده ها نداره - اما خوب مووضوع اینه که مکان عمومی هست و دیگران هم انچه که میخونندرو قضاوت میکنند) 
باید بپذیرید
وقتی توی نوشتار نویسنده ای  مرتب و به طور چرخه ای اسم مکان های لاکچری واوموال گرون (البته در برابر هزینه ها وتورم فعلی) میاره اما  خود نوشته  هاش هیچ بار ومفهوم و نغز  دیگه ای نداره و بعضا گاهی حالت خاله زنکی میگیره-
 ادم واقعا جز این چیز دیگه ای به عقلش نمیرسه که نمیرسه!

 واضح تر بخوام تفاوت رو بگم :
 یک وبلاگی بود از یک حانم دکتری که کانادا درس میخوند
مثلا ایشون به کل جهان مسافرت میکرد بعد شاید بهترین و لاکچری ترین جاها ی  اروپا وامریکارو رفته بود و دیده بود(غشق مسافرت بود) سفرنامه روزمرگی عکس همه چی میگذشات
خوب من به عنوان خواننده این زمینه رو داشتم که نویسنده ازقشرمرفه و .در فلان مکانم معرفه ،اما عمق و حسی که از نوشته اش میگرفتم خیلی زیبا  و پرنغز وپر مفهوم  تر از اون بک گراندی بود که من داشتم و با خوندن نوشته هشا منو همراه خود نویسنده میبرد و به اونجاها و تجربیاتش .... 
حالا اگر هی میگفت من رفتم پاریس رفتم برج ایفیل وای رفتم رستوران اینقد یورو خوراک فلان دادم و محتوی پست هیچ بار و ارزشی  دیگه خوب میشد مشابه پست های اخیر شما.

درمورد من: که بالای وبلاگ تون هم نوشتید 
حس میکنم خیلی میخوای این باهوش بودن و داشنگاه تهران بودن و... رو به رخ بکشید انگار توی دلتون مونده بهتون بگن نخبه باهوش و....
 یکجورایی ام انگار اینکه شریف نخوندین زیاد توی دل تون مونده و قطعا اگر یه مقطع شریف قبول میشیدید هر پست تون  میشد امروز تو دانشگا شریف. فلان شد . وااای فلانی از یک دانشگاه درپیت اومده فلان...
برای همین درمورد اون پارتنر عاطفی تون که شریف میخوند باز دوباره توی نوشته هاتون شریف بودن و کتایخونه شریف و دانشگاه شریف رفتن تون بیتشر توی پست ها تکرار میشد نه خود واقعی و شخصیت ور ابطه و بقیه مفاهیم ارتباطی دونفره و بقیه چیزایی که یک خواننده مشتاقه بدونه
(کلهم  داستان شما مثل یک بچه دبستانی که داره مدرسه رفتنش تعریف میکنه و از ماجراهاش با معلم ودوستاش میکه )
که اینا اصلا فک میکنم متناسب با کسی که بالای 24 سال سنش باشه و داشنگاه تهران دانش اموخته شده  باشه!......
(شایدم دانشگاهای ما توی تربیت دانشجوها ناموفق عمل کردن وااله اعلم)


 اخرین نکته ام هم د رمورد لارج بودن هست

ببینید من به خاطر شغل مجبورشدم برم جایی طرحم رو بگذرونم که دریک منظقه محروم در شرق ایران بود
به معنای واقعا لارجی رو د رمردمان اونجا دیدم

مثلا طرف کل زندگیش چندتا گوسفند بود و دوتا اتاق کاهگلی.(شاید کل زندگیش سه میلیونم نشه)
 اما فقط و فقط چون یکبار من ازش پول ویزیت نگرفتم  و همچینین سرپایی یک زخمی رو براش درمان کردم  که خوب از پول دولت میگرفتم چند براربرشو،
چندروز بعد 
 یکدونه از  گوسفنداش رو اورده بود بده به من برای تشکر! یا میگفت باید بیای خونم یک وعده اینومن برات کباب کنم واگرنه ناراحت میشم!
خوب
به نظر من لارجی واقعی اینه که درعین نداری دل گنده باشی  و بخشنده!!

و شما این رو به طورکامل تو مردمان جنوب میبینی . شاید در ظاهر ندارن چیزی ولی همونم میبخشن! یا باهمون اندک شادن و میگذرونن!
 با خشکسالی کلی طول میکشه مثلا یک بز رو پرورش بدن . اما حس گوشت خوردنشون بیاد دیگه به فروشش فکر نمیکن که تنها درامدشونه همونه میزنن کباب میکنن اونم نه تنهایی باید چندنفرمهمون کنن دورهمی لذت ببرن!


در محموع این وبلاگ شماست و احتیارش دارید اما ماهم به عنوان خواننده نقد کردیم بدون منظور خاصی. چون واقعا زندگی شما بر زنذگی ما تاثیری نداره که بخوایم حسادت کنیم.
اگرم ناراحت شدید پیشاپیش عذر میخوام
پاسخ:
واقعا کامنت خنده داری بود.. 

از لحن پسر دیروز ایراد گرفتین بعد خودتون تازه به دوران رسیده و ندیدبدید و شهرستانی تهرانی واسه من ردیف کردین؟  :))) 
واقعا درحدی نمیبینمتون که به شما یکی توضیح بدم.. ولی میدم چون الان تو موود کل کل هستم :)) 
اولا که دهاتی بودن یک صفته،  به جغرافیا مربوط نمیشه..  فک کنم شما بیشتر عقده تهرانی بودن داشته باشین که انقد به گوشتون بزرگ و ثقیل اومده.. وگرنه من یکی بعداز ۱۰ سال تهران زندگی کردن هنوز خودمو تهرانی نمیدونم و هیچ جا خودمو تهرانی معرفی نمیکنم.. تهران مثلا چی هست؟  :)))  ایرانی بودن هم باعث سرافکندگیه این روزها،  دیگه تهرانش چی باشه :))  والا ما تو این شهر نه طبیعت دیدیم نه تکنولوژی... حداقل شهرستان خودم طبیعت رو داره..  تهران هیچکدومو نداره :))  پس دیگه واسه من اسم تهران نیار

نکته بعدی ندیدبدید و تازه به دوران رسیده...اختیار دارین..ما جسارت نمیکنیم تا وقتی شما هستین این عناوین رو برا خودمون برداریم.. من پدربزرگم متولد  1295 بودن.. یکی از خوانین بزرگ زمان خودش.. پنجاه تا خدم و حشم و کلفت داشت.. اروپا رفته بود و دکترای داروسازی خونده بود.. زبان فرانسه بلد بود.. ولی تاحالا اینجا باهاش پز ندادم.. پس اگه دفعه بعد به خودت جرات دادی به کسی توهین کنی اول سعی کن از اصل و نسبش باخبر بشی... ما خیلی وقته به دوران رسیدیم.. نسل اندر نسل.. 

نکته بعد دانشگاهم هست..  والا من الان یکساله اصن دانشگامو یادم رفته،  شما انقد فکرتون مشغول اون پستای قدیم شده که هنوز فراموش نکردین؟  :)) 

درمورد شریف و هرشخص یا مکانی که بوده هم اون دیگه به خودم مربوطه.. حالا خوبه اکثرا کامنتارو میبستم.. این یعنی اینکه شما هم لطفا دهنتون رو ببندین.. 

بالای پیجم هم تلویحا نوشتم باهوشم؟ افرین درست فهمیدین..درضمن توی دلم نمونده بهم بگن باهوش، چون به اندازه کافی شنیدم از بچگی..ولی یک نکته ای میگم واسه اینده تون خوبه.  رفتین جایی بهتون نخندن.. وقتی یک کتابی رو نخوندین، فقط نیایین درمورد برداشتتون از اسم کتاب سخنرانی کنید چون احتمال ضایع شدنتون بالاست :)) 

در اخر اینکه من به خواننده هایی که برداشت مغرضانه از پست هام میکنن و توانایی فهم واو به واو حرفامو ندارن نیازی ندارم
به سلامت

۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۴:۳۲ مرغ باغ ملکوت

1-      بدترین ومنفی ترین برداشت رو از کامنتم کردید


2-      نگفتم که شما این هستید و ان هستید و فلان.... نوشتم وقتی به طور مکرر محتوی پست ها به این سمت میره  نا خوداگاه در ذهن خواننده خود به خود اینجوری القا میشه-چندین احتمال رو گفتم و اینم تاکید کردم که توی فضا عمومی نوشته ها مورد قضاوت قرار میگیرند ولی شما از بین اون همه احتمال که نوشتم و شایدم قبلش اوردم (یکیش این بود دست خودتون نیست مدل شخصیتی بعضیها بی منظور اینه) بعد مثبت ترین رو ندیدین و منفی ترین وبدترین رو برداشت کردین و عصبانی شدید- برای انتقال بهتر کلامم اون هموطن  ساکن در کانادا رو مثال زدم.


3-      در نسل پدربزرگ های ما حکومت ایران  ملوک االطوایفی و مبتنی بر خان ور عیت بوده . نه فقط یک نقطه خاص از ایران کل ایران. این شرایط پدربزرگ شما رو مممکنه پدربزرگ من، اون اونها و... هم داشته باشند که نیازی ب گفتنش نباشه و فکر نمیکنم مزیت خاصی داشته باشه . حتی اگرم داشته باشه نوه خان بودن صرفا از طریق ژنتیک منتقل شده و هیج افتخاری نداره که بخواد باعث یک مزیتی باشه که نگفتنش نمودی از تواضع و فروتنی باشه- ضمن اینکه گفتنش هم باز باعث فخرفروشی نیس چون بازم خواانندگان وبلاگ در ولایت شما که زندگی نمیکنن که حسس کنن خودشون نوادگان رعیت ان و نویسنده نوه خان.


4-       لفظ  دهاتی بودن در جامعه وفرهنگ مزخرف ما ایرانیا متاسفانه هم دلالت بر مکان جغرافیا درکلان شهرا و خصوصا تهرانه هم دلالت بر نداشتن عرف شهرنشینی ویا رفتاری و..... – حتی اگر حرف شماهم درست باشه ودلیل برجغرافیا هم باشه بازم لفظ گفتنش نگاه بالابه پایین هست همراه با لفظ سیاه سوخته که باز میشه نژاد پرستی. چرا که سیاه بودن ایشون و سفید بودن شما هیچ افتخاری نداره چرا که صرفا از طریق ژنتیک صورت گرفته وخودتون و اون اقا تقشی دراون نداشتید.(باید رفتارش مورد شماتت قرار بگیره نه ظاهرش یا بقیه چیزاش)


5-       دریبین پایتخت های جهان شاید تهران به قول شما هیچی نباشه اما فعلا  ومتاسفانه که درجامعه ما شده یکجور معیاره برتربینی و تحقیر دهاتی بودنن اون اقا  ریشه در همین دیدگاهه



6-      قضلوت شما در مورد اینکه طرحم برای جلوگیزی از ابروریزی هست اصلا ناراحت کننده نیست برام  چون من یک کاربر مجازی هستم وشماهم مخاطب مجازی پس وقتی خودم درواقعیت میدونم جایگاهم کچاست وابررویزی درکارنیست قضاوت شما تاثیری نداره برای من.



7-      ادبیات ولحن اون کاربر رو تایید نکردم ومتوجه نشدم خودم همچین لحن و ادبیاتی رو مجددا پیدا کردم. و اصلا هدفم هم این نبود که شمارو ناراحت کنم . اصلا ناراحتی شما هیچ فایده مادی معنوی برای من نداره. اما خودم ناراخت میشم اگر کارم ناراحت کننده باشه. امیدوارم حلال کنید چون نیت من این نبود. وهمونطور که گفتم من فقط یک خواننده مجازی اونم دیر به دیر بودم که زندگی شما در سرنوشت من وحیات من تاثیری نداره که بخوام اینارو بگم و فقط چون فکر کردم این ظرفیت رو دارید که نقد روبپذیرید و در جهت اصلاح نوشته هاتون بربیابید اینا رو نوشتم. بازم اگه ناراحت شدید ببخشید.

خدانگهدار

پاسخ:
اصلا حوصلتو ندارم
خدافظ
۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۱۳ پرنسسس گیس بریده
سلام خوبی.
منکه فوضول اومدم فقط کامنت بخونم😂
اخ جوون دعوا.😂 سرکله مربا😂

بی شوخی
چقد سخت میگیری بابا
دیگه چارنفر میان میخونن میرن دیگه نظرشون میگن بیخی
ببین
گاهی وقتا ماخودمون متوجه نمیشیم چه بازخوردی داره نوشتجاتمون
ولی واقعیت اینه که همیشه از نویسنده یک زمینه ذهنی توی خواننده ها میذاره 
دیگه چندنفرم بازخوردشون این بوده 
دست خودشون نیس یا تورو ک نمیشناسن که بیان ب اناناس خریدن تو و یا گوشی اپل ت حسادت کنن که
نوشته ات این زمینه  رو براشون ایجاد کرده
ب منم یکبار ایراد گرفتن  ولی نه با موضوع تو. میگفتن خیلی خاله زنکی شدی .حالا اون زمان من واقعا تو محیط کارم درگیر خاله زنکی بودنوعصبی م اون مدت ومینوشتم تا دردل کنم تا به دنبال راه حل باشم
اونا فکر میکردن به طرف ابکی بودن سوق داده شدم 😂ولی من پذیرفتم(بسکه با جنبه ام😁😉😤) .
الان جوریه 
 پولداره ها هم مینالن.کلا واسه این شاید مطالب تو قابل هضمنبود براشون چه میدونم والا

بیخیال
من با بیان فالو دارمت ولی رمزم کار نمیکرد که اصن

پاسخ:
چه اسم بامزه ای :))

اون روز تو مود خوبی نبودم، شانس نداشت.. بد موقع اومده بود سر به سرم بذاره
وگرنه کلا اهل ری اکشن نشون دادن نیستم

باورت نمیشه اناناس و نارگیل و هرچی خریده بودم درکمال ناباوری خراب شدن..هیشکدومو نخوردم..با اینکه تازه تازه بودن! نمیدونم چطور ممکنه انقد سریع خراب شدن.. گوشیم هم از کار افتاد چون هنوز موفق به رجیستر نشدم..الانم دقیقاااا تو گمرک نشستم بابتش... 
نمیدونم..به چشم شور اعتقاد ندارماااا...ولی خیلی عجیب بود برام...
به تامین ویتامین های بدن یک دختر تنهای دور از خانواده که غذای درست حسابی هم نمیخوره هم ایراد میگیرن :))
گوشی هم که ندارم با خانواده در شهرستان ارتباط برقرار کنم :)) الان نصفه شب بمیرم تو اون خونه این کامنت گذاران پاسخگوان یا نهههه؟  
نه گوشی دارم دیگه نه میوه خوردم :)) 
الان باید بهشون گفت are you happy now؟؟ :)) 

اگه دوس داشتی وبلاگتو برام بذار بخونمت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">