ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

آی پی و ستاد کرونا و دوباره تهران

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۳۲ ب.ظ

۱،  دیروز اومدم وبلاگ خودمو باز کردم بعد از امارها اومدم آی پی مو دیدم زده بود تبریز :||| الان ینی من تبریزم؟؟؟؟  دیگه به اینم اعتمادی نیست

 

۲، ستاد کرونا بهم پیام داده که علیرغم تاکید فراوان رفتی سفر و اینا، اولا که سریع برنامه ریزی بازگشت از سفر انجام بده،  بعدم برو تو سایت تست بده :))  ناراحت نشدم که اصن درکم نمیکنه که چندماهه خونه نرفته بودم،  از این ناراحت شدم که بهم میگه برای بازگشت از سفر سریعن برنامه ریزی کن،  حتی ستاد کرونا وزارت بهداشت هم فهمیده من دیگه به خونمون تعلق ندارم و یه مسافرم :(

 

۳،  خیلی بچه حرف گوش کنی ام،  به همین خاطر الان تو هواپیما هستم و دارم برمیگردم تهران..  طبق معمول دم رفتنم بابام باز استرس گرفت و مامانم هم دعواش کرد :))  خندم گرفته بود..  از اون طرف خواهرزادم باهام خدافظی نمیکرد نگام نمیکرد :))  هم ناز بود حرکتش هم ناراحت شدم براش :( طفلک..  

 

۴،  یه چیز دیگه میخواستم بگم یادم نمیاد..  تا بعد 

ما داریم راه میفتیم کاری نداری؟  سقوط نکنم دیگه کرونا رو حتما میگیرم

۹۹/۰۱/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۶)

 سلام فک کنم سال 96 بود که اولین بار نوشته هاتو خوندم اونموقع هنوز دانشجوی ارشد بودی فک کنم،  منم داشتم برا ارشد مدیریت مالی میخوندم. تو آنتراتکام میومدم اینجا. اون زمان یه اتفاقی افتاد نرفتم ارشد به جاش سرباز شدم. حالا دوباره دارم برا ارشد میخونم بازم مدیریت مالی و بازم هدفم دانشگاه تهران انگار تاریخ و زمان برام فریز شده. خوشحالم که رفتی سر کار و..... تو که دانشگاه تهران بودی از مدیریت مالیش خبر نداری در مورد بازار کار و درآمدش. 

پاسخ:
سلاااام چه جالب
چقد خوشحال میشم خواننده های قدیمی هنوزم بیان
ولی خیلی بده یک طرفه است،  مثلا همه چیو درمورد من میدونید ولی من هیچی درمورد شماها نمیدونم مگه اینکه کامنت بذارید

امیدوارم دانشگاه تهران مدیریت مالی قبول بشید. 
بازار کارش خیلی خوبه!  البته با این اوضاع مملکت نمیشه زیادم گفت خوبه، چون واسه همه شرایط بد شده.. ولی درکل همه شرکتها که لازم دارن هیچ، حقوق های بالاتری از نرم جامعه هم دارن، حالا نه از صفر ولی بعداز یکم سابقه کار حقوقای خوبی میشه گرفت مخصوصا اگه برید شرکتای خارجی..نمیدونم تهرانید یانه... درکل رشته خوب و جذابیه،  من خودمم یکی از علایقم بود مالی..  توی مدیریت مالی و بازرگانی اینا گرایش های شاخن،  اگه لیسانس مهندسی بودی  MBA هم عالیه اگه بخونی

نه تهران نیستم اما اگه قبول بشم احتمالا تهران موندگار بشم. البته به اپلای هم  فکر میکنم. ممنون که از راهنماییتون. به شرکتای بین المللی برا کار خیلی علاقه دارم حس میکنم شایسته سالاری بیشتری توشون حاکمه و همینطور برا مهاجرت میشه روشون حساب کرد. همینطوره؟ 

 

چند دقیقه قبل کامنت گذاشتم ارور داد. نمیدونم ثبت شد یا نه. 

خودمم تو فکر اینم که وبلاگ نویسی شروع کنم اما نمیدونم چقدر بتونم مثل شما خوب بنویسم. امیدوارم شما هم بیشتر بنویسی.

ممنونم از راهنماییت. 

نه حسابداری خوندم اما ریاضیم خوبه به MBA فکر کردم قبلا اما به نظرم همین مالی و مدیریت مالی بهترن برام. 

نه فعلا تهران نیستم و اگه قبول بشم احتمالا موندگار بشم. البته به فکر اپلای و مهاجرتم هستم. گفتی شرکت خارجی اگه میتونی از تجربه های کاریت تو شرکتتون بیشتر بنویس. خودمم خیلی علاقه دارم با خارجیا کار کنم (مطالبت بیشتر علاقه مندم کرده). همینطور  کار تو شرکتهای خارجی فک کنم برا مهاجرت خوب باشه همینطوره؟  

پاسخ:
وبلاگ نویسی خوبه کلا،  با اینکه مهجور شده ولی بازم قدیمی نمیشه. 
اپلای اگه بکنید که عالی میشه،  رشته های مدیریتی اپلای شون یکم سخت تر از بقیه رشته هاست ولی خیلی خیلی پولساز و به درد بخورن تو کشورای خارجی مخصوصا امریکا..
باشه سعی میکنم بیشتر بنویسم..  کار کردن با خارجیا که صد درصد تجربه های ارزشمندی تو زمینه کاری با خودش داره،  ولی خب منم شاید یکم خاصم،  مثلا اون ایرانی عقده ای و بقیه همکارام زیاد علاقه ای به خارجیای شرکتمون ندارن و همیشه میشینن غیبتشون رو میکنن ولی خب حرف مفت میزنن :دی من که خیلی از کار کردن باهاشون راضی ام و به ایرانی ترجیحشون میدم.. درکل میخوام بگم شاید کسی دیگه ای جای من بود انقد جذاب درمورد همکارای خارجیش و کارکردن با خارجیا نمینوشت.. 
کار تو شرکت خارجی والا لزومن موقعیت مهاجرت رو فراهم نمیکنه،  خیلی خیلی بستگی به شرکت موردنظر و زمینه کاریشون داره..  ولی نباید زیاد روش حساب کرد،  اول به چشم تجربه کاری وارد این جاها بشین،  تا بعد ببینید چی پیش میاد.. باید به شما اونجا نیاز داشته باشن که شما رو ببرن اونجا
درمورد شایسته سالاری هم بازم بستگی داره اون شرکت چقدر خارجی باشه

حالت اول: مالکیت تام دفتر ایران بر عهده خارجی ها باشه... مثلا شرکت ما صد درصد خارجیه ولی بازم شایسته سالاری توش حاکم نیست،  البته دلیل داره،  چون خارجی هامون خیلی کم توی ایران هستن و عملا اختیار شرکت(تا حدی،  نه خیلی)  افتاده دست اشخاص بی لیاقتی مثل ایرانی عقده ای،  خارجی هامون نمیتونن نظارت همیشگی و همه جانبه روی همه کارای شرکت داشته باشن،  درسته همه تصمیمات باهاشون چک میشه،  ولی دیگه میدونید دیگه،  یه کسی بخواد بپیچونه و قضایا رو به نفع خودش جلو ببره راه زیاد است، مگر اینکه خارجی های شرکت موردنظر پای ثابت دفتر ایران باشن و بیشتر سال رو اینجا باشن،  اونجوری خیلی بهتره. 

حالت دوم: شرکت هم هیات مدیره و هم سهامدار خارجی و هم ایرانی داشته باشه، در این صورت خیلی کم میشه رو ماهیت خارجی بودن شرکت حساب کرد،  چون ایرانی ها به راحتی همه چی رو به نفع خودشون تغییر میدن بدون اینکه خارجیا اصلا اهمیتی بدن،  چون حقیقتش خارجی ها اونجوری که ما به بعضی چیزا اهمیت میدیم اهمیت نمیدن،  و دنبال حاشیه نیستن میگن فقط کار انجام شه،  اینجوری ایرانی ها خیلی راحت میتونن از موقعیت استفاده کنن. 

ترکی بیلمیرم

نه به چیلترشکن

پاسخ:
چیلترشکن بیلمیرم :)) 

امیدوارم از دستم ناراحت بشی

بله درست خواندی

ناراحت بشی!!

چرا از تهران که مرکز ویروس کرونا هست رفتی خونتون ؟

خیلی کار بدی کردی

تحمل دلتنگی کوتاه مدت،خیلی راحت تر از پشیمانی همیشگی است
سعی کن کمی بشتر نگران سلامتی پدر و مادرت باشی
 البته من جای شما نیستم و هرگز نباید قضاونت کنم، امیدوارم بر خلاف چیزی که اینجا نوشتی فقط دلتنگی چند ماهه باعث نشده باشه که بری خونتون و دلیل خیلی مهتری پشت این تصمیمت بوده باشه(ریدم تو جمله بندی خودم ;) )
 






 

پاسخ:
کاش همه همینجوری آدمو دعوا کنن :))) 
دلیل اول و مهم ترینش این بود که مامانم اینا ازم میخواستن برم،  و من همینجوریش هم جدا مانده از خانواده محسوب میشم و عملا منو دیگه جزو رفته ها به حساب میارن (بخاطر چندین و چندسالی که دور از خونه هستم)، حالا اگه به مامانم میگفتم قراره عید هم پیششون نرم خیلی خیلی خیلی ناراحت میشد از دستم و فکر میکرد من خودم دوس ندارم برم و دوس دارم تهران باشم.. خلاصه رفتم ولی خیلی رعایت کردم این مدت،  از ترس ناقل بودن نزدیک هیشکی نمیشدم..

سلام✋🏻✋🏻

اول بگم چند ماهه از خواننده های خاموشتون هستم🙂🙂ساده نویسی و طنز قلمتون رو بینهایت دوست دارم🌷

راستش روشن شدم،اول واسه اینکه همین بالایی ها رو بگم،دوما،

یه عذرخواهی کوچیک داشته باشم،توی وبلاگ دکتر،من صرفا جهت اینکه موضوع کامنتتون در ارتباط مستقیم با کامنت من بود،اظهار نظر کردم  و تو بحث پیش  اومده شرکت و خب طنز کلامم باعث شد یکم فاز کامنتم عوض بشه.

بابت این دخالت شرمنده،و گویا دکتر تقریبا واضح رسوندن که خواستار جواب خودتونن!!

وبلاگ زیباتون پایدار ،و موفق باشید🌷🌷🌷🌷✋🏻

پاسخ:
سلام
عه؟ چه خوب.. مرسی که منو میخونین :)
نه این چه حرفیه من که اصلا ناراحت نشدم، چیزی نگفتین که.. بعدم دیگه بچه که نیستیم، هرکسی نظرشو محترمانه داره میگه :)
از نظر من اوکیه .. راحت باش :)

پی نوشت:
اونجا من منظورم البته استقبال نبود، شاید اشتباه برداشت شد.. منظورم این بود هیچ کسی از اینکه کسی بهش ابراز علاقه بکنه بدش نمیاد که بخواد فحش بده! نهایتش اینه جواب رد میده.. مگه اینکه مریض باشه که فحش بده، یا مثلا اون شخص عاشق بیشتر مزاحم باشه تا عاشق (مثلا تو خیابون بیاد جلوتو بگیره! یا بعداز یکبار ابراز علاقه و جواب منفی بازم پیگیر باشه، این بده) دراین حالت بله هیشکی خوشش نمیاد.. ولی اینکه یه نفر که یه شناخت کوچیکی از قبل ازهم دارین بیاد بهت بگه فلانی من چندساله بهت علاقه دارم، فقط اومدم بهت بگم که تودلم نمونه و از این به بعد دیگه نمیام سراغت و خدانگهدار، این اصلا بد نیست.. بازم میگم هیشکی از این مدل ابراز علاقه بدش نمیاد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">