ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

غول بی شاخ و دم :d

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۰۰ ب.ظ

آقا از بی موضوعی مینالیدم یکی از بچه ها هم تو کامنت هیجان میخواست پس بذار دعوامو با حسابدارمون تعریف کنم.. الان یادم اومد

قبل از عید بود.. یه کاری بود که من از طریق مدیرعامل خارجی و حسابدار داشتم پیگیری میکردم.. بعد با مدیرعامل حرف زدم و تاییدیه اونکار رو داده بود، بعد به حسابدار گفتم. حسابدار گفتش که باشه مدیرعامل بهم تاییدیه بده منم انجام میدم.. گفتم باشه.. یکی دوهفته گذشت دیدم کاره هنوز انجام نشده.. به مدیرعامل گفتم، گفت به حسابدار بگو من تاییدیه دارم انجام بده.. به حسابدار گفتم گفت که نه مدیرعامل مستقیم به خودم نگفته هنوز، گفتم باباجان خب به من گفته اینم پیاماش هست(مدیرعامل اون تایم ایران نبود).. اصرار داشت خود مدیرعامل باید بهش بگه، گفتم خب اوکی پس برو ازش بپرس و مطمئن شو که تاییدیه داده، یهو قاطی کرد گفت نه منننن پیام نمیدم به مدیرعامل، خودش باید بهم پیام بده .. یعنی فکر کن مدیرعامل بدوعه دنبال کارمندا بابت انجام کارا :)).. اصلا خودش باید خودجوش پیگیری میکرد اون کار رو، نه که مدیرعامل دنبالش باشه بگه اینکارو انجام دادی یانه.. چون کار خیلی روتینی هم بود، هرماه انجام میدیمش.. چیز جدید و عجیب غریب نبود که بگیم حسابدار خبر نداشت.

خلاصه سلیطه یهو شروع کرد داد زدن :d واقعا داد میزد ها :)) داد میزد و با حرص میگفت مننننننن که دستیار تو نیستممممم :)) (حقش بود میرفتم لو میدادم دزدی میکنه از شرکت)

گفتم منم نمیتونم به مدیرعامل بگم بااااید به حسابدار پیام بدی که!

خیلی الکی شروع کرد، کلا از صبحش عصبی بود فک کنم من جرقه شو زدم :دی.. دیگه منم محلش نمیدادم.. فقط یادم نیس چی گفتم بهش با خونسردی، خیلی حرصش گرفت ازهمون دور بلند شد از جاش، بعدباصدای بلند گفت یه کاری نکن یه جور دیگه حرف بزنمااا.. شرکت رو با چاله میدون اشتباه گرفته بود بنده خدا :)) منم درحالیکه داشتم به لپ تاپ نگاه میکردم و کارمو میکردم یکم خندم گرفت نمیدونم چرا اون وسط:d گفتم: اصصصصصصصلا برام مهم نیست، اصلا هاااا، منم همونجور عکس العمل نشون میدم.. اینجا دیگه ساکت شد و همونجوری نگام کرد سی ثانیه، بعدم نشست سرجاش..

بعدن رفتم برا مدیرعامل تعریف کردم گفتم میگه خودت بهش پیام بدی، اونم گفت هی من میخوام اینو اخراج نکنم هی نمیذاره.. حالا چی جالبه؟ اون دوتا ایرانی هیچ دخالتی نکردن .. مدیریتشون تو حلق عمه شون :)) دیگه آخراش ایرانی عقده ای بهش گفت چی شده چی شده؟ حسابدار هم خودشو مظلوم کرد گفت چیکار کنم هزاااارتا کار ریخته سرم، فلان همکار فلان کارو میخواد، فلان همکار فلان.. دیگه میخواست عصبانیت عجیب و زشتش رو اینجوری توجیه کنه

کلا یه محله هایی تو تهران هست آدماش همینجورین.. اینم اهل همون محله اس.. اخلاقش باهمه اینجوریه، حتی اون مدیر ایرانی همیشه باشوخی بهش میگه اخلاقت بده وقتی عصبانی میشی

از اون روز به بعد اصلا محلش نمیدادم و نگاش نمیکردم حتی باهاش سلام خدافظ هم نمیکردم.. فکر کرد منم مثل بقیه ام اگه وحشی بشه کوتاه بیام.. ولی دید نه.. دیگه کم کم خودش اومد موس موس، دیگه الان فقط جواب سلامشو میدم.

خلاصه زمونه برعکس شده.. دزد باشی، طلبکارانه هم رفتار کنی.. بعد تازگیا درخواست افزایش حقوق هم داده :)) یعنی پررو تر از این نیست دیگه.. که البته باهاش موافقت هم نکردن

آره دیگه.. همچین آدمایی هم پیدا میشن.. دوستام هم همچین مشکلاتی داشتن تو محیط کار.. خوش به حال اونایی که مستقل کار میکنن.

 

۹۹/۰۱/۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۱
شاداب :)

نظرات  (۷)

چند جا تو پستات دیدم گفتی ایرانیای عقده ای ، همه جا خوب و بد داره اما چرا از ایرانیا بدت میاد؟ البته اگه معذب میشی دوست نداری جواب نده

پاسخ:
سوال خوبی بود

نه من همیشه میگم ایرانی عقده ای :))  جمع نمیبندم..  ایرانی عقده ای یک شخص خاصه :))  یک اسمه :))  که من روش گذاشتم، چون اسمشو نمیتونم بنویسم و خب عقده ای که از صفات بارز وی بود :))  و شرکت ما از ایرانی ها و خارجی ها تشکیل میشه،  واسه تفکیک ایرانی رو هم اولش گذاشتم،  دیگه این اسم روش موند

بعد اینکه خب من واقعا دل خوشی از هموطنانم ندارم متاسفانه، و چون من خیلی زیاااااد دوست خارجی دارم این تفاوت ها و ناعدالتی و نامردی ها بیشتر به چشمم میاد.. یه به قول معروف اجنبی خیلی بیشتر هوای منو داشته تا هموطنم.. البته موافقم همه جا خوب و بد داره،  الان مثلا من نمونه یک ایرانی خوب هستم :))))  خیلی متواضعم میدونم :دی
ببین من تعصب اصلا ندارم،  به این کلمات وطن پرستی و هموطن و فلان هم اعتقاد ندارم،  من فقط انسانیت برام مهمه.. خیلی خب بهم بد کرده اون ایرانی عقده ای..  حتی اگه دقت کرده باشی اون مدیر ایرانی هم ادم خوبی نیست و اونم بهم بد کرده ولی فقط صداش میکنم اون مدیر ایرانی،  چون اونقدرا ازش کینه ندارم،  با اینکه یه روزی بهش میگم چقد pathetic بوده در نظر من :دی
ولی اون ایرانی عقده ای چون درحد فجیعی اذیتم کرده و سنگ انداخته جلو پام پس عقده ای صداش میکنم،  که حالا مثل مدیر ایرانی اینم یه پیشوند ایرانی داره،  منتها مثل مدیر ایرانی خوش شانس نبود چیز خوبی به اسمش بچسبونم درنتیجه عقده ای شد وسیله صدا زدنش در این وبلاگ :دی

اره بستگی به سطح فرهنگی و قشر های خاصی از هر کشور داره کلاً تو کشور ما خاله زنک زیاده و خب بچه هایی که تو دامنشون پرورش پیدا میکنن اصلاً جالب از آب در نمیان، از هر طرف میبینم خدا وکیلی مشکل میرسه به زنان و مادران کشور که فقط با توکل به خدا و به خاطر بامزه بودن بچه ها مادر میشن انگار بچه عروسکه، چقدر دلم پر بودا :)) کاش یه تست بذارن واسه مادر شدن و فقط به اونایی مجوز بدن بچه دار بشن که به بلوغ ذهنی رسیده باشن ، حالا خدا آینده رو به خیر کنه ، البته اگه آینده ای بمونه واسمون.

پاسخ:
آره دقیقا همش برمیگرده به مادرا... مثلا آز دوست خودم، نمونه یک خانواده پسر دوست هستن.. برادرش موجود وحشتناکیه، و جالبه مامانش سرپوش میذاره به تمام کارهاش، تازه با پاداش هایی که فقط به اون اختصاص میده(و نه به آز) کارهای غلطش رو به صورت غیرمستقیم تقویت میکنه.. نتیجه اش شده یه آدم غیرقابل تحمل که تاحالا هم خواسته ده بار ازدواج کنه آخرش نتونسته، حالا ببینیم اگه ازدواج کنه زندگیش قراره چه شکلی شه..
نه اصلا تست هم نه، یکم فرهنگ سازی کنن، یکم آموزش، چهارتا کلاس بذارن.. این مشکل پسرپرستی البته داره ازبین میره تو نسلای جدید ایرانی خوشبختانه، ولی به جاش مشکلات دیگه ای ایجاد شده، مثل بی تربیتی

عه وا:-))))منو میگی؟؟؟ 

ماچ به کلت ژیگول:-*

من همش میومدم پایین،ببینم کی موی کیو میکشه،دعوا که بدون گیس و گیس کشی معنی نداره:////

دقیقا وقتی با یکی بحثم میشه ،که خیلی عصبانیه،یهویی خندم میگیره،نمیفهمم چطوری میتونم اینقدر یکیو عصبی کنم،خلاصه که پیش اومده لپ طرفو بکشم ،بگم  کمتر حرص بخور:-))

#گیس و گیس کشی میخواهیم

#لاکاتو نشون بده عمو ببینه:-))))

هرچند هیجانش اغنام نکرد،ولی واسه همه نوشتنات مرسی🌷🌷

پاسخ:
باورکن اگه منم شخصیتم مثل خودش بود کار به گیس کشی هم میکشید :))
حالا من درحد لپ کشیدن نیستم دیگه:)) ولی لبخندو خیلی وقتا میزنم و طرف بیشتر حرص میخوره.. البته وقتایی میخندم که طرف اصلا برام مهم نباشه و خنده ام یه خنده تمسخره. فقط وقتایی که با آدمای نزدیک زندگیم بحثم شه خندم نمیگیره، خیلی ام ناراحت میشم
حالا اینم چون به صورت خیلی شدیدی بنظرم چیپ اومد، تهدیدش باعث شد خندم بگیره :))
لاک نزدم دیگهه.. فعلا به این نتیجه رسیدم بذارم ناخونام هوا بخورن یکم

فقط یه نفر مثل اینکه ناراحت شده بهم منفی داده.. نکنه حسابدارمونه اینجارو پیدا کرده :دی

چقدر خونسردی تونو دوست داشتم قشنگ حرص در بیاره ها👌👌👌

من که هیچ وقت نتونستم یا خیلی آرومم یا وقتی عصبی بشم اصلا نمی تونم خودمو کنترل کنم. حتی گاهی از صدای بلند خودم بغض می کنم و صدام می لرزه. واااااای فاجعه اس اصلا افتضاحه اینقدر از خودم حرصم می گیره🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️ 

پاسخ:
آخه داشت چرت میگفت ببخشید :)) البته منم هدفم درآوردن حرصش نبود، خب ازبس تهدیدش خنده دار بود خندم گرفت، انگار داشت بچه میترسوند
میگن اونایی که خیلی آرومن وقتی عصبانی بشن خیلی ترسناک میشن :دی.. الان نمیدونم چی بگم که مفید باشه چون میدونم کنترل خشم خیلی سخته، و انجام روش های پیشنهادی توی موقعیت خیلی سخت هستن.. بخاطرهمین فقط خودت میتونی یه راهی براش پیدا کنی

ترسناک که نه ولی کسی جرئت نمی کنه باهام حرف بزنه🥴🥴🥴🥴🥴

ولی انصافا شاید به پنج دقیقه نکشه واقعا پشیمون میشم اگه هم طرف برام عزیز باشه معذرت خواهی می کنم :)))))

راستش من فکر میکنم آدما از یه سنی به بعد یه سری اخلاقاشون نهادینه میشه و تغییر

نمی کنه مثل همین آستانه تحمل. اگه هم بخواد کنترل کنه خودش داغون میشه. خب من بیست و چندسال اینجوری بودم فکر کنم از این به بعدم همین جوری می مونم اینقدر

روش های مختلف و امتحان کردم ولی دریغ از ذره ای تغییر🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

کلا در برابر تغییر مقاومت قابل ستایشی دارم متاسفانه:(((((

پاسخ:
آز دوست من اینجوریه، یهو عصبانی میشه هرچی حرف از دهنش درمیاد هم بهت میگه، فجیع ها :)) بعد 5 دیقه بعد میاد باهات میخنده :)) آدم دوس داره لهش کنه
یکسری رفتارارو قبول دارم هیچوقت تغییر نمیکنه ولی یکسری هاشم بنظرم تغییر میکنه
بنظرم آستانه تحمل یکی از اون موارده که با بالارفتن سن بیشتر میشه.. صبر کن ببین چندسال دیگه چطور میشه
مثلا توهمین مقوله عصبانیت، من قبلا انقد خونسرد نبودم، موقع دعوا طرف رومیشستم میذاشتم کنار :دی ولی الان بیخیال شدم تقریبا

نه خدایی من نه بدوبیراه میگم نه خودزنی میکنم نه کسی رو میزنم😳😳😳در اون حد وحشتناک نمیشم. به همون بالا بردن صدا اکتفا میکنم :////////

پاسخ:
این دوست من بد و بیراه میگه :)))  البته چندساله دعوا نکرده باهام،  نمیدونم جدیدن چطوری شده :دی
امیدوارم همیشه همینجوری خوب باشه

سلام شادی

هنوز به مدیر عامل نگفتی که حسابدار داره دزدی میکنه!
عجب!!! :/
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسفندان

حسابدار خانومه یا آقا؟
 

پاسخ:
نه :(
حسابدار خانمه.. اون تایم که فهمیدم دزده حامله بود دلم نیومد.. ولی واقعا بعضی وقتا یه جوری طلبکارانه حرف میزنه دوس دارم تو روش بگم تو یکی ساکت بابا دزد
جالب اینجاست پول دزدی میریخت تو خندق بلا به بچش میداد :))) بیچاره بچه
البته به مدیرعامل یه چیزایی گفتم، که بیشتر موقع امضا زدن ها حواسش باشه، الان سختگیریش یکم بیشتر شده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">