ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

دخترای مغرور و پسرای داوطلب

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۵ ب.ظ

یه اپلیکیشنی هست که توش با همکارای خارجیم ارتباط داریم، یه قابلیت داره همونجا که مثلا میتونی قدم هایی که طی روز برمیداری رو ثبت کنه، بعد من و خیلی از همکارام توش هستیم.. بعد ملت مثلا روزی بالای 15000 قدم میرن بعد من 400 تا هم نمیشه :))))))) جالبه همکارام لایکم هم میکنن :)))))))) چیو لایک میکنن نمیدونم :)) یه نمودار هم میکشه از تعداد قدم ها و تاریخ، نمیدونم چرا من هنوز با اعتماد به نفس توش هستم بعد نمودارم خط صافه کلا :))))) دیشب که کلا صفر قدم بودم :)))))))))))))) البته بگم تنبل نیستمااا، من فقط از اون مدل آدما نیستم که گوشیمو باخودم همه جا ببرم درنتیجه قدم های فراوان و با ارزشم ثبت نمیشن :دی

 

سکانس اول:

یکی دو هفته پیش - هواپیمای ایران ایر

من نشستم روی صندلیم و دلم نمیخواد کوله مو بذارم کابین بالا، نمیخوام کثیف شه، کوله ام کوچیکه تقریبا و ترجیح دادم پیش خودم باشه، دختر مهماندار اومد گفت عزیزم باید بذاریش بالا، گفتم میشه نذاااارم؟ آخه کمربندمو بسته بودم و دستکش هامو درآورده بودم اینجوری باید دوباره دستم میکردمشون.

گفت نه عزیزم میان به من گیر میدن.. دوباره با چشای گربه شرکی نگاش کردم گفتم خب پس میشه شما لطف کنید برام بذاریدش بالا؟ دختر مهماندار با تردید نگام کرد و گفت شما بلند شید من کمکتون میکنم بذاریدش بالا!!! انگار چی بود حالا، یه کوله فسقلی بود دیگه!! دیگه اومد کمربندمو باز کرد برام بعد من پا شدم کوله رو بذارم بالا اونم گوشه کوله مو گرفت کمک کرد مثلا! که بذارتش بالا.. میخواستم بگم زحمت نکش بابا مشکل من همین بود پا نشم که شدم.. یعنی حاضر شد کمربندمو برام باز کنه گوشه کوله مو هم بگیره، ولی من ننشسته باشم و کوله رو بدم دست اون بذاره بالا!!! چقد بعضی دخترا عجیب و دیوونه ان.. حالا خوبه با پررویی هم نگفته بودم، کلی خواهش و لطفا اینا گفتم قبلش

 

 

سکانس دوم: 

امروز - ساختمون بغل شرکت

برق ساختمونمون قطع بود، گوشیم خاموش شده بود، و قرار نبود برق بیاد کل روز، دیگه رفتم ساختمون بغلی یه پریز پیدا کنم بزنمش به شارژ... اول یه پریز پیدا کردم بغل دیوار زدم اونجا.. بعد یه مرده اومد گفت خانوم بیایین اینجا، بعد رفتم دنبالش دیدم یه پریز اون ور تر بود دوتا صندلی و میز هم کنار دیوار بود، گفت اینجا بشین راحت باشی، بعد حتی صندلی رو یکم کشید پایین برام(از اونا بود که یکم بلندن)، و خود صندلی رو هم ورداشت آورد به دیوار نزدیک کرد که گوشیمو میزنم به شارژ دستم بهش برسه.. بعد گفت بیا بشین اینجا راحت..

 

چقد مردا تو این چیزا خوبن.. همیشه لطف دارن، این فقط یه نمونه از رفتارای اینچنینی مردا تو همچین موقعیت هایی بود، ولی دخترا نمیفهمم چرا اینجورین!!!! ازشون خواهش هم بکنی کاری برات نمیکنن.. ولی مردا خودشون تازه داوطلب هم میشن

 

۹۹/۰۴/۰۸ موافقین ۲ مخالفین ۰
شاداب :)

نظرات  (۹)

۰۸ تیر ۹۹ ، ۲۰:۱۰ معلوم الحال

درود بر مردان شریف این مرز و بوم :))

 

هزاران لایک بر تو

پاسخ:
دیگه همیشه هم از مردا انتقاد نمیکنم
گاهی ام اینجوری تعریف میکنم ازتون :دی

یه برنامه هست،تعداد قدماتو میگه،تعداد پله ها و طبقاتی که بالا پایین کردی هم میگه...نامبرده که من باشم،پیش اومده تو روز فقط یه طبقه بالا پایین شده باشم://...اونم خطای برنامه بوده://...والا،ادم مگه موبایل میبره همه جا،تازه این ویروس دوست داشتنی هم به جمعمون اضافه شده،من همش فکر میکنم لای گلس موبایل تمیز نمیشه،کلا موبایل نمیبرم:|

چرا مهمان داره اینجوری کرد؟؟...معمولا خیلی خوبن که،من مهماندار هارو خیلی دوست دارم،قلب واسشون...واسه منو همیشه خودشون میگیرن میذارن بالا،تازه من روزی بالای ۱۵لیوان اب میخورم،تو پرواز بدترهم میشه،دم به دقیقه دستم رو زنگه برام اب بیارن...خیلی بیشعورم://...یه بار مرده خسته شد،برام بطری رو از اون عقب با لیوان اورد گفت خودتون بریزید:دی

بابا الان هیچکی معرفت نداره،خانوم اقا نداره اصلا،این استثنا بوده...پسرا قبلنا خوب بودن،الان اوناهم خیلی یخ و خشک شدن...کلا یه کار بی‌منت کردن خیلی کم پیش میاد ادم ببینه...خیلی کم...اینقدر خانوما رفتن ما برابریم ما برابریم کردن..من نمیتونستم خریدامو بلند کنم،سنگین بودن..به یارو میگم بیا کمک کن...میگه چطور میگید برابرید،خودت برشون دار://...مرتیکه لمپن یه دونه‌شو هم نیاورد،چهار بار خودم رفتم اومدم://

پاسخ:
ببین مهماندارا معمولا خوبن ولی فقط مرداشون بامن خوبن :دی دختراشون نمیدونم چرا برام قیافه میگیرن.. مثلا چین رفتیم مهمانداره برام کلی میوه آورد حتی :)))) قاچاقی از میوه های خودشون همچین قاچ شده تر تمیز برام آورد :)) گفت اینارو بگیر کسی نبینه خودت بخور :دی انبه و اناناس و دراگون و کلی چیزای خوشمزه توش بود :دی یا مثلا صبونه اضافه داد، هی آب میاورد، پتو میاورد.. یاد پسرخاله افتادم :))))) نفت بیارم؟؟
عههه واقعا؟ نه خدایی من هنوزم میبینم از اینجور آدمای خوب.. 
وای یه بار که خیلی خوب بود، با خواهرم بودم داشتم چمدونمو میبردم بعد یه پسره گفت خانم کمکتون کنم، گفتم باشه.. بعد چمدونمو از میله های وسط پیاده رو میخواست رد کنه گیر کرد یه جاییش یکم شکست، خیلی مهم نبود.. ولی نمیدونی چه سلیطه بازی در آوردم :)))))) انقد دعواش کردم .. ینی بدبخت مرد از خجالت :دی بعد خواهرم بهم گفت خااااک بیچاره مثلا داشت لطف میکرد حالا یه اتفاقی هم افتاد چرا اینجوری کردی؟؟ :دی بعدا پشیمون شدم دلم براش سوخت ولی دیگه تموم شده بود رفته بودیم :دی دیگه خواهرم هرجا میشینه اینو میگه آبرو واسم نذاشته :دی
آقا هرجا هستی ببخشید باورکن من آدم بدی نیستم :دی
۰۸ تیر ۹۹ ، ۲۱:۰۷ یه نفر(Arezooo)

اووووووووممممم...

راستش منم حق رو به مهماندار میدم. میدونی انگار برامون جا افتاده اگه کسی به درخواستمون جواب نه بده مغروره در صورتی که دیگران وظیفه ای در قبال ما ندارن. من خودم شاید اگه جای شما بودم ناراحت میشدم ولی از دید یه شخص سوم شما یه درخواستی داشتین ایشون قبول نکردن همین. شاید الان بگی چه آدم بیخودیم ولی راستش منم وقتی ببینم کسی شرایط انجام یه کاری رو داره و از من میخواد براش انجام بدم جوابم نه هست.

ولی با پاراگراف آخر موافقم. پسرا کلا بامعرفت تر از دختران :))

پاسخ:
عزیزم مهماندار بود ها. از آدم عادی که در خواست نکردم.. مهماندار اسمش روشه، باید به مسافر کمک کنه.. درخواستی داشتم اون قبول نکرد که نمیشه، چون مهمانداره! والا بخاطر کرونا ماشالا که دیگه پذیرایی هم ندارن، دیگه چیکار میکنن طول پرواز؟ هیچی.. کلا خیلی خطوط هوایی ایران مزخرفن، انگار ازت طلبکارن
بعدم میگم من خیلی مودب ازش درخواست کردم، البته اصلا هم ناراحت نشدم که گفت نه، فقط برام عجیب بود چرا انقد اصرار داشت که من فقط پا شم، همین که پا شدم خودش بقیه کارارو کرد، فقط مشکلش این بود من نشسته بودم، انگار از ارزشش کم میشد
بعدم اینکه من کمربندمو بسته بودم و دستکش هامو هم در آورده بودم و تا دستکش دربیارم دوباره دستم کنم خودش 5 دیقه طول کشید، میتونست کمک کنه بذاره بالا، وقت خودشم تلف نمیشد ده بار اومد و رفت بخاطر من.. ببین اگه مهماندار مرد بود شک ندارم بدون بحث کوله رو خودش ورمیداشت میذاشت بالا.. من فقط میگم چرا باید اینجوری باشه!
۰۹ تیر ۹۹ ، ۰۹:۵۱ خانم مترجم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام...احوال شما...درخصوص سکانس اول یه لحظه خودمو سعی کردم جای جفتتون بذارم...خوب از دیدگاه تو، کاملاً حق با توست و از دیدگاه اون میتونه غیر از غرور یا داشتن مرض در این مواقع، مثلاً ناراحتی کمر یا دیسک کمر یا عمل دیسک بوده باشه...البته شاید...دم اون آقا هم توی سکانس دوم خیلی گرم

پاسخ:
سلام چطوری نبودی یه مدت :دی
درست میگی، اصلا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم!

این ماجراها خوراک رایفی پور و فرانک عمیدی هست

راِئفی پور بگه اینا نشونه ی تنش ج.سیه و فرانک عمیدی بگه اصن یه دختر هیچ نیازی به اقا نداره و نباید اجازه بده اقا بهش کمک کنه 

این مدل خرکات و عشوه ها یه اسمی داره که نمیتونم بگم .توی توییتر خیلی ترند شده و ازش میگن

مثال مشابه رو بگم

اساتید خانوم عمدتا به پسرا توجه میکنن و اگه ازشون نمره بخوان دریغ نمیکنن و اساتید اقا چنین رفتاری رو در قبال دخترا دارن

مورد داشتیم استاد خانوم پسرا رو تک تک به اسم کوچیک صدا میزد و همه رو میشناخت ولی جواب سوال دخترا رو هم نمیداد

 

پاسخ:
انقد از رائفی پور بدم میاد، چقد کریه شده جدیدا
فرانک عمیدی هم زیاد نمیشناسمش فقط یه بار یه بحثی بود از طریق یه پیج دیگه رفتم یه پستش رو دیدم واقعا حالم بهم خورد، موندم یعنی بعضیا میان از این مشاوره میگیرن
توییتر نیستم
دقیقا این حالتی که میگی هست.. هردو تا جنسیت مشکل داریم با خودمون :)))
من یه کلاس میرفتم چندماه پیشا، یه استاد زن داشتیم تقریبا اینجوری بود، یه پسره هی مزه میپروند، اینم هی میخندید باهاش، بعد من که جواب سوال میخواستم بدم به زور نگام میکرد، حالا جالبه من از شاگردای موردعلاقش بودم ها، همیشه نمره و تکالیف منو به عنوان نمونه برتر کلاس انتخاب میکرد میگفت بذار تو گروه که بقیه هم استفاده کنن، از این نظر عقده ای نبود ولی خب یه ذره معذب رفتار میکرد باهام، درحالیکه عاشق اون پسره ی دلقک بود :))
شایدم تقصیر خودم بود، نمیدونم چرا هرکی منو میبینه میگه خیلی مغرور بنظر میای و خودتو زدی به برق، درحالیکه اینطوری نیستم نمیدونم چرا اینجوری بنظر میام

حالا از اون ور

با همکار خانومم رفتیم بودیم یه شهری همایش

به رسپشن هتل گفتم قیمتا تخفیف نداره گفت دست ما نیست ! و از من کامل هزینه رو گرفت

همکار خانومم گفته بود بهش 15 درصد تخفیف داده بود 

کصافطا

پاسخ:
:))))))
دلم سوخت
۰۹ تیر ۹۹ ، ۱۳:۴۰ خانم مترجم

فدای تو...هی میام ریفرش میکنم و میخونمت...یادته پارسال میخواستیم پروژه نودل خیار راه بندازیم :))

پاسخ:
:)))))) یه چیزایی یادمه
بعد چی شد؟؟
۰۹ تیر ۹۹ ، ۱۳:۴۱ خانم مترجم

خیلی خوووشم اومد انقدر منطقی هستی...بیشتر دوستت میدارم اکنون :دی بقول خودت

پاسخ:
بسی شادمان گشتم :دی
منم تورو دوس

سلام...فکر کنم کلا اینجوریه البته بنظرم بیشتر خانوما درقبال خانوما همچین رفتاری دارن وگرنه همون خانوما اگه اقایون ازشون چیزی بخوان با کمال میل قبول میکنن نمونش وقتی دانشجو بودم چندتا دخترای کلاسمون جزوه نویس بودن با خوشحالی و با ذوق جزوه هاشونو به پسرای حتی درپیت کلاس میدادن ولی به دخترا نه!

وقتی که طرح بودم شدم سرپرست درمانگاه و بعدچندماه دوتا همکار جدید اومد برامون با اینکه من خیلی هواشونو داشتم کلی راهنماییشون میکردم و حتی میرفتم بهشون سر میزدم بعد یه مدت گارد گرفتن علیه من که چرا تو همه جلسات رو میری چرا همش تو میری اینور اونور و من با تعجب فقط زل زده بودم بهشون و گفتم وقتی من سرپرستم و جلسات برای سرپرست درمانگاه هاست و قراره مشکلات درمانگاه و از طرفی کارایی که تاحالا انجام دادیم رو گزارش بدیم به رییس شبکه و معاون دانشگاه شماها دقیقا میخواین برین چی بگین!وقتی من پزشک واگیرم و باید برم پیگیری بیماران مسلول شهرستان و پایش بهورز اونوقت شماها دقیقا میخواین برین چکار!در واقع بهتره بگم جوری با من سرلج افتاده بودن که چندبار رفتن شبکه زیراب منو زده بودن و صدالبته بادست خالی برگشته بودن چون بهشون گفته بودن خانم دکتر سرپرسته و سرشون شلوغه شماها نباید خودتونو باهاش مقایسه کنین! میرفتن پانسیون به من چیزی نمیگفتن درحالیکه همکارای اقایی که از من بزرگتر و باتجربه تر بودن حتما میگفتن که میتونیم بریم رست!کلا چون من یه دختر هم سن خودشون بودم نمیتونستن قبول کنن که سرپرست اوتجا باشم درحالیکه سرپزست یه مرکز شهری روستایی هیچ چیز خاصی نیست و جز دردسر چیزی نداره .من این چیزا رو زیاد دیدم همکارای مرد خیلی بیشتر هوامو داشتن همیشه واقعا هنوز که هنوزه باهاشون در ارتباطم ولی امان از خانوما...نمیدونم واقعا چرا اینجوریه

پاسخ:
سلام .. چه انتظاریایی داشتن اون همکارا! اگه قرار بود هر کی میخواد پا شه بره پس دیگه چرا تو سرپرست شدی.. 
من از این جنبش های فمنیسیتی و اینایی که راه افتاده خوشم نمیاد و بنظرم خیلی افراطی هستن و اصلا طرفدارشون نیستم، ولی میگم شاید حداقل یکم تاثیر بذاره رو خانوما، شاید یکم عوض بشه اینجور اخلاقاشون
ولی کلا بده که حد وسط نباشه، یا باید فمنیست افراطی باشیم که سر به تن مردا نباشه، یا از این ور میفتیم و هی حسودی همدیگه رو میکنیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">