ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

لیدر بودن توی خون منه :D

چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ب.ظ

الان دیدم پست اخرم مال 26 مرداده! فک کردم همین دو روز پیش پست گذاشتم

شنبه بانک سپه کار داشتم میخواستم چک صاحبخونه قبلیم رو نقد کنم بابت پول پیش خونه قبلیم، به خیال خودم یه ربعه میرم برمیگردم شرکت.. رفتم دیدم خیلیم شلوغ نبود، شاید کلا 10 نفر جلو من بود.. ولی باورت میشه قششششنگ 2 ساعت معطل شدم؟؟؟؟؟ 

تاحالا بانک این مدلی ندیده بودم.. فکر کنم بانکای دولتی اینجوری باشن.. 6 تا باجه بود ولی 2 تاش فقط کار میکردن بقیه رفته بودن صبونه مرگ کنن.. سه نفر هم اون عقب تر رو اشغال کرده بودن با میزای گنده به عنوان پشتیبان..یکیشون رو زیرنظر گرفتم باورکن لاکپشت بیشتر از اون تحرک داشت! یه برگه دستش گرفته بود و با اون یکی دستش رو کیبورد هر یک دقیقه یه دونه ضربه میزد.. خلاصه یه مشت بی مصرف دور هم جمع بودن

یکساعت نشستم دیدم هر بیست دیقه حتی یه شماره هم جلو نمیره.. رفتم به یه زنه که پشت باجه نشسته بود ولی باجه اش تعطیل بود گفتم تاکی باید بشینیم؟ اینجوری پیش بره تا ظهرم نوبتم نمیشه.. زنه حتی نگاهم هم نکرد! سرشو اصلا بالا نیاورد، گفت دیگه اینجوریه!!!!!!!!!!!!!! دوس داشتم یه مشت بزنم تو صورتش

بعد دیگه مجبور بودم منتظر بمونم.. بقیه آدمایی هم که تو نوبت بودن گفتن آره و فلان.. گفتم خب شمام ساکت نشستین هیشکی براش مهم نیست، شمام باید بگین!! ولی هیچی نگفتن (باتشکر).. بعد توهمین گیر و دار دیدم یه زن تقریبا مسن اومد تو بانک و دیدم که نوبت گرفت.. بعد خیلی راحت پاشد رفت دم باجه کارشو بکنه!!!!!!! پاشدم رفتم مچشو گرفتم :)) گفتم شماهمین الان اومدین خانم.. گفت نه من نوبت دارم.. گفتم میشه نوبتتونو نشونم بدین شمارشو ببینم؟؟؟؟ ترسید دستشو مشت کرد گفت نه.. منم دیگه سلیطه بازی درآوردم :دی بلند به همه کارکنان بانک گفتم کار من قبل از این خانوم باید انجام شه.. والا بخدا الکی الکی نزدیک بود نصف روز مرخصی بخورم.. دیگه وایسادم همونجا نذاشتم.. دیگه دیدن من اینجوری کردم شماره هارو تندتند میخوند بانک :)) و اینکه بقیه مشتری ها هم شروع کردن به اعتراض و خلاصه، یه مرده هم از اون ور گفت یعنی چی ارباب رجوع که گوساله نیست و فلان :)))))))) میخواستم بگم عسیسم حالا بیا و مارو گوساله ننام (ننام مخالف نامیدن :دی)

کلا همیشه همینجوریه، چه جمع دوستا چه بیرون هرجا، همه میشینن ببینن من چی میگم چیکار میکنم بعد پشت من راه میفتن همون غلطو میکنن.. رهبریم خوبه :دی

بعد همونجور که دم باجه نگهبانی میدادم:دی یه نوبت خوندن بعد یه آقاهه اومد.. گفتم نوبت شماست؟؟ گفت بله.. به کارمنده گفتم شما باید شماره هارم چک کنید اینجوری که نمیشه.. دیگه کارمنده از مرده خواست شمارشو نشون بده.. مرده گفت بخدا نوبت داشتم رفتم تا دم ماشین فک کنم از جیبم افتاده.. کارمنده گفت نه ایشون (منظورش من بودم :دی) قبول نمیکنن، شما برید اتاق رئیس بگید شمارتون رو گم کردید ببینید چی میگن.. مرده رو فرستاد اتاق رئیس بابت نوبت :دی .. دیگه رفت بعداز پنج دیقه اومد مث که رئیسم تایید نکرده بود :))) کارمنده گفت مگه اینکه این خانوم رضایت بده :دی دیگه دیدم مرده خیلی miserable شده بود و حالتاش یکم بوی صداقت میداد گفتم باشه اشکال نداره.. بقیه ارباب رجوع ها هم که هویج :)) کلا همه کارارو من داشتم میکردم برای هموار شدن راه

بعد آخرش دیگه چندتا مرد و زن بهم گفتن کار خوبی کردی که ایستادگی کردی برا حقت.. گفتم خواهش میکنم بی زحمت شمام هویج نباشید پس انقد :)) (اینو تو دلم گفتم)

دیگه اینم از داستان ما.. وقتی سیستم Lifetime-job به کارکنانش میده خود به خود اون کارکنان دیگه نه تلاشی برا بهتر شدن خودشون میکنن و نه برای سازمان.. نتیجه اش میشه یه مشت کارمند بی تربیت تنبل مفت خور!

 

۹۹/۰۶/۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۱
شاداب :)

نظرات  (۷)

قشنگ بانکو تو مشتت گرفته بودی:دی 

اون کارمنده که گفت دیگه اینجوریه چه حرص درآر بود!!!!! میزدی چشاشو درمیاوردی:)))

انگار حتما باید زور بالا سرشون باشه تا درست کار کنن...

پاسخ:
بینمون شیشه و پلاستیک و همه چی بود وگرنه درمیاوردم :دی
حالا بانک یه مثال کوچیکه.. اگه همه مون اولا یاد بگیریم حق همدیگه رو نخوریم و از کار هم نزنیم(چه اون کارمند بانک چه اون زنه که میخواست بی نوبت جلو بیفته) و همچنین وقتی همچین رفتارایی میبینیم قبول نکنیم و مطالبه گر باشیم کلی از مشکلاتمون کم کم حل میشه.. من اون روز کار خاصی نکردم و میدونم با رفتنم همه چی مثل قبل میمونه، ولی اگه هزارنفر مثل من باشن کم کم تاثیرش تو جامعه دیده میشه
۰۵ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۳۹ معلوم الحال

آخ آخ آخ

گفتید بانک و کبابم کردید. یه بانک صادرات بغل خونه ما بود. من همیشه برای کارام میرفتم اونجا به خیال اینکه نزدیکه و زود کارم راه میفته. باورتون نمیشه برای یک واریزی یا یه برداشت از حساب (مال سالهای دوره. مثلا خیلی پیرم و ATM  نبود) قشنگگگگگ 2 ساعت لفتش میدادن. یه وقتایی حتی نیم ساعت مونده به پایان ساعت اداری درو میبستن که آقا بسه دیگه خسته شدیم. بعد همش اون پشت میلولیدن  واینور اونور میرفتن :/ من نمیدونم چرا دست و دلشون به کار نمیرفت؟ 

 

بنظرم به اون آقام نباید اجازه میدادین کارشون بکنه تا یاد بگیره در حفظ و نگهداری اسناد نوبتیش کوشا باشه. کلی درخت قطع میشه بابت همین نوبتا :) الکی نیست که. ای رهبر فرزانه، دفعه بعد بهش نوبت نده.

پاسخ:
حالا دیگه شما کوتاه بیا :)))) بدبخت خیلی رفت و اومد، بنظرم براش درس عبرت شد.. من بیشتر از خود بانک حرص داشتم که 6 تا باجه کلا دونفر بودن.. آخر سر از دختری که کارمو کرد هم تشکر کردم گفتم نصف بیشتر ارباب رجوعارو شما تنهایی راه انداختی.. یک ذوقی کرده بود نمیتونست نیششو ببنده :)) دختره جوون بود امیدوارم ده سال دیگه اونم مثل اون یکی همکاراش نشه
اینجور مواقع همونجور که از آدمای بد باید انتقاد بشه باید از آدمای درستکار هم تشکر بشه تا انگیزه داشته باشن برای خوب موندن
همیشه و همه جا همینجوری بوده،هست و خواهد بود....تو خودتو ناراحت نکن :)
پاسخ:
اعصاب واسه آدم نمیذارن که خواهر :دی
۰۶ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۱۹ معلوم الحال

حقیقتا اون درست کارهام از یک جایی به بعد خسته میشن. چون میبینن بقیه همون میزان حقوق یا بیشتر از اونها میگیرن اون هم در ازای کار کمتر!!!

پاسخ:
مثل من :دی
البته من آدم بدی نشدم ولی خسته شدم
معلوم نیست بعدا بشم یانه

تو این مواقع میتونید به بازرسی بانک زنگ بزنید و شکایت کنید. اونا سریع تماس میگیرن با شعبه. 

متأسفانه بلانسبت شما رفتار مردم ما گله ایه. فکر می‌کنم اشکال از آموزش باشه. هیچوقت به ما یاد ندادن حق و حقوقمون چیه و چطور باید بگیریمش.

حالا بانک مخصوصا الان که خصوصی شدن به ارباب رجوع احترام میذارن ولی ادارات و مخصوصا کارمندهای دانشگاه اگه نخوان کار شما رو انجام بدن. داد بی داد بکنید لج میکنن و شما دستتون یه هیچ جا بند نیست متأسفانه. دانشگاه کارشناسی من نمونه واضحش که واقعا کار راه نیندازن واقعا و شما مجبورید برای مثلا یه تیک ساده تایید مسافت زیادی رو برید خیلی رو اعصابه. 

پاسخ:
واقعا؟  ..  یادم میمونه
من فکر میکنم ما مردم دستمون نمیرسه وگرنه ماهم خوب بلدیم ناحقی کنیم..  از بالاتر مینالیم در حالیکه خودمون دیگه کارمند بانک بودن یا کارمند یه ارگان دولتی بودن چیه؟  به همونم میرسیم دیگه حاضر نیستیم حق هموطنمون رو بدیم..  چه برسه بالاتر بریم..  
دقیقا بانکای خصوصی خیلی خوبن..  کلا هرچیزی که خصوصی بشه نتیجه بهتری داره فضا رقابتی میشه..
ارکان دولتی که اصلا نگم،  واقعا فقط کسی که راهش اونجاها افتاده میفهمه چقد فاجعه هستن
دانشگاه تهران عاااااالی بود خدا پدرمادر همشونو بیامرزه..  ولی بهشتی جهنم بود..  چه قافیه ای شد..  
۰۷ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۲۲ معلوم الحال

بیاید دو تایی اختلاس کنیم و بزنیم به چاک :))

 

آیکن چشمک و شیطان رجیم با هم د:

پاسخ:
باشه هر وقت آدم بدی شدم خبر میدم :))) 
صدق الله علی العظیم

روح مایی شاداب جون 

بت شکنی شاداب جون

قر ریز لطفا

پاسخ:
قر با شعار خیلی بهم میان :))) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">