ماراتن تا موفقیت

ماراتن تا موفقیت

اگه بگن کدوم فیلم یا کتاب درواقع داستان زندگی تو هست میگم کتاب "تیزهوش" از هرمان هسه.
البته این کتاب شرح زندگی گذشته من هست که ازش عبور کردم.

بایگانی

آخرین مطالب

۶۲ مطلب با موضوع «همینجوری!» ثبت شده است

واقعا از تدریس خوشم میاد.. از نظر روحی ارضام میکنه.. ولی هنوز مطمئن نیستم که شغل دائمیم میخوام باشه یا نه... حتی اگه روزی کارم یه چیز دیگه شد ولی تدریس رو رها نمیکنم.. من دوسش دارم و واقعا توش خوبم بدون اغراق
هم اتاقیای جدید خیلی تحویل میگیرن  :))))) همینکه از در میام تو شروع میکنن ازم تعریف میکنن :))) الان چندین باره که هر دوتاشون به علاوه دوستشون دارن به موهام عشق می ورزن و به طرز جالبی از خوشگلیشون حرف میزنن .. اصلنم جو گیر نشدم خوب بالاخره حقیقتیه که باید پذیرفت  :)))))) 
ولی جدای از شوخی بجز همون حرکت اول دخترای خوبین.. اون حرکت رو هم قبل از اومدن من به تهران و قبل از دیدن و آشنا شدن بامن انجام داده بودن پس تاحدودی قابل اغماضه..

الان که دارم اینو مینویسم یک آن با خودم گفتم نکنه من از اونا باشم که با تعریف و پاچه خواری خیلی حال کنم و عوضش تحمل نظر مخالف رو نداشته باشم؟؟؟ مثل خیلی از استادهای عزیز که همه دیدیم از این مدلیشو...
بعد الان که فکر کردم دیدم واقعا کار سختیه اینکه از تعریفای کسی جوگیر نشی.. من همینجا جا داره که از خدا بخوام که کلا در زندگی بهم جنبه و ظرفیت تعریف رو بده :))) البته اینو بگم من به شخصه میتونم فرق تعریف الکی و سرکاری در جهت پاچه خواری رو با تعریف از ته دل و بدون چشمداشت درک کنم.. پس اگه روزی استاد هم شدم دانشجوهام سخت بتونن که زرنگ بازی دربیارن :))))
از طرف دیگه تحمل نظر مخالف هم جنبه ای هستش که هر کسی داراش نیست .. بنظرم اکثرمون شعار میدیم که نه ما تحمل نظر مخالف و انتقاد رو داریم..  اگه داشتیم که الان وضعمون خیلی بهتر بود و هنوز که هنوزه درگیر تعارفات نبودیم.....
خلاصه تا کسی ازمون تعریف کرد سریع جو نگیرتمون و دیگه هیشکی رو آدم حساب نکنیم
و تا کسی هم باهامون مخالف بود سرکوبش نکنیم و باهاش دشمن نشیم..
یه موردی هست بنام دورویی... راستش هرگز ابنجور افرادو درک نکردم و نمیکنم.. چطور میتونن تو روی کسی بخندن بعد پشت سرش جور دیگه باشن؟!! واقعا از اینجور آدما میترسم.. واسه همینم هیچوقت سیاست نداشتم.. از هرکی خوشم اومده یا بدم اومده تو رفتارم نشون دادم، رفتاری که متاسفانه تو جامعه ما جواب نمیده و محکوم به شکسته.. 
یه چیز دیگم میخواستم بگم یادم نمیاد اصلا چی بود؟!!!! شاید بعدا اضافه کردم..

شاداب :)
۱۱ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر


                                                                          


1. تو اینستگرام پیج یه دختر رو دیدم بالاش نوشته بود فالو شده توسط تینا آخوند تبار، رضا شیری و یه آقای دیگه که اسمشو یادم نیس!!!!!!!!!!

ینی یه چیزی تومایه های گرفتن نوبل اینستگرام بود!!! تواین فکرم که ینی فالو شدن توسط تی/نا آخ/وند تبار، رضا شیری و اون آقای دیگه که اسمشو یادم نیس(!) تا این حد براش افتخاره که زده سر در پیجش؟؟؟!!!!! نه واقعا میخوام بدونم؟؟؟ آمریکا در چه فکریه؟؟ ایران ..چی؟  بقیه شوبلند بگوو... تکبیر !!

سعی میکنم به تحلیل حادثه نپردازم چون تحلیل گر هم نیستم! راجع به این مقوله بنظرم بهتره بعدا یه پست جداگانه بنویسم!


2. تمام زندگیش واسه ارزش هاش تلاش میکنه، نمیدونم واژه جنگیدن واسش مناسب باشه یانه، شایدم میجنگه. نمیدونم به رضایت کامل از خودش میرسه یانه؟ راستی اصلاهمچین چیزی تا چه حد خوبه؟؟ اینکه از خودت کاملا راضی باشی؟؟ این حالت واسه آدمای کوچیکه یا آدمای بزرگ هم به اون رضایت کامل میرسن؟؟ بنظرمن وقتی سقف آرزوها و خواسته هات به یه جای از قبل تعیین شده محدود بشه، بالا یا پایین فرق نمیکنه، فقط اون مرز رو منظورمه، این یعنی اینکه کمال گرا نیستی.. وقتی یه کمال گرا باشی برخلاف بقیه نمیدونی قدم و خواسته بعدیت چی میتونه باشه، منظورم بی برنامگی و بی هدفی نیست، اصلا... منظورم اینه نمیتونی "ازقبل" تعیین کنی که تلاشت رو کجا متوقف خواهی کرد.. اینکه بعداز رسیدن به هر هدفی تشنه هدف بعدی و بعدی باشی... بنظرم این ویژگی خیلی هیجان انگیزه و افراد کمی شاملش میشن...

دو حالت میبینم:

1. آدمی که کمال گرا باشه هیچ وقت به اون رضایت کامل و شامل از خودش نمیرسه ولی خوب بهرحال اون یه کمال گراست!

2. آدمی که سقف خواسته هاش حد داره ، یه روزی به اون رضایت کامل وقلبی نسبت به خودش میرسه، ولی خوب بهر حال مثل اینه که تسلیم شده.. البته اینا فقط درحد نظر شخصیه!

خوب حالا ترجیح آدم کجا میتونه باشه؟ ینی کدوم یکی از این 2نفر بهترن؟ اینکه یه کمال گرا باشی که این خودش به اندازه کافی خوبه ولی به درجه آخر رضایت نرسی؟ یا اینکه یه انسان با اهداف و خواسته های محدود باشی ولی درعوض رضایت قلبی داشته باشی؟؟ ... سوال سختیه! راستی موفقیت لزوما در پی اش رضایت رو هم داره؟؟؟


3. اون روز با خواهرم داشتیم بازی میکردیم :دی ... تو اینترنت آژانسای مسافرتی یه تست گذاشتن که مثلا به سوالا جواب میدی و بهت میگه شهری که برای سفر کردن مناسب حال و احوال و روحیاتته کجاست... البته بیشتر جنبه فان و سرگرمی داره .. آره نوبت من شد جواب بدم همین که به سوالات جواب میدادم مثلا فصل موردعلاقه زمستون، بعد مامانم براش جالب بود میگفت واقعا زمستون؟ گفتم اره...

پدرمادر خیلی برام عزیزن و خیلی هم برام زحمت کشیدن ولی داشتم به این فکر میکردم اگه یه روزی بچه دار شدم حتما علایق اولیه شو بپرسم واسه اطلاعات عمومی خوبه :دی ... ممکنه دونستن یا ندونستنش زیاد فرقی نکنه ولی بهر حال کار خوبی میتونه باشه پرسیدنش :دی

راستی شهر مناسب من زوریخ از آب دراومد.. جالبه ... یه روزی اگه پولام زیاد شد شاید به سفر بهش فکر کردم!!!


شاداب :)
۲۷ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر